آیدینآیدین، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 16 روز سن داره

آیدین عشق ما

یه مامان که دوست داره همیشه همسن پسرش بمونه!

پاییز طلایی

1393/9/2 17:48
نویسنده : مامان مریم
1,585 بازدید
اشتراک گذاری

امسال یه فرق اساسی تو پاییز تهران میبینم.....چیزی که سالها بود ندیده بودمآرام

هرسال پاییز شمال میرفتیم و من مبهوت رنگ های زیبای پاییز حسرت اینو میخوردم که چرا تهران انقدر هوا آلوده ست یا خشکه یا هر مشکل دیگه ای که برگ ها قبل از زرد شدن خشک میشنسکوت

اون چنار پیری که زمستون بهت گفتم که با هم سبز شدن برگ هاشو نگاه میکنیم یادته....هرسال از شروع شهریور شروع میکنه به ریختن برگ های خشک که تا پاتو روشون میزاری پودر میشن ولی امسال تا الان که آذر شروع شده هنوز برگ داره....اونم برگهای زردزیبا

این هفته خیییلی بهت خوش گذشت....خونه مامانی بوس بوس....خونه دختر خالم برای دیدن نوزادش و بازی تو با دو تا پسر بچه و دختر بچه و فریاد شادیت که چقدر ذوق کردم برات.....خونه مامانی و اومدن بابا خسین و مامانی بوس بوس و دوروزی که با هم گذروندیم و مهمونایی که خونشون اومدن و تو با پسراشون تا میتونستین تو اتاق تازه رنگ شده و تازه فرش و موکت شده مهناز آتیش سوزوندین و همه جا رو داغون کردین.....ولی خیییلی بهت خوش گذشتچشمک

امروز صبح داشتم از پنجره بیرونو نگاه میکردم که یهو دیدم چقدر تو کوچه برگ داره.....وای چه حال میده روشون بدویی....سریع لباس پوشیدیم و رفتیم بیرون و اینم حاصل گردش کوتاه پسرکم تو حیاط و کوچه جلوی خونهبوس

 

                

 

اینجا حیاط پاییزی خونمونه و کنجکاوی هرروزت که این چیه؟؟اجازه

               

 

               

و این هم کوچه و چنار پیر محبوبمون که هرروز سپور دوبار جارو میکنه و کمتر از یک ساعت بعد اینجا همین شکلیه....انقدر دلم میخواد چندروز جارو نکنهمتنظر

               

 

               

 

               

 

               

 

               

 

               

 

               

 

               

 

               

و بعد هردو تحریک شدیم تا پارک سر کوچه بریم و این هم مسیر برگریزونمونبغل

               

 

               

 

               

 

               

 

               

گفتم گل رو بو کنزبان

               

و گویا توش خیس بود و این عکس العملتخندونک

               

 

               

 

               

لذت باد لابلای موهای پریشون پسرکفرشته

               

 

               

 

               

 

               

و مسیر بازگشت.....تصور کن من جلوتر از تو بدوم تا ازت عکس بگیرم و تو فکر میکنی مسابقه گذاشتیمخنده

             

 

             

وقتی برگشتیم تو همون نیم ساعت برگای کوچه دوبرابر شده بود

             

 

             

و این هم عاشقانه ات با چنار دوست داشتنی و تشکر برای این برگریزون و بازیبغل

             

 

من عااااشق این هوام آیدینی .....ایشالا قشنگ ترین عاشقانه هارو روزی با شریک زندگیت بگذرونی و یادت باشه حتما ببریش به تماشای پاییز طلایی محبت

راستی ببخش عکس ها زیاد بود و خسته شدی.....این عکس ها از بین 201 عکسی که تو نیم ساعت گرفتم انتخاب شده و نتونستم از این بیشتر گلچین کنمخجالت

میدونی این چیه

              

 

این اولین نقاشی توست که خط خطی بی هدف نبود....بیشتر شبیه ماسک تو فیلمه جیغه خندونک ولی اگه بدونی برای من چه لذتی داشت و چقدر چلونده شدی بابتش....داشتم برات دایره و مربع میکشیدم و یادت میدادم باید توشو رنگ کنی و تو اصرار که همه جارو رنگی کنی و دیدم حوصله ات سر میره بهت مداد شمعی هاتو دادم و این شد نقاشیت برای منمحبت

عااااااااااااااااااااااااااااااااااااشقتم جوجه طلایی نازمبوس

 

