آیدینآیدین، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 23 روز سن داره

آیدین عشق ما

یه مامان که دوست داره همیشه همسن پسرش بمونه!

روزهای ما

هوا خیلی خوب شده حداقل من دیگه از استرس اینکه سردت نشه راحت شدم حالا میتونیم بدون 2 کیلو لباس بریم بیرون! البته تو کماکان ددری نیستی ولی یه جوری راضیت میکنم آخه حیفه از این فصل استفاده نکنیم عاشق پشت بومی هرروز نیم ساعتی اونجا مشغولی و پارک البته نه وسایل بازیش! کنجکاوی تو باغچه و پرتاپ سنگ ریزه!!! پیاده روی با کالسکه هم داریم ، بله تعجب نکن تو سوار کالسکت نمیشی بلکه پا به پای من هلش میدی و من با فاصله باید کنترلش کنم چون اگه ببینی شاکی میشی!!! بله آقا کوچولویی که حالا بزرگ شدی و داری اینارو میخونی بایدم بخندی! خونه مامانی هم واسه خودت سبد اسباب بازی داری و کلی مشغولی..... خلاصه اینکه این فصل خیلی خوبه و تو هم خیلی بزرگ شدی آقا کوچولو! &n...
22 فروردين 1393

گوجه سبز

بازم بهار و بازم نوبرانه میوه ها و بابا محمد هم مثل هر سال یادش مونده که من گوجه سبز و توت فرنگی دوست دارم ولی.... اصلا فکرشم نمیکردم که جوجو هم عاشق گوجه سبز بشه! در مورد توت فرنگی تلاش کردم و بگی نگی یه چیزایی خوردی ولی گوجه سبزو وقتی من میخوردم از دستم گرفتی تست کردی و بعد از کلی روترش کردن و خندیدن من با کمال میل تا تهشو خوردی و هستشو هم تحویل دادی و با اصرار من مبنی بر قبول تکه های برش خورده موافقت نشد و شما تمایل به خوردن گوجه سبز کامل داری.... البته چندتایی هسته قورت دادی تا حرفه ای شدی!!!                                         ...
19 فروردين 1393

سفر و گردش

بازم بهار شده و بازم فیل بابا محمدت یاد هندوستان کرده!!! بازم مسافرتهای پی در پی به شمال واین بار وسط فروردین که به نظر من هنوز زوده ولی...... با سپیده و عمو امیر راهی ویلاشون شدیم و خیلی بهت خوش گذشت ....آب بازی و خاک بازی و دائم درحال تعویض لباس و روز بعد مهمون داشتیم که یه نینی 1 سال از تو کوچیکتر هم داشتند و تو از دبدن مهرسا کوچولوی 5/5 ماهه که همه جا سینه خیز میرفت کلی ذوق کرده بودی و همش میبوسیدیش..... شما کوچولوهارو دریا هم بردیم و در کل سفر خوبی بود                                           و دو هفت...
18 فروردين 1393

دومین عید پسری

امسال عید تو 1 سال و نیمه هستی حرف میزنی ، راه میری ، بلند میخندی و این عید با هر سال متفاوته ... عاشق ماهی قرمزات شدی که بعد آرایشگاه و کوتاه شدن موهات برات خریدم ، تازه یه بارم با هم با شلوغی خیابونا همراه شدیم ولی اینبار به نیت لذت بردن تو و ..... خونه تکونی با کمک تو  ......... و امسال عید برام قشنگتره ، لذت داشتن یه پسر کوچولوی شیرین که با شیرین کاریاش به زندگی هیجان میده و اونقدر کنجکاوه که همش باید دنبالش بدویی که فضولیش کار دستت نده!!! من هفت سینمو امسال رو میز نهارخوری چیدم ولی خونه مامانی رو میزه و از نظر تو لزومی نداره و جاش درست نیست!!!!!!!                  اون سب...
16 فروردين 1393
1