آیدینآیدین، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 17 روز سن داره

آیدین عشق ما

یه مامان که دوست داره همیشه همسن پسرش بمونه!

بای بای دودو

1393/9/12 18:20
نویسنده : مامان مریم
1,397 بازدید
اشتراک گذاری

بیشتر از یک سال و نیم باهات بود....همه جا....اولش از خونه مامانی شروع شد و اسمش جیمبو بود....چون شکل یه هواپیمای کوچولو بود و بعدش انواع و اقسامشو داشتی تا به خاطر صدای خاصش اسمشو گذاشتم دودو و همه فامیل میدونستن دودو چیه و آیدین چقدر دوسش داره....دیگه محدود به خونه نبود....تو کوچه و خیابون و پارک و وباغ و مسافرت و همه جا با ما بود...چند تا داشتی و هربار انتخاب میکردی کدومشو میخوایمحبت

و حالا در سن سه سال و دو ماهگی این دومین باریه که میریم بیرون دودو رو میندازی و میگی خودت بیارش....نمیدونم شاید چون هوا سرد شده و من هم برات زیاد لباس میپوشونم راه رفتن به اندازه تابستون برات جذاب نیست و شاید دیگه بزرگ شدی و دوره دودو بازی داره تموم میشهغمگین

دیروز برای اولین بار بعد 1 سال بدون دودو رفتیم خونه مامانی و تو کل راه کتاب کوچولوی ماشین ها و عروسک انگشتی خرسی دستت بود و با هم بلند بلند شعرای تازه ای که حفظ کردی رو خوندیم و احساس میکردم پسر کوچولوم بزرگ شده و دیگه با دودوش جلوتر از من نمیدوه و من هم به دنبالش زیبا

این عکس آخرین روزه که دودو دستت بود و دیگه دوست نداشتی دستت باشه.....حتی اون کشتی کوچولو هم اماده تو دستته که جایگزینش کنی....با اینکه اون اوایل دوسش نداشتم دلم برای روزهای دودو بازی خیییییلی تنگ میشه.....اینو مطمئنمگریه

 

                  

 

 

یه وقتایی یه عالمه مقاله و مطلب روانشناسی کودک میخونی و فکر میکنی همه رو تا اخر عمرت یادت میمونه ولی وقتش که میشه میبینی مهمترین هاش که فکر میکردی ساده و تو ذهن موندگاره فراموشت شدن...

بارها و بارها تو همه مطالب و کتابهای روانشناسی که خوندم ،تو صدر همشون نوشته بچه هاتونو همون جوری که هستن قبول کنین و من فکر میکردم اینو کاملا رعایت کردم ولی.....

از وقتی سپیده بهم گفته بود فلش کارت های صدآفرین رو جمع کنم من هم سی دی آموزشی و فلش کارت هارو کلا جمشون کردم اما تو عاااااشق یاد گرفتنی و حتی از بین اون همه سی دی کارتون اصرارت به دیدن اون سی دی بیشتر بوددلخور

چند روزی حواست رو پرت کردم تا یک روز نشستم و با خودم گفتم خوب دقت کن....چند تا بچه تو سن و سال ایدین دوروبرت دیدی؟؟؟یکی با لگو برج های بلند درست میکنه حتی لگوهای ریز و آیدین اصلا علاقه ای نداره.....یکی خوب نقاشی میکنه و آیدین تازه داره یاد میگیره....یکی خوب کاردستی درست میکنه و آیدین فعلا که اصلا علاقه ای نداره و عوضش آیدین از همشون بیشتر دوست داره یاد بگیره....کنجکاوه....همش داره سوال میرسه...حتی جواب سوالایی که میدونه و باز هم سوال....از خیلی هاشون بهتر و کاملتر حرف میزنهمحبت

پس چرا اون قاعده اول علم روانشناسی کودک رو زیر پا میزاری.....آیدین رو همونجوری که هست قبول کن....حتی اگه تو دوست نداری آموزش ببینه و از الان زود میدونی و اون مثل تو فکر نمیکنهآرام

از همون روز باز فلش کارت هارو بهت پس دادم و خییییلی خوشحال شدی و باز سی دی صدآفرین

و البته اصلا ازت سوال نمیکنم....کارت هارو میدم دستت تا خودت ببینی و بگی و سی دی رو هم میزارم تا تماشا کنی...بدون هیچ آزمون گرفتنی

و قسمت دوم ماجرا....با آموزش زبان کاملا از سن پایین مخالف بودم و حتی تو فلش کارت ها یک بار هم انگلیسی کلمه ای رو برات نگفتم تا ندونی ولی خوب بیشتر کارتون هات زبان اصلی هستن....توماس اند فرند....تایو....قهرمانان شهر....و مستر بین و برنارد که خدارو شکر بی کلام هستن ولی گاهی کلمه انگلیسی توشون هستسکوت

چند روز پیش داشتی بازی میکردی که متوجه شدم میگی.....تامس....تامس...help!!!

تامس تلفظ انگلیسی توماسه....جدی نگرفتم تا دیدم کلمه های :

help.....good morning....good bye....hello رو هم داری تکرار میکنی و همش مال کارتون توماسه.....اولش نگران شدم ولی بعد با دیدن ذوقت و علاقه ات به دونستن معنیشون خصوصا اینکه هی بین کارتون میپرسی به هم چی گفتن بی خیالش شدمدلخور

فکر نمیکنم دونستن معنی چند تا کلمه که زیاد هم میشنوی بد باشه.....قربونت برم که عاااااااااااااشق یاد گرفتنی....الهی همیشه همینجور دنبال یادگیری باشیاجازه

از علاقه ات به دیدن فیلم های خودت تو گوشی یه استفاده خوب کردم....برات همه قصه هاتو درحالی که دارم برات تعریف میکنم و کتاب شعرهاتو فیلم گرفتم و اونارو میدم ببینی .....همه قصه رو الان برامون تعریف میکنی و شعرهارو کامل حفظ شدیفرشته

تو خیابون کلی با هم شعر میخونی و علاقه داری رسیدیم به مغازه ها هی میپرسی این چیه؟؟؟من هم گاهی تو این بازی شرکت میکنم و من ازت سوال میکنم....دیروز جلوی سوپر هی پرسیدی این چیه؟؟؟ و من...پفک....چیپس....آب.....دوغ....نوشابه.....کیک....و یهو یه اقایی که باهامون تو یه مسیر حرکت میکرد یه کیک شکلاتی کیندر بهم داد و گفت بدین به کوچولوتون!!!اولش لبخند زدم و تشکر کردم و فکر کردم شکلاته و بعد....نمیدونم یا فکر کرده بود تو اینارو هوس کردی و من نمیخرمخندونکیا از شیرین زبونیت خوشش اومده بود....خبر نداره که تو اصلا هله هوله نمیخوری و به اون کیک شکلاتی خوشمزه که خودم عااااشقشم لب هم نزدیزبان

بعدش رسیدیم به یه فروشگاه کیف و کفش و من که دنبال یه کیف خاص بودم رفتم تا ببینم اونجا داره یا نه....تو هم اونجا کیف و چمدون مک کویین دیدی و گفتی مامان کیف مک کویین برام میخری....من هم گفتم نه تو خودت کیف مک کویین داری...همونجا دستمو گرفتی و کشیدی به سمت در خروجی و با اون یکی دستت کیف رو دوشمو نشونم دادی و گفتیبیا بریم تو هم خودت کیف داری!!!خنده

انقدر خندم گرفته بود که حتی نموندم کیفارو ببینم و همونجا محمد زنگ زد و براش تعریف کردم و کلی دوتایی خندیدیم.....قربون اون بلبل زبونیت برم من جوجوبغل

جلوی سوپری بعدی باز شروع کردی... این چیا؟؟؟؟این چیا؟؟؟  یه دختر خانومی از این لهجه شیرینت خندید و تکرار کرد...با هم نکاهش کردیم و خیلی شبیه مهناز بود...داشتم تو ذهنم به این شباهت فکر میکردم که چند قدم بعد گفتی مامان من فیک کردم مهناازه.... بوس

امروز صبح هم محمد اومده بود خونه و بهش گفتم مارو تا سرای محله برسون که خانه کودکشو ببینم....گفت پس سریع حاضر بشین و من رفتم تو اتاق لباسامو عوض کنم و محمد هم اومد تو اتاق و چند دقیقه بعد اومدی تو اتاق و گفتی دیگه اخر الزمون شده!!!