این قسمت رو الان ساعت 12 شب درحالی که تو و بابا حموم هستین دارم اضافه میکنمآرام

شب محمد اومد دنبالمون و با اینکه خسته بود پیشنهادمو قبول کرد و همون پایین جلوی در موند و فقط چند دقیقه بهمون وقت داد تا لباس عوض کنیم تا بریم پارک قیطریه....آخه صبح خسته شدی بودی و تا ساعت 7 خوابیده بودی و باید تخلیه انرزی میشدیچشمک

و این عکس ها مال همین دو ساعت پیشه.....شب....پارک ......آیدین و مامان و بابابغل

                   

 

                   

 

                   

 

                  

 

                  

 

                 

 

                 

 

                 

 

                 

 

                 

 

                 

 

                 

 

                 

 

                 

 

شب خوبی بود عشقم....دیگه اومدی بیرون و باید تحویلت بگیرم....فعلا شب بخیر عزیزمبوس

 

 

مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (55)

مریم(مامان کیان)
2 آذر 93 18:18
وای مریم چقدر عکس خوشگل پاییزی قربون آیدین بشم با اون خنده اش که از لبش نمیره
مامان مریم
پاسخ
ممنووووووووووووووونم مریم مهربووووووووووووونم خدا نکنه عزیزم....آیدین جونم به مامان بابای نیش بازش رفته دیگه اگه جز این بود باید تعجب میکردم
مریم(مامان کیان)
2 آذر 93 18:19
چه خبره از حالا هی برای عروست نقشه میریزی که آیدین ببیرتش بیرون منکه اصلا ازش خوشم نمیاد !!!!!!! میخواد پسرم و برداره بره
مامان مریم
پاسخ
آهاااااااااااااای مادر شوهر.....یادت رفته خودت چقدر دوست داشتی با همسرجونت بری رو برگ ها قدم بزنی و دستشو بگیری و به همه دنیا بگی منو ببینیییییییییییییییین....من خییییییلی خوشبختم حالا کیان هم باید همچین روزایی رو تجربه کنه......آیدین اگه نره رو برگ ها و با صدای برگ ها احساس خوشبختی نکنه باخته....تازه اگه دستای عشقشو بگیره که دیگه ته حس خوشبختیه ولی این هم یه سیاست بود....با این پاراگراف آخر هر وقت با اون خانوم بره رو برگها یاد منم میفته
مریم(مامان کیان)
2 آذر 93 18:25
من حسابی مادر شوهرم..... خوب بره هر جا دوست داره بره ولی اون دختره رو نبره یعنی اگر دست من باشه تا بعد از 30 سالگی عمرا بزارم زن بگیره.... تازه خودم از اون عروسام که مادر شوهرم و دوست دارم و باهاش خوبم اگر مادر شوهرم بد بود چی میشدم
مامان مریم
پاسخ
سیاست داشته باش دوستم از فردا تو وبش قربون زنش هم برو که فردا با هم این وبو خوندن بگه چه مامان خوبی و خونت رو تو شیشه نکنه اتفاقا من هم همیشه میگم برای آیدین زن نمیگیرم....همه میگن دعا کن یه دونه بگیره و چند تا نگیره البته من نمیخوام دغدغه داشته باشه....اصلا به من چه...برو بگیر
مریم(مامان کیان)
2 آذر 93 18:28
میبینم که اذت نقاشی داره به آیدین هم رخنه میکنه مریم خیلی هم برای اولین بارها عالیه مطمئن باش اصلا بهش نگو چهار گوش و دایره بکش بزار هر چی دوست داره بکشه اما وقتی میگه مامان یه خونه بکش تو هم براش بکش چه اشکالی داره خونه کشیدن و از خودت یاد بگیره الان کیان دقیقا خونه و درخت و گل و مثل من میکشه اما سرباز و تفنگ و سرباز و هزار مدل بلده چون خودش دوست داره.....
مامان مریم
پاسخ
