جزیره جوجه ای!
اسمش رو گذاشته بودم پشمک.. آخه سفید بود، بازیگوش بود و خیلی دوست داشتنی، همون ماه اول فهمیده بودم اشتباه کردم و حیوون خونگی نگه داشتن چقدر مسئولیت داره ولی کاری بود که کرده بودم...پشمک یکم که بزرگتر شد دیگه وقتی تنهاش میزاشتم و میرفتم بیرون مثلا خونه مامانم آروم نمیموند! جز این پیشی کوچولو یه لاک پشت هم داشتم همزمان با هم...لاکی از پشمک فرار میکرد و زیر راحتی ها بود همیشه! نمیخوام بگم تهش چی شد! ولی پشمک مرد! تو دستای خودم...بعد از اینکه از مطب دامپزشکی آوردیمش و بدنش تحمل آمپول رو نداشت...با محمد بردیم خاکش کردیم...با عروسکش و هنوز بعد از ده سال هربار از اون خیابون که پشمک رو تو فضای سبز پای اون درخت کاج خاک کردیم رد بشیم هردو م...