من و محمد انقدر تعجب کردیم که دوباره ازت پرسیدیم چی؟؟؟ و تو باز تکرار کردی!!!هنوز هم نمیدونم همچین اصطلاح پیرزنی رو از کجا شنیدی چون این یکی دیگه نه تو کارتون هات هست نه تو فرهنگ لغت اعضای خانواده!!!!اون هم استفاده انقدر به جا!!!قه قهه

اینا هم عکس های بازی های این روزهای گل پسری

کار با قیچی و طرز دست گرفتنت که خیییلی خنده داره و قبول هم نداری جور دیگه و اون هم قطار قدیمی کودکی ها که عجیـــــــــــــــب عزیز شده و همه جا دستته....گاهی خیابون و گاهی تو تختت و باید خوابت ببره تا از دستت دربیارمش تا شب زیرت نمونه و دردت بیاد

               

 

               

 

               

 

               

و شبهایی که سرده و بیرون نمیریم با دادن یه ماشین قدیمی اون شب رو حسابی مشغول میشی و چه ساده بودم من که فکر میکردم تو تصورت این ماشین ها جدیدن و یادت رفته!!!با سپیده تلفنی حرف میدی و بهش گفتی دارم با آمبولانسم بازی میکنم که عمو داوود برام خریده!!!!اینو پارسال داوود برات خریده و یادت بود....حتی با اینکه 5 ماه بود قایمش کرده بودم و جزو اسباب بازی های فراموش شده بود

               

این هم یه مامان که کلی مغازه زیرو رو کرد ولی اون کلاه و شالگردنی که دوست داشت پیدا نکرد و بعد سالها از دوران مدرسه و کلاس حرفه و فن که بافتنی بافته بود خودش دست به کار میشه و برای پسرکش کلاه میبافهخجالت

               

شالگردن در حال بافت هست....و اگه فکر کردی خودت این فیگورهارو برام گرفتی سخت درحال اشتباهی.....این فیگورها حاصل سوءاستفاده یه مامان مریمه که داره پسر ذوق زده شو میبره شهربازیزیبا

               

 

               

 

               

 

               

 

               

 

               

 

               

 

               

 

               

 

               

 

               

قطار محبوبت همین پایینیه ست....بقیه وسایل رو سوار میشی و تا من روشنشون میکنم میری....ولی اینو بارها و بارها سوار میشیآرام

               

 

               

و این هم امروز صبح که خانه کودک سرای محله بودیم....مثل تابستون باز هم از فضاش و کادرشون خیییلی خوشم اومد....و تو از تابستون خیییلی بهتر با بچه ها بازی کردی و رفتی تو کلاس نقاشی و درکمال تعجب من کاری که من تو چند ماه نتونستم انجام بدم یعنی درست دست گرفتن مداد رو اونجا از روی دست بچه ها و با آموزش یه دختر کوچولو خودت یاد گرفتی.....تو خونه اصلا تمایلی به نقاشی نداری و اونجا حتی بعد رفتن همه بچه ها برای ناهار تو مونده بودی و ادامه میدادیمحبت

                

 

                

 

                

 

                

 

                

 

                

قراره با سه روز در هفته شروع کنم و فعلا خودم هم باهات برم تا ببینم چطور میشه....اصلا برای اینکه خودت تنها بری عجله ای ندارم و فعلا پیشت میمونم تا عادت کنی.....البته امروز که با کلی قول و قرار و زبون بازی  برگشتی و میخواستی باز هم بمونیعینک

و اخرین شیرین زبونیت همین چند دقیقه پیش.....ناهار چون دیر برگشتیم بهت ماهی دادم ولی تو پلوت ریز کردم که نفهمی....از وقتی از مشهد اومدیم و اونجا تونستم بهت ماهی بدم قصد دارم وارد منو غذاییمون بکنمش

چون خودت نفهمیدی چی خوردی خواستم برات بازش کنم و بهت گفتم آیدین دوست داری ماهی بخوری....انقدر با تعجب نگاهم کردی که جا خوردم و بعد هم گفتی ماهی تو دریاست باید شنا کنه ما نباید بخوریمش!!!

قربونت برم من تازه فهمیدم چیکار کردم....انگار یکی بیاد به من بگه مریم گوسفند میخوری؟؟!!!!خوب برات عجیب بوده چیزی که همیشه تو تنگ و آکواریوم دیدی بگیم بخوریش!!!خندونک

و بعد هم شروع کردی به خیالبافی...اون نی نی اومد و دودو آیدینو برداشت برد...کدوم نی نی؟؟همون نی نی که جوراب مک کویین داشت!!!میخواست تو پارکینگ سوار ماشین بابایی بشه من بهش گفتم نی نی شیطون بیا پایین اونجا جای راننده ست!!!بعد اومد آدامس خورد!!!

شاید یکی از خواب هاتو تعریف کردی نمیدونم!!!

حرف زدنت خیییلی پیشرفته تر شده....خیییلی جمله های بلند و با کلمات سختتر جدید....برامون داستان تعریف میکنی و گاهی چندین دقیقه بی وقفه حرف میزنی....دیگه کمتر دوبله لازم داری و کاملا مفهوم حرف میزنی...همین الان مهین داره برات قصه شمال رو میگه و تو به جای اون داری تعریف میکنی اون هم با جزییات....سفر 4 ماه پیش رو با کوچکترین جزییات و حتی خیالبافی های لابه لاش که محبوبته تعریف میکنیبغل

و بازی محبوب و خیییلی محبوبت.....بازی با پای من....باهاش حرف میزنی و من هم باید از جانب جناب پا و با زبون پایی و حرکات انگشتهای پا جوابت رو بدم و کلی با هم مکالمه داشته باشین....وسطاش هم یهو مهربون میشی و میری ببوسیش که یهو میپرم نه آیدین پارو نمیبوسن!!!خنده

پسندها (15)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (35)