وای آره مریم انقدر ذوقیدم که نگووووووووووووو مرسی دوستم نه نمیگم دایره بکش خودم میکشم میگم بیا توشو رنگ کن...بعد دیدم با مداد حوصله اش نمیاد بهش مداد شمعی دادم و اون هم قبل خط خطی اینو کشید بعد انقدر چلوندمش که شروع کرد به خط خطی ای قربونش برم....اون که پیکاسوییه واسه خودش
مینا
2 آذر 93 18:56
اي جووووووووونننننننمممممم چقد خنده اين گل پسر به ادم انرژي ميده منم دوس دارم حسابي بچلونمش واي مريم جون اين خنده ي شيطون آيدين عين خنده هاي خودته كلا خيلي شبيه خودته البته فك كنم روحيشم خيلي شبيه خودت باشه باوركن اينقد قشنگو باحس زندگي مينويسي كه وقتي ميبينم ب روز كردي فوري ميام ميخونم وبتو چقد جلو خونتون پاييز قشنگي داره قوچان بعد از چندبار برفي كه باريده حسابي حسوحال زمستونو گرفته. ازگلاي بيچاره كه ديگه هيچ اثري نمونده دوستون دارم
مامان مریم
پاسخ
ممنووووووووووووونم میتای گلم.....مرسی از این همه لطفت بهمون عزیزم آیدین خیلی شبیه من و همسرمه که ما هم شبیه همیم و درنتیجه سه تایی شکل همیم این نظر لطفته عزیزم.....دوست دارم وقتی آیدین بزرگ شد غرق روزمرگی های زندگی نشه و قشنگی هارو لابلای همه زشتی ها ببینه البته زمستون هم قشنگی های خودشو داره....خصوصا برف و سپیدی و پاکیش بماند که من سرمایی ام و از پشت پنجره برام تماشاش قشنگتره.....پاییز و زمستونت زیبا عزیزم
دختربهاری
2 آذر 93 19:17
وای مریم جون چه عکسای خوشملی! قربون خنده هات آیدین جوووونم
مامان مریم
پاسخ
ممنونم عزیزم.....لطف داری دوستم
مامان راحله
2 آذر 93 20:41
وااااااااااااای چه قشنگه این برگهای پاییزی ... دلم واسه کوچه مون خونه بابام تنگ شد
مامان مریم
پاسخ
ممنووووونم راحله جون اونجا که یه چییییز دیگه ست
مهسا مامان نویان
2 آذر 93 20:52
واااای چه عکسای قشنگی فوق العادست مریم جون امروز منم به یمن نبودن جای پارک ماشین دورتر از جایی که میخواستم برم پارک کردم مجبور شدم پیاده روی کنم یعنی انقدر لذت بردم رو برگای طلایی خیابونای خیس راه رفتم یاد شمال افتادمسریع زنگ زدم به همسری با هیجان براش تعریف میکردم خندش گرفته بود تصمیم گرفتم پنجشنبه با نویانی بریم پاییز گردی حالا که عکسای خوشگل شمارو دیدم حتما میریم اولین نقاشیت مبارک عزیزم
مامان مریم
پاسخ
مرسی مهسا جوووونم میفهمم چه حالی داشتی....بچه شمال باید هم انقدر زیبایی دوست باشه....من و همسرم هم مثل همیم...هرچیز جالبی ببینیم به هم زنگ میزنیم...خصوصا من که از صبح آیدین پیشمه روزی چند بار با هیجان زنگ میزنم و یه کار آیدینی رو براش میگم....همین دیروز وقتی برگشتیم دیدم چند بار محمد بهم زنگ زده تا بهش زنگ زدم گفت اتفاقا من هم میخواستم بگم کوچه قشنگ شده با آیدین برین پایین حتما برین دوستم...پارک قیطریه رو که سب عکساشو اضافه کردم هم خیییییییلی خوشگل بود ولی روز یه چیز دیگه ست ممنوووووونم خاله جونم
مهسا مامان نویان
2 آذر 93 20:56
مریم جون یه سری کتابهایی هست به اسم بیا کاغذ ببریم،بیا کاغذ بچسبانیم من واسه نویان میگیرم با یه چسب ماتیکی و قیچی خیلی خوشش میاد واسه شبای بلند زمستون که بچه ها حوصلشون سر میره خیلی خوبه بده دستش ببین چیا واست درست میکنه
مامان مریم
پاسخ
مرسی مهسا جونم از پیشنهادت عزیزم راستش دیروز براش قیچی گرفتم و هنوز دودستی میگیره دستش خیلی از کتابی که گفتی خوشم اومد....حتما میخرم عزیزم
