یه جمعه پر ماجرا
برنامه ریزی کردن یه اتفاق ناممکنه برای من یعنی اصلا امکان نداره برای یه کاری برنامه ربزی دقیق بکنیم و حتما همونجور اتفاق بیفته.....اصولا اصلا اتفاق نمیفته و اگه خدا رحم بکنه و بشه یه چیزایی توش فرق اساسی میکنه با اونچه تو دهنت براش طرح ریخته بودی الان سه تا جمعه ست که قرار بود صبح زود بیدار بشیم و بریم از جاده هراز محمود آباد و تا شب برگردیم....قبل اومدن تو خیییلی از این کارا میکردیم و یه جمعه درمیون شمال یک روزه میرفتیم و با دیدن آقا شدن پسرکمون قصد داشتیم باز برگردیم به روال گردش ها و سفرهای یک روزه جمعه اول کلا از پایه برنامه ریزی مون نابود شد و هیچ کجا نتونستیم بریم و هفته پیش از صبح بارندگی بود و البته از روز قبل با هواشناسی ف...