مامان کیانا و صدرا
12 آذر 93 18:37
سلام.فکر کنم اول شدممممممممممهورا!!!!!بعد مفصل میام پیشت
مامان مریم
پاسخ
سلاااااااااااااااام دوستم...آره اول شدی ممنووووووووون
مامان علی
12 آذر 93 18:49
مریم جون علی منمم میگه دود 2 یک چیزی تو مایه های دودو البته عین ایدین عاشقش نیست قربونش بشم که دیگه مرد کوچک مامانش شده ودوش به دوش مامانیش قدم میزنه --------------------------------------------------------- خوب من رشتم مترجمی زبان انگلیسیه حالا درسته الان هیچی جز ترجمه علی بلد نیستم وترجمه گری فراموشم شده وحتی به کل مترجمی اما اون زمانا ما توکتابامون میخوندیم بهترین سن از 3 تا 7سالگیه البته خوب میدونی که علم درحال پیشرفته وهر روز یک نظریه روانشناسانه جدید میاد به بازار امامن اصلا به علی انگلیسی کلمه و...یاد نمیدم چرا که بهترین روش شنیداری وتجربیه که ایدین گلم داره انجام میده بس شنیده با تجربه درک کرد ودرست تلفظ کردن واز فیلم های زبان اصلی یاد میگیره البت میگم هر روز یک ایده ونظری ارایه میشه. ------------------------------------------------- پسرک منم عاشق پرسیدنه وبارها وباره میپرسه این چیه؟اون چیه/ واین چی تفت (گفت) و.... وباید بگم اینم بهترینه به نظرم وایدین جان خودش داره راه درست ومیره واموزش موندگار یعنی این -------------------------------------------------------
مامان مریم
پاسخ
مرسی دوست جووووووون گلم.....قربون دود 2 گفتنش.....پسرک ما خیییییییییلی دودوش رو دوست داشت....فکر کنم اخرین دودو همون مش دودو بشه و تموم به به پس دوستمون خانوم معلم زبانیه واسه خودش ممنونم از دلگرمی هات....راستش من اصلا اصراری به هیچ اموزشی از سن پایین نداشتم ولی همیشه اصولا برعکس میشه.....آیدین عااااشق یادگرفتنه و همیشه درحال سوال و جواب.....و این کارتون های زبان اصلی هم کار داداشمه که الان اعتراف کرده به عمد بوده و دوست داشته گوش آیدین با زبان دوم از بچگی آشنا باشه که خیییلی هم موفق بوده....من هم با کلمه یاد دادن موافق نیستم و برای همین فقط وقتی سوال میکنه چی گفت جوابشو میدم چون اگه اشتباه بگم که بدتره و یاد میگیره ولی اشتباه !!! درباره سوال هاش هم من همین نظرو دارم....عمه مارو میبینه میخونده میگه مثل اون تبلیغه یه روزی نمیاد جواب همه این چیه های تورو بده هاااامن هم میگم عیب نداره....الان خودم بیشتر لذت میبرم از جواب دادن تا خودش مرسی از این همه اطلاعات خوب عزیـــــــــــــزم
مامان علی
12 آذر 93 18:59
منم خیلی دوست دارم حتی روزی یکساعت علی رو مهدیا خانه بازی جایی ببرم اخه خیلی به من وابستست وبایک قدم دوری من گریه وجیغ و... اما منتظرم 3 ساله بشه وهوا گرم تا اون موقع با اغوش باز از تجربیاتت استفاده میکنم دوست گلم ----------------------------------------------------- ای ناقلا بافتنیم که میکنی ..خیلی کلاه خوشکلی شده بخصوص که با لباسش ست شده ------------------------------------------------- اون عکس توی توپ ها هم خیلی قشنگ شده عزیزم خوب خان چرا وقتی کیف رو دوشته میری خرید کیف ها ازایده انگشت پا هم خیلی خوشم میومد علی منم خیلی به پا علاقه داره وهمش میخواد به پای من دست بزنه ومن با چشم غره ... اما این که باهاشو ن باهاش حرف بزنم خیلی خوب بود.درنهایتم بهش میگم دوره اخر وزمون شده چه قدر بعضی نینیا شبیه مامانشون میشن خوش بحالشون من بو گندو وکثیف دست نکنی پره میکروبم باید برم دوش بگیرم تمیز شم اخه ایده حرف بادانگشت دست خیلی برام کارایی داره ویک عالمه شعر وحرف وبهش میگم البته که این روزا واقعا اعصاب تعطیلم اما تلاش میکنم یکم ازت یاد بگیرم ومامان مهربون وپر حوصله ای بشم .دوست خوبم ایدین نازنینم وببوس
مامان مریم
پاسخ
راستش واقها دو سالگی با سه سالگی خییییلی فرق داره من آیدین رو دو یال و 8 ماهگی که بردم اصلا مثل الان نبود....البته اصلا بهم از اول هم نمیچسبید که گریه کنه ولی با بچه ها هم زیاد رابطه برقرار نمیکرد و تکی بازی میکرد و فرمانده بود ولی الان همبازیشون میشد و خییییلی بهتر بود به نظر من هم تا سه سالگی برای والدینی که شاغل نیستن خونه بهترین گزیته ست و بعد یواش یواش بازی با بچه ها و اجتماعی شدن امیدوارم تا اون موقع تجربیات مفیدی کسب کنم تا شرمنده ات نشم خانومی خودم هم فکر نمیکردم خوب بشه....برای همین مدل ساده تری انتخاب کرده بودم که بعدش با نظر مریم گلم عوضش کردم ولی خودم هم از پایان کار راضی ام راستش من به این نتیجه رسیدم چشم غره مال ما دهه شصتی ها جواب میداد و الان باعث کرکره خنده بچه هاستنمیدونم ما بلد نیستیم یا بچه ها عوض شدن!!!برای همین هرکاری میخواد بکنه یه راهی پیدا میکنم براش جالب بشه که توش حرفمو هم گوش بکنه و الان پای عزیزم میتونه خییییلی دستورات به پسرک بده و اون هم با جون و ول انجام میده چون دوست جونش گفته قربونت برم لطف داری بهم عزیزم.....تو خیلی هم مامان با حوصله ای هستی....راستی این اخرالزمون رو از خودت شنیده ولی هنوز نفهمیدم آیدین از کی شنیده!!! ببووووس علی گلمونو
مریم(مامان کیان)
12 آذر 93 19:05
وای مریم این کلاهه خیلی به آیدین میاد حتی رنگش هم همین طور زود برای آیدین که انقدر با ابن کلاه خوشگل شده و برای مامانش اسپند دود کن و صدقه بزار ناراحت نشیا اما وقتی این کلاه و سر آیدین دیدم متوجه شدم اصلا هم کلاه سفید بهش نمیومده و با این خیلی ماهتر میشه
مامان مریم
پاسخ
مرسی مریمی من هم خیییلی دوسش دارم....هزار تا عکس ازش انداختم انگار چه کار شاقی کردم هی حال میکنم با خودم مرســــــــــــــــــی عزیزم...حتما دوست جووووووووووونم راستش خودم هم همینطور و دیگه اصلا نه اون سفیده و نه اون مشکی طوسیه رو سرش هم نزاشتم.....همش با این حال میکنم و به نظر خودم هم بیشتر بهش میاد ممنونم از کمکت تو انتخاب هم دوســـــــــــــــــــــتم
مریم(مامان کیان)
12 آذر 93 19:06
قربونت بشم آیدین قشنگم با این همه شیرین زبونیت مخصوصا اون جریان کیف که کلی کیف کردمو البته اون جریان ماهی ....
مریم(مامان کیان)
12 آذر 93 19:09
در مورد اون جریان یادگیری کاملا باهات موافقم ... یادته یه بار بهت گفته بودم کیان خودش اولین بار مداد و قیچی و دستش گرفته بود !!!! بچه ها خودشون بهتر از هر کمک و مشاوری به ما میگن که چی دوست دارن و چی و دوست ندارن..... خوب ما گاهی مجبوریم یه چیزایی یادشون بدیم اما بقیه اش علاقه و استعداد خودشونهبزار با کارتهای صد آفرینش عشق کنه
مامان مریم
پاسخ