مامان مرمر
2 آذر 93 21:33
یه سلام پاییزی به آیدین خوش تیپ خوش خنده بابا تو دیگه کی هستی بچه رو دومادش کردی رفت؟لابد دختربود تاحالا نوه هم داشتی! ولی خودمونیم این آیدینی با این خنده هاش خوب بلده دل دخترها رو بقاپه ما که دلمون غش رفت عزززززیزم نقاشی شو
مامان مریم
پاسخ
سلام مرمر عزیزم دارم خودم برای همچین روزایی آماده میکنم....به قول یه دوست خوب شاید اون موقع نباشم....میشه اینجا عقایدمو بهش بگم تازه مامانای دختر دارو هم اغفال میکنم که من مادر شوهر خوبی میشم مرسی عزیزم.....من هم میدونم این خنده ها و چال گونه کار دستم میده و زود مادر شوهر میشم و برای همین آموزش رو زود شروع کردم قربووووووووووونت گلم
مامان ریحانه
2 آذر 93 21:39
عزززززززززززززززیزم تمام عکسات زیبا و رویایی بود و با لبخندهای زیبای آیدین جون رویایی تر شده بود لذت راه رفتن روی برگهای زرد چنار پیر زیباترین عاشقانه ها را برایت رقم زده که چنار پیر جزیی از خاطرات آیدین عزیز شده عزیزم خاطرات خوش همیشه در قاب زیبای زندگیت ماندگار باد آیدینم را ببوس
مامان مریم
پاسخ
ممنوووووووووووووووووووووونم ریحانه جوووونم خیییلی زیبا نوشتی گلم.....مرسی برای این احساس زیبا و قشنگ شما هم نازنینمو ببووووس
مامان عليرضا
3 آذر 93 0:24
سلام مریم جونم و آقا آیدین خان. چه عکسای خوشگلی انداختی از آیدین و این پاییز رنگارنگ با اینکه نوشته بودی پاییزا اکثرا شمال بودی ولی بازم میگم جات الان شمال خیلی خالیه.حتما بیا.هوا الان بارونیه ولی خیلی باحاله.انقدر باحاله.خیلی باحاله(الان هوس کردی بیای یا کم تعریف کردم تا تو هم دوباره مثل من اغفال بشی؟) قربون اون عکسش برم که از بو کردن گل خیس چندشش شده خیلی بامزه بود. چه اولین نقاشی باحالی آفرین به این همه هنر این هنرمند کوچک. ببوس پسر نازنینمون رو یه عالم
مامان مریم
پاسخ
سلاااااااااااام الهام جووووونم ممنونم عزیزم واااای با اینکه دیگه اصلا دلم جاده نمیخواد ولی اسم بارون شمال که میاد دلم میخواد میتونستم چشمامو ببندم و باز که کردم اونجا بودم....همسرم میگه دوباره یاد قدیما بکنیم و حالا که آیدین تو ماشین میمونه یه روزه بریم شمال و بیایم...شاید جمعه اومدیم کم نبود گلم منهدمم کردی هنرمند که چه عرض کنم ولی برای یه مامان خیییییییییلی شیرینه....الان تو کار نقطه ست مرسی مهربوووووووونم تو هم پسر نانازمونو ببوس
مامان و باباي امير
3 آذر 93 7:57
سلام من الان دلم هوای کوچتون رو کرد من الان دقیقا باید چیکار کنم تو شهر ما اصلا سرما امون نمیده که بریم کیف برگارو بکنیم چقدر کوچتون خوشگله چقدر برگای گنده داره خیلی خوشگل بودحسودی ام شد شوخی کردم بهتون خوش بگذره واقعا روز وشب خوبی رو گذروندین من وامیرصدرا هم دیشب یه سر به کافی شب سر کوچمون رفتیم الان با خودم فکر میکردم کاش تا پارک سر کوچمون هم می رفتیم ولی از ترس اینکه امیرصدرا سرما بخوره دیگه جلوتر نرفتم ولی عکسای شما رو دیدم دلم باز شد راستی کیفیت عکسات هم محشره چقدر چرت و پرت گفتم اینا به نظرت نشانه حسودیه نه فکر نکنم خوشم اومد همین
مامان مریم
پاسخ