آره مریم....اتفاقا کیان و خیییلی از بچه های دیگه تو همین نی نی وبلاگ هم تو ذهنم بودن که همشون علایقشون و استعدادشون تو یه جهتیه و مال آیدین هم تو یه جهتیه خوب.....و من نمیتونم اینو براش انتخاب کنم.... دیگه کارتارو ارچزاد کردم....واقعا مقاومت فایده نداشت....روزی چند بار با محمد همه کابینت هارو زیرورو میکرد که پیداشون کنه.....بزار حال کنه واقعا....من قصدم این بود که با اموزش مضطرب نشه که مجبوره درست جواب بده ولی وقتی خودش عشقشو داره اضطرابی هم در کار نخواهد بود
مریم(مامان کیان)
12 آذر 93 19:12
این و یادم رفت بگم پس دودو هم داره به تاریخ میپیونده مبارکه .... باید منتظر باشیم ببینیم دوره بعدی با چی شروع میشه؟
مامان مریم
پاسخ
میبینی.....چقدر گفتم این اسباب بازی بی کلاسه و حالا دلتنگ نبودنشم...حتی محمد هم که راضی نمیشد آیدین با اون دودو بیاد پاساژای خوب انقدر حالش گرفته شد گفتم دیگه دودو رو نگه نمیداره من هم منتظر دوره بعدی هستم....فعلا که هرروز یه جیزی دستش میبره بیرون...یه کتاب جیبی....یه خرس انگشتی...یه کشتی کوچولو که تو مشتش جا میشه و یه پاک کن توماس
مینا
12 آذر 93 21:52
واااااااايييييييييي عزيزم عجب شيرين زبوني شده اين شيطون خان ازجاي من محكم اون لپاي خوشگلشو بوس كن مريم جوني مخصوصا از رو اون چال گونش... بزنم به تخته چ هوشي داره اين پسركوشولوي ما، ازحاضرجوابيش تومغازه كيف فروشي خيلي كيف كردم راستي يه پست ويژه دارم ولي رمزداره رمزشو واست خصوصي ميذارم
مامان مریم
پاسخ
مرسی مینای گلم قربونت برم....ممنونم از محبتت دوستم والا من خودم هم ماتم برد....انقدر زود بزرگ میشه که گاهی میمونم اینارو از کجاش دراورد
mahtab
12 آذر 93 21:55
کلي نوشتم پاک شد دوباره ميام افرين به مادر و پسر مهربون ببوس آيديني رو
مامان مریم
پاسخ
ممنونم عزیزم.....میفهمم چه حس بدیه...من هم چند باری درگیرش شدم از توجه ات خانومی...مرسی
مامان فهیمه
13 آذر 93 2:48
سلام مریم جون اول از همه آفرین چه کلاهه خوشگلی به قول زهرا جون مامان علی ستم کردی دیگه حرف نداره عزیزم چه ژستایی هم گرفته موقع رفتن به شهر بازی میگم مریم جون ما که تازه وارد بودیم و نفهمیدیم آخر این دودو خطاب به چیه. منم قبلا از خودت شنیده بودم توی پرسش و پاسخ که چیزی یادشون ندیم تا خودشون به موقع یاد بگیرن. ولی متاسفانه گاهی وقتا این وسواس های مادرانم اعصابمو میریزه به هم واسه همین مقایسه ی فعالیتهای بچه ها چه کنم دیگه دسته خودم نیست.مثلا همین نقاشی همیشه فک میکردم که بچه هایی که خیلی از همون اول علاقه به نقاشی دارن و خیلی خوب مدادو دستشون میگیرن و خیلی دقیق میشن رو کاغذ حالا چیزه واضحی هم که نکشن (فکر میکردم) خیلی باهوشن البته زاده ی ذهنه خودم هستا واسه همین اومدم و هی به علی یاد دادم که به جای خط خطی خطای راست و عمودی بکشه بعدشم دایره اونم طفلی یاد گرفته و انجام میده البته مداد گرفتن دستشو از دختر عمش که پیش دبستانیه به طور ناخوداگاه یاد گرفته. و خیلی چیزای دیگه که میدونم دارم الکی روشون حرص میخورم اگرم یادش ندم ولی همینجوووور ذهنم درگیرشه. مریم جون فک کنم تو باید یه زحمتی بکشی و کلیییییی من و نصیحت کنی چقدرم تعریفتو پیش مامانمو . شوشو کردم راستی یه چیزی ازت یاد گرفتم که در اصرع وقت انجامش میدم اونم همین فیلم پر کردن از قصه و شعره چون علی هم خیلی فیلمای خودشو دوست داره و میبینه. مرسی دوست عزیزم
مامان مریم
پاسخ
سلام فهیمه جون....ممنونم دوستم از دلگرمیت برای ادامه بافندگی.....انفدر بهم آرامش میداد حس اینکه دارم واسه آیدین دونه دونه چیزی میبافم که میتونم انرژیمو براش بفرستم دودو اینه دوستم: http://aydinemaman.niniweblog.com/post52.php اینجا تقریبا همه نی نی وبلاگی ها میدونن آیدین همه جا یه دونه ازینا داشت راستش من علاوه بر اینکه چیزی یادشون ندیم تا خودشون وقتشو اعلام کنن با هر آموزشی که بچه رو مضطرب کنه که باید اینو یاد بگیرم تا مامانم ازم راضی باشه مخالف بودم خصوصا زبان و بعد صحبت های دخترعمه روانشناسم مین فلش کارت ها ولی حالا فهمیدم علاقع خودشون حرف اول رو میزنه.....ما نمیتونیم عوضشون کنیم یا علاقه هاشونو جهت دار کنیم....باید همونجور که هستن قبولشون کنیم برای نقاشی نکردن آیدین هیچ وقت دغدغه نداشتم ولی دوست داشتم نققاشی بکنه و الان با همون یک روز حضور تو فضای مهد فهمیدم بچه هایی که خوب نقاشی میکنن تاثیر حضور تو مهده که از با هم نقاشی کردن لذت میبرن و از رو دست هم یاد میگرن چطور مداد دست بگیرن و چطور اشکال رو بکشن و فقط خط خطی نکنن اصلا اصلا به علی جون نگو خط بکش و دایره بکش....من خودم میکشیدم و آیدین با نگاه کردن به دستم انجام میداد ولی اون هم در مقایسه با همسن و سال ها تاثیرش زیاد نبود فهیمه جون اینو هنوز هم روش مصر هستم که اصلا لازم نیست شما چیزی بهش یاد بدی.....صبر کن تا ببینی خودش به چه سمتی بیشتر متمایله و اونوفت میتونی کمک کنی تو اون مورد موفق باشه ولی اصلا آموزش مستقیم و جدی اون هم از این سن پایین لازم نیست ممنونم از محبتی که بهم داری دوستم.....امیدوارم لایقش باشم عزیزم آره حتما حتما این کارو بکن فهیمه جون....این یکی از بهترین شیوه هایی که از خودم راضی بودمآیدین از دو سالگی دوست داشت تو موبایل یا دوربین فیلم های خودشو ببینه....یه مدت از سرش افتاد و دوباره چند ماه پیش غلاقه مند شد....فیلم هایی که بیرون و پارک و شهربازی و در حال شیرین زبونی ازش گرفته بودیم....و این اواخر روزی صد بار کتاب قصه هاشو میاورد براش بخونم من هم در حین خوندن کتاب خیلی شمرده و آروم و با فیلم گرفتن از خودش و صفحه های کتاب و صدای خودم همه کتاب قصه ها و کتاب شعر هاشو براش ضبط کردم و الان اگه گوشی بدم دستش فیلم ببینه نگران نیستم چون انگار داره اموزش میبینه....میره کتاب قصه مربوطه رو میاره و باز میکنه و در حین فیلم دیدن ورق میزنه و تکرار میکنه و با همین روش همه کتاب ها و حتی شعرهایی که نتونسته بودم قبلا دقیق یادش بدم رو حفظ شده و رو حافظه ش هم کار شده....تازه نه بی غلاقه بلکه کاملا با عشق خودش ....طوری که دیگه فیلم های قبلی رو دوست نداره خواهش میکنم گلم....ببوس علی خوشگلمونو
مامان ریحانه
13 آذر 93 8:38
ای جااااااااااااااانم به آیدین نازم مریم جون خیلی شیرین زبونیاش به دلم نشست مخصوصا اونجا که گفته بود خودتم کیف داری الهی زنده باشه این گل پسر حرفاش آخره خندست مریم جون شما هم با نقاشی کشیدن آیدین مساله داری نازنین هم که تقریبا هم سن و سال آیدینه اصلا بلد نیست نقاشی بکشه با این که خیلی باهاش کار می کنم اما موقع نقاشی در حد چند تا دایره می کشه خیلی ناراحت بودم چون هم سن و سالاش نقاشیایه قشنگ می کشن حالا که گفتی آیدینم این جوریه باز یکم ناراحتیم کم شد آخه نازنین خیلی بازیگوشه اصلا نمیشینه چیزیو یاد بگیره عزیزم از گفته های آیدین کلی انرژی گرفتم دلت شاد و لبت خندون با آیدینه خوش زبون