الهی شما بفرمایید درخدمت باشیم دوستم مرسی عزیزم....عوضش حتما زمستون خوشگلی هم دارین.....من هم منتظر عکسای برفی میمونم راستش من آیدین رو خووووووووووووب مجهز میکنم و میریم بیرون....البته دیروز هوا خوب بود و فقط برای پارک شب کلاهشو گذاشتم با دوربین عکاسیمون روزها عکس ها خوب میشه ولی شب نه....اتفاقا دلم یه دوربین بهتر میخواد شما و حسودی و اون قلب مهربوووون؟؟؟خدارو شکر که خوشت اومد خانومی.....ببوس امیر صدرای گلمو
مامان محمد مهدي (مرضيه)
3 آذر 93 9:42
سلام چه برگ ريزون قشنگي داره كوچه و محلتون دلم خواست عكسها فوق العاده بودند و همشون حس خوبي رو بهم منتقل كردن، پر از ارژي و نشاط و سر زندگي راستي مريم جون گفته بودم خنده هاي آيدين و محمدمهدي دقيقا مثل همه يعني هر چي عكس آيدين خندون رو مي بينم انگار محمدمهدي خودم رو دارم مي بينم اينو همسرم و يكي از دوستام هم تاييد كردن
مامان مریم
پاسخ
سلام مرضیه جونم...ممنونم عزیزم....تشزیف بیارین درخدمت باشیم...زیاد راهی نیست هاااا ممنووونم عزیزم بله بهم گفته بودین....الان دوباره رفتم و عکسای محمد مهدی نازمو دیدم....راست میگین شبیه هم میخندن وروجک ها قربونش برم خیییلی عکساشو هم ناااازه....خصوصا عکس های آتلیه....خیییلی ببوسش مرضیه جونم
مامان کارن( رزیتا )
3 آذر 93 10:43
چه عکسای پاییزی زیبایی ،فوق العاده بود منم عاشق پاییز و برگ ریزون وبارونم - اولین نقاشیتم قشنگه آفرین آیدین جونم قربون اون گلا رو بو کردنت شما هم مثه مامان خیلی با احساسی
مامان مریم
پاسخ
ممنوووونم رزیتا جووونم مرسی از لطفت دوست گلم....کوچیک که بود انقدر با احساس بود بهش بیشتر از آیدین میگفتیم مهربون الان مهربونی هاشو خرج نزدیکان میکنه و غریبه ها دیگه زیاد شاملش نمیشه
مهسا مامان نویان
3 آذر 93 11:43
به به دیگه عکسای خوشگلتون کامل شدن خیلی خوشگل محسن انقدر شبا دیر میاد خونه دیگه نمیتونیم 3 تایی جایی بریم فقط آخر هفته ها تازه فکر کن هیچکیم نداشته باشی من و پسری همیشه وقتمون با هم میگذره یعنی اگه مهدکودک نبود فکر کنم دیگه وابستگیش خیلی زیاد میشد ولی ما هم نمیزاریم حوصلمون سر بره 2 تایی همش میریم میگردیم این پارکم حتما میریم مریم جون رستورانی میشناسی با پسری بریم صبحانه خوب بخوریم تو فضای آزاد؟
مامان مریم
پاسخ
ممنونم مهسای خوبم حق داری دوستم....میفهمم....البته همسر من وقتش بازتره ولی صرف باشگاه و کارای بیرون و...میشه ولی شبها میتونه زودتر بیاد و با هم بیرون بریم و پارک قیطریه خیییلی بهمون نزدیکه و پیاده هم میشه رفت....من قبل ایدین فرهنگسرای اونجا کلاس نقاشی میرفتم راستش فضای باز من فقط دربند و درکه رو رفتم....نمیدونم شاید توچال هم خوب باشه....حتی اگه فضای باز هم نباشه چشم انداز زیبایی داره و میتونین بعد پیاده روی برین که صبحانه هم بچسبه راستی نت برگ هم رستورانای خوبی پیشنهاد میده لینکشو برات میزارم یه سر بزن http://netbarg.com/tehran/cat:8
مامان الهام
3 آذر 93 12:07
عزیز دلم ماشالله انشالله همیشه تنت سالم باشه
مامان مریم
پاسخ
سلام الهام جونم....ممنونم عزیزم ببوس رادین گلمو
مامان علی
3 آذر 93 12:23
سلام مریم جون وای منبه قربون این پسر خوش تیپ وخوش خنده مهربونم برم چه عکسهای پاییزی قشنگی ایشالله صدها پاییز رنگی ببینی جیگر مریم جون من ازترس سرما خوردن علی دوساله خونه نشینم وفقط با ماشین دور میزنیم اینقدرم میپیچونمش که نگو اما خودم عاشق برگ خشک وبرگ ریزون وفصل سرما وتیپ ننه سرماییم میدونی من کلی برگهای رنگی جمع کرده بودم حتی سال اول زندگیمون تزیینات میز وبوفم با برگای رنگی وکاج بود اینقدر باحال بود اما پارسال برا اولین بار علی رو تو15 ماهگی بردم رو برگا راه بره واین حس قشنگ وتجربه کنه هی خش خش هی علی میگفت موش موشومیترسید دیگه اخراش خوشش اومد
مامان مریم
پاسخ
ممنونم از این همه محبتت عزیزم دوستم خووووب خووووب علی رو بپیچون و برین بیرون باور کن خیییلی بهش خوش میگذره و دل خودت هم کلی باز میشه....من دیروز پشت پنجره کسل بودم اما برگشتیم کلی سرحال بودم و پرانرژی نگران نباش....من باور دارم بچه ها از سرما مریض نمیشن....ویروس و واگیر از فرد بیمار مریضشون میکنه.....ما هربار از گردش برمیگردیم انقدر آیدین با لباس گرم بدو بدو کرده لباس زیرش خیس آب شده....تو هم امتحان کن دوستم قربون علی خوشگل و شیرین زبونم....ببوسش
مامان علی
3 آذر 93 12:35
شب گردیم خیلی حال میده ها عکساشم خیلی قشنگه بخصوص اون عکس که توبرگا دراز کشیده رو خیلی میدوستم وخندش توعکس دونفره خودتون میگم عاشقانش باشریک زندگی روخوب اومدی ناقلا من عمرا پسرم وبه شریک عاشقونش بدم ایدین نازنینم ومیبوسم وبهترینها روبراش ارزو میکنم
مامان مریم
پاسخ
فدات بشم دوست گلم اون برگ ها تاز زانوش بودن و جمعشون کرده بودن یه جا ولی پسری انقدر سبکه روشون مونده بود الهی همه بچه هامون بزرگ میشن عضق رو به شیرینی تجربه کنن و با این همه احساسی که به پاشون میریزیم نسل بعدی با احساس و عاشق باشه....حتی برای مادر شوهرای حسوووود ممنوووووونم ....من هم علی خوشگلمو میبوسم
رها مامان آنيسا
3 آذر 93 12:50
سلام مريم جووووووون خوبى ؟ آيدين كوچولو خوبه ؟؟! رد ميشدم گفتم يه سرم به شما دوست گلم بزنم فداى آيديــــــــن گلم بشم كه چقدر كاراش بانمكه از طرف من اين تربچه رو ببــــــــوس خداحافظ شما
مامان مریم
پاسخ
سلام رها جان...ممنونم خیلی لطف کردی حتما عزیزم....مرسی از لطفت شما هم آنیسا رو ببوس
رها
3 آذر 93 13:40
سلام مریم جان چه عکسای قشنگی،واقعا رویایی و زیباست،با دیدن این عکسها صدای خش خش برگها رو در گوشم حس می کنم فداش بشم آیدین جون خنده قشنگی داره،دلم آدم ضعف میره براش دیدن عکسها کلی انرژی بهم میده هربار میام از ابتدا نگاه می کنم،ممنون خانمی از عکسهای زیبایی که گذاشتی
مامان مریم
پاسخ
سلام رها جون ممنونم عزیزم....خوشحالم همه دوستان حال و هواشونو عوض شده....قربون دوست با احساسم خدا نکنه عزیزم....لطف داری گلم خواهش میکنم خانومی.....ببوس کوچولوتو
الهام مامان علیرضا
3 آذر 93 15:20
سلام مریم جون ببخشید مندیر اومدم چند روزی بی نت بودم عکس هات واقعا هنری و زیبا شده! منم واقعا لذت می برم از پاییز و خش خش برگ ها و همۀلطافتش و به نظر من هر سال همین قدر زیبا بوده ولی امسال تو به واسطۀ آیدین درکت از زیبایی و طراوت فرق کرده چه ژست های هنری هم گرفته پسرمون عکس های پارک قیطریه هم واقعا زیباست! لازم شد یه سر برم ببینم آیدینی رو می بوسم
مامان مریم
پاسخ