مامان مریم
پاسخ
ممنونم ریحانه جونم .....قربونت برم عزیزم...مرسی از لطفت من اصلا با نقاشی نکشیدنش مشکل نداشتم....دوست داشتم بکشه ولی اصلا ناراحت نبودم چر نمیکشه....باور کن همین دیروز تو مهد فهمیدم فقط و فقط تاثیر بودن با بچه های همسن و یادگیری از هم دیگه باعث نقاشی کشیدن بچه هاست....چون من واقعا چندین ماه درگیر یاد دادم درست مداد دست گرفتن به آیدین بودم و فایده نداشت و یه دختر کوچولوی سه ساله به آیدین یاد داد!!! چون همسن هم هستن و به قول الهام جون میگن چون بقیه میتونن پس من هم میتونم و انجام میدن...همین مرسی خانومی....شما هم ببوس نازنین نازمونو
الهام
13 آذر 93 10:05
سلام مریم جان پس عاقبت آیدین ترک دودو کردببین در این مورد هم قانون چهارم نیوتن صادقه اگه بخوای جیش کردن تو شلوار و می می نخوردن و شیشه نخوردن رو ترک کنند عمرا این کار و با مسالمت انجام بدن ولی اگه بخوای دودو رو ترک نکنند حتما ترکش می کنند خوشحالم که در مورد آموزش با آیدین جونم کنار اومدی عزیزم ایشالا روند عادی رشد و آموختنش رو مطابق میل خودش طی می کنه و شما هم راضی خواهید بود حتی من معتقدم اگه بچه ها وقتی چیزی رو یاد می گیرند نشون ندن و ما عکس العملشون و نبینیم ولی یه جایی آدم و غافلگیر می کنند و اطلاعاتی رو که اون وقت بروز ندادند بروز میدن. علیرضا تو 18 ماهگی تعدادی از کلمات و از روی فلش کارتها یاد گرفته بود ولی اون وقت ها حرف نمیزد و مدتی کلمات و ندید تا دو سال و اندی که تا اون کلمات و دید با اشاره نشون داد که مفهومش و می دونه به نظر من الان که بچه ها دغدغۀ بزرگ تری ندارند بهتره برن دنبال علایقشون و هنوز که دغدغۀ نون ندارند هر چی دلخواهشون هست و یاد بگیرند من خودم حین سال های متمادی درس خوندن تو خیلی از زمینه ها دستی بردم: فیلمسازی، عکاسی حرفه ای و حتی عکاسی نجومی (که قبل ترها یه بار عکس هامو از آسمان شب تو وبم گذاشتم)، قالیبافی، نقاشی، خطاطی و ... ولی الان گاهی با خودم فکر می کنم کاش تو کودکی که دغدغه های کمتری داشتم اشعار حافظ و حفظ می شدم و یا حتی قرآن و ... و حالا تازه دلم میخواد برم خیاطی یاد بگیرم! و همیشه آرزو می کنم کاش تو دوره دبیرستان این کار و می کردم و رفتن به خانۀ اسباب بازی هم خیلی خوبه و مفید. بهت تبریک میگم و به آیدین جونم. اگه دیدی باهاش کنار میاد خیلی دورۀ با هم بودنتون اونجا رو طولانی نکن که باز باعث دردسر میشه و با خودش فکر میکنه همیشه باید باهاش بمونی همون جا ببوس آیدین خان و از طرف من و واقعا خوبه که وقت میذاری و تجربیات خودت رو در اختیار ما میذاری
مامان مریم
پاسخ
سلام الهام عزیزم......قانون چهارم نیوتون این روزها بدجور رو من پیاده میشه....از وقتی تصمیم گرفتم این فلش کارت ها و سی دی آموزشی جمع بشه پسرک شبها هم خوابشو میبینه....باور کن تا قبلا که هروقت میخواست دم دستش بود هفته ای یک بار اونم یه در حد یه دوره خوندن بود و الان روزی چند بار دودو هم حالا که اومده تو خاطرات موندگار ذهنم و هیچوقت تا اخر عمرم فراموش نخواهم کرد که هرروز و هرروز با پسرک با همین دودو همه جا سرک میکشیدیم داره فراموش میشه من ازت خیییلی خیییلی ممنونم....درباره حرف هات خییییلی فکر کردم و همین طور با مریم خوبم هم حرف زدم و دیدم بهتره با روند طبیعی علایق آیدین مقابله نکنم و همینطور آموزش رو من نداشته باشم و بزارم خودش انتخاب کنه کی وقتشه و به چی متمایله راستش آیدین از یک سالگی کارتون با زبان اصلی میبینه و معلومه تو ذهنش موندگار شده...این انتخاب کارتونها کاملا به میل خودش بود و من اصلا نمیخواستم به علاقه اش خط بدم ولی گویا این داداش محسنمون با برنامه ریزی قبلی کارتون براش دانلود میکرده که از بچگی با زبان دوم با لهجه اصلی خو بگیره البته چون میدونسته من فکر میکنم زوده به من چیزی بروز نداده بود راستش من هم زیاد این شاخه اون شاخه کردم و الان میگم کاش اونی که بیشتر دوست داشتم کامل تر ادامه میدادم و البته دیر هم نیست....پسرک داره بزرگ میشه و وقتم باز تر میشه....تو هم الهام جونم خیییلی فرصت داری و خیاط خوبی هم میشی حتما راستش خانه بازی کودک همون مهده...وابسته به سرای محله...علت انتخابم اینه که اولا روبروی همسرم هستیم و میتونه هر لحظه در دسترسمون باه و بعدش هم طبقات بالا و پایینش پر از کلاسهای هنری و اموزش و باشگاه برای منهو البته تابستون چند جای مختلف سرزده بودم و کادر اینجا و فضاشون و برخوردشون با بچه ها از همه برام مناسب تر اومد و ایشالا که ایدین هم همینجور همکاری بکنه راستش نمیخوام زیاد طولانی کنم ولی قصد هم ندارم چند روز اول زیاد تحت فشارش بزارم که من دارم میرم.....میخوام بره تو کلاس ها و فغلا من باشم تا ببینم که واقعا دوست داره اونجارو و بعد به بهانه همیشگی خرید و یا برم خونه رو خوشگل پسر کنم برم الهامم باز هم برای حرفات که کمکم کرد ممنونم عزیزم
الهام
13 آذر 93 10:08
خوشمان آمد از نکته سنجی آیدین خان درست میگه خب! مگه چندتا کیف میخوای؟! ها...ها...ها خوشم میاد همۀشخصیت های کارتونی رو میشناسه. علیرضا به جز برنامه های تلویزیون و سی دی های تراشه های الماس هیچی نمی بینه بخاطر همین به ندرت شخصیت ها رو می شناسه پلنگ صورتی، باب اسفنجی و اسکار و می شناسه+ دس دسی+ دونه ها+ از همه مهم تر لوئی
مامان مریم
پاسخ
واقعا میبینی دوستم....اصلا بار اول هنگ کردم که یعنی انقدر میفهمه این آیدین باب اسفنجی رو نمیبینه اصلا....ولی اسکار و برنارد و بره ناقلا دوست جوناشن.....و توماس محبوب و مک کویین عزیز.....البته کارتون قهرمانان شهر داستان چند تا ماشین پلیس و آتش نشانی و امداده که به موقه به داد مردم میرسن و خییییلی جذابه برای پسر بچه ها و سام اتش نشان و باب معمار با اون همه ماشین سنگین.....فکر کنم علیرضا جونم هم خوشش بیاد....رو تخیل و خلاقیتش خیییلی تاثیر داره و من حساس نیستم به بیشتر از 2 ساعت کارتون دیدنش چون همزمان میره و اسباب بازی های مربوط به اون کارتون رو میاره و مثلا توماس میبینه با قطار بازی میکنه و آتش نشانی با ماشین اتش نشانی و جتی جرثقیل و یدک کشیدن و خاکبرداری و کامیون...یعنی همزمان بازی و کارتون و شبیه سازی لوئی رو براش ضبط میکنم و خیییلی دوست دارهوووخصوصا قسمت کشیدن آتش نشانی و ماشین های دیگه رو