سلام الهام جونم...خواهش میکنم دوستم این چه حرفیه مرسی عزیزم.....راستش من هرسال منتظر زرد شدن برگها بودم ولی قبل از زرد شدن خشک میشدن اما امسال واقعا بهتر بود....نه تو کوچه تو خیابون هم بیشتر برگهای زرد و سبز میدیدم و البته نارنجی و قرمز نه ژست که نگووووو....اصلا با عکاسی من کاری نداره....داره واسه خودش کیف میکنه و من هم بدون خبر دادن فقط تند تند عکس میگیرم تا از بین 201 عکس اینارو داره نگاه میکنه یا صورتش به سمت منه.....نیشه هم که خدارو شکر همیشه بازه حتما برین دوستم ولی روز برین.....ببوس علیرضا جووونمو
مامانی
3 آذر 93 16:27
سلام مریم جوون وای چه عکسای قشنگی همیشه خوش باشین
مامان مریم
پاسخ
سلام عزیــــــــــــزم....مرسی دوستم
مامانی
3 آذر 93 16:31
مریم جون نقاشی های اماده رو رنگ زدن اصلا هیچ تاثیر مثبتی روی کودک ندارد خلاقیتو ازشون میگیره بذار خودش بکشه و اگه دوشت داشت رنگ کنه اریا هم تمایل چندانی به رنگ کردن نداره منم کاری بهش ندارم فقط توی کتابها جایی که ازش خواسته رنگ کنه رو قبول میکنه که رنگ کنه کتابهای رنگ امیزی هم اصلا مناسب نیستن چون بچه رو محدود میکنن
مامان مریم
پاسخ
باز هم ممنونم از راهنماییت عزیزم راستش من اصلا هیچ تمایلی به آموزش اجباری ندارم....فقط میخواستم با رنگ کردن مداد دست گرفتن رو یاد بگیره که میبینم با مداد شمعی راحتتره و من هم اصراری ندارم....همین هم برام کافیه....راستش آیدین هنوز بین دست چپ و راست مردده و من گذاشتم به وقتش که معلوم بشه زاست دسته یا چپ دست...برای همین هم هنوز هیچ آموزش مداد دست گرفتنی براش ندارم که اذیت نشه کتاب های رنگ آمیزی هم داره ولی خودش خواسته و خریدیم و بماند که همه صفحه رو رنگ میکنه و اصلا حد و مرز و ...نداره
مریم(مامان کیان)
3 آذر 93 17:05
داشتم عکسای آیدین و دوباره میدیدم که دیدم پستت اضافه شده عجب شب پاییزی خوشگلی مریم همه میگن پاییز هر سال این شکلی بوده ولی به نظر منم نبوده امسال هم هوا کاملا پاییزیه و زمستون نیومده هم درختا خیلی خوشگل شدن منم عاشق پاییزم و هر سال اوایل پاییز حتما یکی دوشب بیرون میریم که لذت پاییز و بچشیم هر چند امسال دیگه خبری از بیرون رفتن نبوده عکسای آیدین خوش خنده و خوش تیپ هم مثل همیشه عالی شدن با یه مامان مریم با حوصله
مامان مریم
پاسخ
ممنووووووونم عزیزم به نظر من هم امسال واقعا فرق داره همیشه پاییز خشک و هوای بی روحی بود ولی امسال هوا خوشگله و برگ ها زرد زنده اشکالی نداره....عوضش سال دیگه با یه تربچه کوچولو و کیان و همسری با هم میرین الهـــــــــــــــــــــــــــی
مریم(مامان کیان)
3 آذر 93 17:29
آیدین جونم باز گربه پیدا کرده بودی؟؟ پس چرا باهاشون عکس نداری؟؟ مریم چقدر اون عکسایی که از دور گرفتی خوشگلن .... 201 عکس ... بابا تو که دستای من و بستی البته خوب با این وروجک ها برای داشتن چند تا عکس خوب باید خیلی تلاش کنیم
مامان مریم
پاسخ
مریم اون گربه ها دو تا بودن....درست شکل هم...ازشون از نزدیک هم عکس انداختم محمد کلی با آیدین صحبت کرد که تازه به هم چسبیدن و جاشونو گرم کردن نزدیک نرو که نترسن و برن آیدین اصلا بند نمیشد...همش میدوید و محمد هم دنبالش و من هم مجبور بودم از پشت و از دور عکس بگیرم همیشه اینجوریه.....ما اصلا یک و دو و سه نداریم....من فقط تند تند عکس میگیرم و باهاش هم حرف میزنم شاید نگام کنه و شکار لحظه ای اتفاق بیفته
مامان کیانا و صدرا
3 آذر 93 17:58