شيوا
13 آذر 93 10:13
هوراااا مامان مریم بالاخره دوره دودو داره تموم میشه و شما از سر و صداش راحت میشین کلاه نو ایدین جونم مبارک دست مامان گلش درد نکنه چه خوب که ایدین دیگه راحت میتونه با بچه ها همبازی بشه این عالیه برا اون اخرالزمان ایدین عجب خنده ای کردم من,واقعا بچه ها این حرفا رو از کجاشون درمیارن,منکه متعجبم ببوسین ایدین گلمو
مامان مریم
پاسخ
ممنونم شیوا جونم راستش این دودوها همون هفته اول سایلنت میشدن و صدا نداشتن....اتفاقا حالا که دیگه دستش نمیگیره دلتنگش شدم واقعا هر سنیشون با چند ماه قبل هم فرق داره و این خییلی خوبه باور کن من تا اخر شب تو شوکش بودم...هنوز هم همه دیالوگای اطرافیان و ...رو کنترل میکنم که از کجا یاد گرفته و هنوز نفهمیدم...شاید این سریال آخر شب پرده نشین باشه چون جز اون هییییچی سریالی رو دنبال نمیکنیم ما....اونم تازه گاهی روشنه مرسی عزیزم....شما هم شادوین نازمو ببوس
مامان راحله
13 آذر 93 14:45
سلام عزیزم .. واقعا که دوره آخرالزمون شده با این بچه های شیطون و شیرین زبون بچه گی ما کجا و اینا کجا راستی آفرین کلاه خیییلی قشنگی بافتی
مامان مریم
پاسخ
سلام راحله جون....قبول دارم عزیزم...واقعا هم مرسی عزیزم....من هم دوسش دارم
الهه مامان مبین
13 آذر 93 18:02
سلام به روی ماهت مریم جونم . خوبی . خوشی . اول از همه این سوال رو بپرسم تا یادم نرفته : میگم چرا فلش کارتهای آیدینم رو جمع کرده بودی و باهاش کار نمیکردی . برام این موضوع خیلی جالب بود . چون من از همون موقع که گرفتم ( از 6 ماهگی مبین ) تا همین الان دارم باهاش کار میکنم و خودش هم خیلی علاقه داره . خیلی از حیوانت و شغلها و ... رو به واسطه این کارتها یاد گرفته . حتما برام بنویس دوست ماهم
مامان مریم
پاسخ
سلام الهه جون دختر عمه من فوق لیسانس روانشناسی کودک داره و برای دکترا میخونه و کلاسهای روانشناسی زیادی میره...هفته پیش بهم گفت یه کلاس اساتیدی بوده و موضوع بحث تداخلات دهنی در کودکان زیر 5 سال بوده و این تذاخلات رو والدین ایجاد میکنن چون الان همه والدین فکر میکنن بچه هاشون باهوش تر از بقیه همسن و سالاشونن و برای همین اموزش هارو از سن خیلی کم شروع میکنن.....یکی از این اموزش هایی که رد شده میدونستن و حتی تو تلوزیون هم مطرح کردن همین فلش کارتها و نشون دادنش به بچه ها و آزمون گرفتن ازشونه من از دو سالگی ایدین تو یک ماه تونسته بودم با همین فلش کارت ها اسم همه حیوانات و میوه ها و سبزیجات و اشیاء و ظوشاک و مشاغل و اماکن و ....رو به آیدین یاد بدم....اون موقع زود هم یاد گرفت ولی سپیده میگفت نششون دادن کارتها باعث میشه بچه ها مضطرب بشن و بخوان توقع والدین رو براورده کنن و سعی میکنن درست بگن و بیشتر از توانشون هم مایه میزارن من همه اون فلش کارت ها و سی دی اموزشی رو جمع کردم و با دیدن علاقه آیدین پسش دادم چون دیگه حفطشون شده و آموزش نیست تفریحه و البته دیگه ازش آزمون نمیگیرم.....یعنی مثل قبل جلوش بگیرم و بگم این چیه.....و خوندن این فلش کارتهارو هم کااامل رد شده میدونن چون بچه ها آواها و صداهارو یاد نمیگیرن و فقط نقاشی اون کلمه رو به دهن میسپرن و بعدها تو مدرسه فکر میکنن از همه بچه ها بیشتر میفهمن و از مدرسه زده میشن و گروهی از بچه ها گفتن از مدرسه متنفرن!! اینجوری نه خوندن یاد گرفتن و هم شوق یادگیری رو از دست دادن....من اصلا اصلا با ایدین خوندن رو کار نکردم و نخواهم کرد هقسمت زبان انگلیشیشو-* م از اول باهاش کار نکردم و نمیکنم....همین یادگیری با محیط و کارتونهای زبان اصلی باید کافی باشه که حداقل اگه چیزی هم یاد میگیره اموزشی نیست و غیر مستقیمه و با لهجه درست هم یاد گرفته واااای چقدر حرف زدم
الهه مامان مبین
13 آذر 93 18:04
قربون اون شیرین زبونیات . واقعا بچه ها نابغه هستند و یه موقع هایی حرفایی میزنند که ما بزرگتر ها میمونیم . مثل امروز صبح ما . به مبین میگم پسرم آخه کتابت رو چی کار کردی چرا پیداش نمیکنم . در جوابم میگه : مامامی آب شده تو زمین فرو رفته ...... ای خدا واقعا موندم چی بگم
مامان مریم
پاسخ
الهی میبینی....من اگه یه اصطلاحی رو خودم یا اطرافیان زیاد به کار برده باشن اصلا تعجب نمیکنم ولی این آخرالزمون از اون اصطلاحایی بود که واقعا مبهوتمون کرد زنده باشن جوجوها
الهه مامان مبین
13 آذر 93 18:05
ای جونم به آیدین عسلم . همه میگند که بعد 3 سالگی بچه ها خیلی تغییر میکنند ... پس شما هم داری این تغییر رو احساس میکنی . قربونت بره خاله عزیزم . فدای اون فیگور گرفتنت . بوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووس
مامان مریم
پاسخ
فعلا که به نظرم تغییرات به سمت بهتر شدن و پیشرفته....امیدوارم دوره های بعدی همرا با لجباز معرون اون سن و استقلال طلبی مفرط نباشه ممنونم خاله جووووووووونم...مرســـــــــــــــــــــــــی
الهه مامان مبین
13 آذر 93 18:06
یه عالمه گل خوشگل برای دوست نازم و قلب برای آیدین عسلی خودم
مامان مریم
پاسخ
ممنووووووووووووووووووونم الهه جووووووووووووووووووونم
مامان کیانا و صدرا
13 آذر 93 19:18
سلام دوباره بر مریم مهربان و آیدین نانازاولا آفرین خواهر که کلاه آخرین مدلو بافتی آخه تا جایی که من دیدم این مدل امسال شدید طرفدار دارهتازه من کلاه صدرا رو که یه کم واسش کوچیک شده ولی خودش دست بردار نیست، این مدلی سرش میکنمخب میبینم که مامان بابا یه لحظه با هم دل و قلوه میدادن که بچه جون سر رسیده و معتقد به آخرالزمون شده!!!!!!ضمنا بچه راست گفته مگه خودش چند تا ماشین داره که شما صد تا کیف میخوای بخری؟؟؟؟حالا از تعداد کیفهای مک کوئین خودش خبر ندارم ولی آمار ماشیناش که دستمهسوم هم بگم خیلی خوبه که وقت میذاری و میری سرای محله و این طوری بچه با هم سن و سالاش خوش میگذرونه و کلی فعالهخب گلم این بچه های ما همه تو صفن که برن کامی گردیمن دیگه بایراستی من از اون تبخالهای وحشتناک زدماون سوال تبخال بود... یادته؟؟؟با خودم گفتم وای چرا بنده خدا همه ی پایین لبش تبخال زده؟؟؟مال من که همیشه یکیه!!!حالا منم همه ی لبم تبخالی و دردناکهدیگه برم تا تو رو هم ویروسی نکردم.بیا بگلم
مامان مریم
پاسخ
سلام دوست جووووووووووونم....مرسی عزیـــــــــــــزم راستش یه کمی گشاد شد که از تو تنگتر دوختم براش ولی عوضش یه چیزایی دستم اومد برای هنرنمایی های بعدی بله دیگه.....اصلا ببین چقدر اخرالزمون شده که یه بچه فسقلی باید بهمون همچین حرفایی بزنه والا ماشین که اندازه بچگی کل من و باباش و خاله و دایی و عمه هاش و اصلا همه فک و فامیلمون داره ول کیف مک کویین یه دونه داره که بیشتر دست من بوده تا خودش تازه یاد گرفته دیروز هم خرید بودیم میگفت کیف من خراب شده یه کیف مک کویین جدید میخوام راستش دیگه به ساعتی بردنش راضی تیستم و اگه ایشالا همکاری کنه میخوام ثبت نامش کنم حداقل هفته ای سه روز بره واااای...من خدا نکنه بگم مثلا یک ساله تبخال نزدم یا سرما نخوردم.....چند روز بعد گریبانمو میگیره....حالا اومده بودی اینجا ماسک زده بودی یا نه!!!!!ما اینجا بچه داریم هااااا قربووووووووووونت عزیزم....ببوس وروجک هارو
دنیا
13 آذر 93 21:40
fadat besham khoshkelam
mahtab
14 آذر 93 6:38
سلامی دوباره ورود ِ آیدین جان رو به دنیای بدون "دودو" تبریک میگم و حق میدم بهت مریم جان که دلت برای دویدن با دودوش هم تنگ شه اما پسر من اصلا علاقه ای نشون نداد بهش آفرین به مامان مریم مهربون و بهتر از صدتاروانشناس که خوب هوای آیدین جان رو داره و پاسخ کنجکاویهاش رو به بهترین شکل میده پسر ما هنوز وارد دنیای کارتون های پسر شما نشده و کارتون دیدنش (روزی دو سه ساعت) به همون شبکه پویا محدوده میتونی در زمینه ی خرید سیدی کارتون راهنماییم کنی مریم جان؟ کارتونای قشنگ پیدا نمیکنم و خیلی از سیدیا مشکل دارن وقتی میخرم..جایی اشناسراغ داری مغازه؟ ممنون شهربازی رفتین به سلامتی! بچه ها کیف میکنن اینجور جاها علیرضا هم عاشق قطاره ... ماشاالله به پیشرفتهای کلامیش...خیلی شیرینه حرف زدناش این دورشون زنده باشه ایشالا...آیدین ناز و بلا
مامان مریم
پاسخ
سلام مهتاب جون....الان عصر جمعه ست که دارم کامنتام رو تایید میکنم و همین الان از باغ اومیدم با کلی دودو بازی عوضش آیدین واقعا بیشتر از یک سال و نیم عااااااااااااااااااشقش بود قربونت ...ممنونم عزیزم راستش مهتاب جون من از جای خاصی کارتون نمیخرم و بیشتر همسرم میره بازار برای خرید کارتون های مورد علاقه ایدین چون باید از جایی که خییییییییلی کارتون داره کارتون هایی درباره ماشین و قطار و ماشین های سنگین خرید درسته ،خیییلی از کارتون ها اصلا مناسب نیستن مثلا ما دو تا کارتون ماشین اباد 1 و 2 رو برای آیدین خریدیم و متاسفانه با اینکه ایرانی بودن اما اصلا اصطلاحات و کلماتی که توش به کار میرفت خوب نیود و بد آموزی داشت و کوچه بازاری بود و من انداختمشون دور و بهترین هاش:کارتون های خارجی مثل سام آتشنشان....قهرمانان شهر....باب معمار....ماشین های یک و دو با دوبله قدیمی خود رسانه های تصویری نه دوبله تلوزیون که پخش شد!!! اینا خیییلی مودبانه و با اصول دوبله شدن و آیدین کلنه هایی مثل متشکرم و لطفا و خواهش میکنم و ....رو ازشون یاد گرفته و البته اینا مال دوره ای بود که فقط کارتونهای ماشین دار نگاه میکرد و الان به بی کلام ها هم علاقه مند شده که من بیشتر مبپسندم....پت و مت....مستر بین....اسکار....برنارد...بره ناقلا و .... این سری (دورا )هم آموزنده و خوبه که قسمت های مختلفی تا حالا ازش سی دی شدهو رسانه هاسی صوتی تصویری بیشتر میشه برای خرید مانور داد و تو هر منطقه ای هست... مرسی گلم آره زمستون و سرما شهربازی برای تخلیه انرژی بهترین گزینه ست ممنونم مهتاب عزیزم
مامان مینا
14 آذر 93 12:18
سلام دوست عزیز فدای این شیرین زبونیا و نگاههای کودکانه شون بشم که واقعا همینان که زندگی رو برامون شیرین کردن. بچه راست میگه دیگه با کیف رو دوشت میری برا گرفتن کیف نمیگی بچهامون تیزن زود مچ گیری میکنن؟ نمیدونی چقد خندیدم برا اون قضیه ماهی گاها یه حرفایی میزنن که ادم دلش میخاد درسته قورتشون بده مثل همین ماهی خوردن و فکر ایدین در موردش من الینارو از 4سالگی میبرم کلاس زبان .وقتی دیدم علاقه داره و خوب یاد میگیره ادامه دادم و الان ترم 4 اش دیروز تموم شده و از هفته بعد میره ترم 5.خیلی هم با شوق میخونه. اینم تجربه من در مورد یادگیری زبان برا وروجکهامون. راستی یه چیز دیگه. میگم مریم این عکسهای ایدین که اینطوری شیرین خندیده میزاری تو وبش نمیگی ماها این پشت از حال میریم وقتی خنده هاشو میبینیم؟عاشق خنده هاشم.
مامان مریم
پاسخ
سلام مینا جون....بله دوستم کاملا درست میگی والا هرروز باید با یه چیزی سورپرایز بشم دیگه....فکر نمیکردم تا اینجاشو بخونه ممنونم گلم....سر ماهی مجبور شدم فرداش ببرمش تجریش و بازار ماهی فروشی بهش نشون بدم یه نوع دیگه ای ماهی هست که خورده میشه الهی موفق باشه الینا گلی.....درسته علاقه حرف اول رو میزنه و خواسته خودشون قربون محبتت برم دوستم....مرسی از لطفت...خدا الینای نازتو برات حفظش کنه
مامان باران
15 آذر 93 2:16
سلام مریم جان. وای چه پست قشنگ و کاملی دلم میخوادبنویسم یه عالمه....میام برات تعریف میکنم نگرانیم که کمتر بهشه
مامان مریم
پاسخ
سلام دوستم...ممنونم نگرانت شدم خانومی....چرا باید نگران باشی عزیزم....امیدوارم حال خودتون و کوچولوها خوب باشه
مامان عليرضا
15 آذر 93 2:47
سلام مریم جونم. عجب پس آیدین جون دودو ی محبوبش رو ترک کرد و مامانش رو از جرگه ی مامانهای باکلاس خارج کرد. خاله قربون شیرین زبونی های این پسر بره.با اینکه دل و دماغ ندارم این روزها ولی هر بار یاد جمله ی آخر الزمان شدن آیدین میفتم خندم میگیره. ببوسش عسل خاله رو
مامان مریم
پاسخ
سلام الهام جونگویا فعلا تو خیابون بردن براش جذابیتش رو از دست داده چون دیروز تو باغ باز همراهش بود خدا نکنه عزیزم....چرا گلم....دوست خوب من همیشه باید بشاش باشه هاااا....امیدوارم نگرانیت جدی نباشه مرسی الهام جوووونم...تو هم علیرضای نازم رو ببوس
مامان محمد مهدي (مرضيه)
15 آذر 93 10:59
سلام مريم خانم هنرمند چه كلاه خوشگلي، چقدر به آيدين جونم مياد چه ژستاي قشنگي گرفته عكساش يكي از يكي خوشگل تر افتاده محمدمهدي هم با توماس خيلي خوب ارتباط برقرار كرده و جالبه كه كلمات رو سعي مي كنه تكرار كنه، البته همه قسمتهاش رو دانلود نكردم تا ببينم نظرش رو جلب مي كنه يا نه و بايد دست به كار شم براي دانلود بقيه قسمتهاش واكنش آيدين در مقابل خريد كيف جالب بود، پسري منم چند بار مچم رو گرفته در اين كار محمدمهدي هم مثا آيدين قيچي دستش ميگيره و به تازگي شديدا علاقه پيدا كرده بهش
مامان مریم
پاسخ
سلام مرضیه جونم....ممنونم عزیزم عکس ها به عشق زودتر به شهربازی رفتن بود که هرکاری میگفتم میکرد تا زود بریم راستش توماس رو من خودم نتونستم دانلود کنم نمیدونم این داداشی ما ازگجا پیدا میکنه....یه سری 20 یا 30 تایی که قسمتهای کوتاه 10 دقیقه ای بودن و 3 تا هم فیلم سینمایی بلند که دوتاشو خیییلی وقت بود نذاشته بودم و دوباره براش ریختم تو فلش و فعلا خیییلی محبوبه خصوصا با فطار بازی همزمان اگه دوست داره حتما این کارو بکن آیدین که عاشـــــتقشونه از محمد محدی شیرین زبون که همیشه جواب های خوووب داره اصلا بعید نیست ولی گویا پسرک ما تازه داره وارد همچین بلبل زبونی و ها و حاضر جوابی هایی میشه آیدین آنچنان علاقه ای نشون نداده و من هم فقط دم دستش گذاشتم هروقت مایل بود باهاش کار کنه....ای جووونم محمد مهدی مال ایدین فلزی نیست و مخصوص کاغذه اینجوری خطرناک نیست عزیزم
مامانی
15 آذر 93 13:58
سلام مریم جون میبینم که خواهر با کلاس شدی و دیگه ایدینم دو دو نداره با اون قسمت که کلی کتاب میخونی و اخرشم تازه میفهمی که ای داد بیداد اصلیه رو یادت رفته موافقم شـــــــــــــــــــــــــــدیــــــــــــــــــــــــــــد منم تازگیا به همین نتیجه رسیدم و فهمیدم که چقدر اشتباه میکردم... بابا هنرمند چه کلاهی شده اتفاقا چند وقت پیش ماهم دست به قلاب و میل شدیم تا هم اوقات فراغتمونو پر کنیم و هم گوشه ای از هنرهامونو نشون پسرک دهیم چون خیلی دستکش دوست داشت مشغول شدم ولی چشمت روز بد نبینه... چی از اب در اومده.. کلا بیخیال شدم هر چند همون یه لنگه رو اریا توی خونه دستش میکنه و کلی هم پز میده که مامان برام بافته
مامان مریم
پاسخ
سلام عزیزم....باور کن دلم براش خیییلی تنگ میشه....خییلی بله اخه همش حس میکینم غقل کلیم و با این همه مطالعه دیگه این جزییات برامون ملکه ذهن شده ولی.... تازه یه چیز دیگه که الان بهش معتقد هستم.....نصف کتابای روانشناسی که خوندم رو الان با تجربه مادر شدن قبول ندارههیچ سخت گیری برای بچه ها لازم نیست....بی تفاوتی به واکنش های منفی بهترین راهه که بزاریم خودشون باشن نه اونی که ما تصمیم میگیرم ....نصف کارای بچه ها فقط برای دیدم عکس العمل ماست ممنونم عزیزم نه خانومی دسنکش رو دیگه نیستم....همون دوره مدرسه و حوفه و فن هم یادمه کلی بال بال زدم تا بافته شد.....اونو که مدل نمیخواد و همه جا میفروشه...برو سراغ هنرنمایی ساده تر که خودت هم دلزده نشی و ادامه بدی...من انقدر حااال کردم الان الهی قربون ذوق کردنش خوب اون یکی لنگه شو هم بباف دیگه
مامان عليرضا
15 آذر 93 14:20
خصوصي داري دوست گلم
مامان مریم
پاسخ
اومدم پیشت عزیزم
مامان کیانا و صدرا
15 آذر 93 16:37
اصلنم ماسک نمیزنم.امروز از خجالت ماسک زدم.ولی نزدیک ظهر خفه شدم و گوشامم درد گرفته بود گفتم:بچه ها به من چه!!!نیاین جلو که حال ماسک زنی ندارم.همکارامم گفتن بردار بابا عیب ندارهخلاصه هنوز درد داره ولی خیلی کمتر شدهراستی ما آپ تشریف داریم.خخخخخخخخخخخ
مامان مریم
پاسخ
شوخی کردم دوست جووووووووووونم فقط گفتم وب من میای ماسک بزن میفهمم باید چقدر درناک باشه....من گاهی یه دونه زدم ولی چند تا باید بد باشه اومدم پیشت عزیـــــــــــــزم
الهه مامان مبین
15 آذر 93 16:55
سلام به روی ماهت مریم جون . آیدینم خوبه . خودت خوبی . ممنونم از راهنماییت گلم . خیلی لطف کردی . منم که با مبین کار میکنم هیچوقت حرف فارسی و کلمه هاش رو بهش یاد نمیدم فقط تصویری بهش آموزش میدم که یاد بگیره . منم با زبان انگلیسی حداقل قبل 3 سال مخالفم و با کلی تحقیق متوجه شدم کودکانی که زیر 3 سال زبان انگلیسی رو یاد میگیرند ، توی صحبت کردن زبان مادری بعدها به مشکل میخورند . .... خلاصه که خواهر من نظر ها زیاده و روانشناسان هم کم نیستند . به نظرم مادر باید خودش تشخیص بده که توان فرزندش چقدر هست و با اطلاعاتی که جمع میکنه همه رو یکی کنه و تو تربیت فرزندش بکار بگیره . یه عالمه بوس خوشگل برای دوست خوبم
مامان مریم
پاسخ
سلام عزیزم....ممنونم الهه جونم کار درست هم همینه....اینکه فقط دایره کلماتشون رو با عکس گسترش بدیم چون سخته مفهوم بیمارستان و سینما و استخر و قطار و ....رو فقط اسما یادشون بدیم و با تصویر راحتتره ولی خوندن یا حفظ کردن شکل نقاشی شده اون نوشته فکر نمیکنم مفید باشه من هم همینطور فکر میکنم دوستم و هر مادری بهتر از یه روانشناس غریبه توانایی ها و حالات روحی فرزندشو میشناسه مرسی گلم...ببوس مبین خوشگلمو
مامانِ پارمیس
15 آذر 93 21:42
دختر من به هر چیز مدوری میگه دودو،خدا گل پسرتونو براتون نگه داره
مامان مریم
پاسخ
زنده باشه دخملی.....ممنونم دوست کوچولوی شمارو هم همینطور
بانو
18 آذر 93 22:51
چه جالب دودو عاشق اون خنده هاتم آیدین کوچولو
مامان مریم
پاسخ
مرسی عزیزم
مامان سمانه
21 آذر 93 16:32
مریم جون هزار بار ازت تشکر کنم باز کمه واقعا ممنونم منظور مطلب روانشناسیت هست خیلی کمکم کرد ، البته خودم این قانون رو رعایت میکنم ولی دیگران بخاطر بی اطلاعاتی خودشون آریسا قشنگ و دو ماهه ی منو مقایسه میکنم ک خیلی باعث ناراحتیم میشه من از بچه ام هیچ انتظاری ندارم آخه هنوز خیلی کوچیکه ولی دیگران انتظار دارن مثل بچه ی فامیلشون ک ب حرف خودشون تو دو ماهگی تاتی تاتی میره ، بچه ی منم میگن باید تاتی تاتی برن و منهر چقد انکار میکنم ک ی بچه ی دو ماهه حتی نمیتونه کمر خودشو نگه داره چ برسه ب اینکه را بره ولی اونا باز حرف خودشونو میزنن و میگن بچه تو عقب میمونه و من سعی میکنم سکوت کنم ولی از ی طرف ناراحت میشه که دختر منو مقایسه میکنن من مشکلی ندارم بچه ی من دیر راه بره ولی دیگران نارحتن نمیدونم چجوری بهشون محترمانه بفهمونم ک بچه ی منو مقایسه نکنن ولی مطلب خوبی گذاشتین و کمک کرد ممنونم
مامان مریم
پاسخ
خواهش میکنم سمانه عزیزم بچه دوماهه رو انتظار دارن تاتی کنه؟؟؟!!!!!!!!!!! ول کن این جماعت رو دوستم باورت میشه ایدین تا 3 ماهگیش اگه ما بغلش میکردیم پدر شوهرم میگفت رو بالش اینور اون ورش ببرین؟؟؟یعنی بالش بزرگ ما رو دستمون باشه و آیدین هم روش که کمرش اذیت نشه....آیدین تازه 7 یا 8 ماهگی نشست!!!چون من اصلا بچه دوروبرم ندیده بودم و نمیدونستم از 5 ماهگی باید بالش دورش بچینم تا بنشینه!!! تازه 9 ماهگی سینه خیز رفت!!! 15 ماهگی هم راه افتاد....حالا به نظر تو مشکلی داره؟؟ یه بچه ای 9 ماهگی راه میفته و یکی یک سالگی و یکی یک و نیم سالگی.....چه فرقی داره که از همسن و سال هاش عقب میفته!!! هرکی بهت حرفی زد که خوشت نیومد و دخالت دونستی با یه لبخند بگو ممنونم ولی ترجیح میدم به روش خودم بزرگش کنم باز هم خواهش دوستم
مامان سمانه
21 آذر 93 16:32
راستی مریم جون آیدین نازو شیرینو ببوس ک مثل همیشه شیرین زبونه
مامان مریم
پاسخ
قربونت برم عزیزم...ممنونم...چشم
مامان مرمر
24 آذر 93 12:28