و اما سلام به مریم عروس دوست با سیاست و آیدین ناز خوش خنده و دوست داشتنیدیشب دقایقی بعد از آپ شدنتان سر زدم و عکسها را دیدم و لایک هم نمودم و حالا با فراغ بال آمده ام تا خطی بنگارم برای دوست مهربانمعجب ادبی نوشتم.خخخخخخخخخمن و صدرا هم وقتی با هم میریم مهد خشش و خششی راه میندازیم که نگو و نپرس.منم از همون بچگیهام پاییز رو دوست داشتم و یه پست پاییزی هم پارسال گذاشتم که خیلی دوسش دارمعکسها مثل همیشه عالی و آفرین که 200 و اندی عکس گرفتی در نیم ساعت!!!!میبرمت مسابقات حالا ببین کی گفتم؟؟ایشا...همیشه شاد باشید و با نشاط و سلامت.مریمی جون گوشهای بچه و سرش از بدنش مهمتره حالا خودت ماشا....استادی ولی هوای بادهای پاییزیو بیشتر داشته باش.ببخشید مادر شوهر بازی درآوردم.خخخخخخخخخخخخخ
مامان مریم
پاسخ
سلاااااااااااااام دوست جون همه چیز تموووووم ممنونم عزیزم.....زاستش من اصلا یادم نمیمونه لایک هارو نگاه کنم و اصولا چند وقت بعد میبینم دوستی لایک زده و باید تشکر میکردم قربون دوست فرهنگی که ادبی مینگارد ما با این وروجک خییلی رکورد ها شکستیه ایم راستش خیییلی حواسم به این قضیه ست ولی دیرووووز هوا شدیدا عاااااااااااااالی بود....اصلا به جای پاییزی بهاری بود ممنونم از توجه ات دوستم ولی همه عکسای آیدین از این به بعد قراه با کلاه باشه و دیدم هوا خییییلی خوبه گفتم چند تا عکس بی کلاه شکار کنم ممنووووووووووووونم
مامان کیانا و صدرا
3 آذر 93 18:02
ضمنا آفرین که روزی دوبار میرین پارکهمیشه خوش بگذرونین ایشا....
مامان مریم
پاسخ
مرسی گلم.....تقسیر پسرک بود که بی موقع خوابیده بود و اگه نمیبردمش بدو بدو کنه شب ،احیا داشتیم مرسی خانووومی
مامان سمانه
3 آذر 93 18:27
سلام مریم جون از خوندن پستت ، از ته قلبم خیلی خوشحال شدم از اینکه شما خانواده ی شاد رو میبینم خیلی ذوق میکنم انشا... همیشه بخندید...
مامان مریم
پاسخ
ممنونم عزیزم امیدوارم همه خانواده ها همیشه شاد باشن و خوشبخت و لبشون خندون شما هم همینطور سمانه جووونم
مامان سمانه
3 آذر 93 18:29
اولین نقاشی آیدین جونم هم مبارک باشه ، انشا... قلم همیشه براش بچرخه عزیزم
مامان مریم
پاسخ
مرسی خاله جووون.....ممنونم از لطفت گلم
مامان سمانه
3 آذر 93 18:30
مسابقه دو شما مادر و پسر هم خیلی بامزه بود خخخخخ
مامان مریم
پاسخ
آیدینه دیگه....وایسا عکس میگیرم سرش نمیشه باید بدویی بزنی ازش جلو تا شکار لحظه ها کنی
مامان سمانه
3 آذر 93 18:30
مریم جون از طرف من آیدین جونمو ببوس
مامان مریم
پاسخ
قربونت برم....تو هم آریسا جونمو ببوس
مهسا مامان نویان
3 آذر 93 19:06
مریم جون مرسی از راهنماییت خیلی به دردم خورد مریم جون ما سعادت آباد زندگی میکنیم فکر کنم یه خورده دوریم از قیطریه ولی با این حال یه برنامه میزاریم بیایم به همسری گفتم میگه پارک ملت نزدیک اونجا برینخلاصه میریم پارک آیدین خوشگلم ببوس بازم ممنون از راهنماییت
مامان مریم
پاسخ
خواهش میکنم عزیزم نه عزیزم از تونل نیایش تا پارک خیییییییلی راه کمیه....میرین تو صدر و بعد پارک اگه این ور اومدین پارک نیاوران هم قشنگه.....همه این پارک ها تابستون غلغله ست و ما قیدشونو میزنیم ولی بهار و پاییز خلوته و قشنگ راستی پارک ملت هم رستوران غروب که روبروشه غذاش خوبه....ما خیییلی اونجا میریم...دوست داشتین تست کنین خوش بگذره دوستم....شما هم نویان نازمو ببوس
دنیا
4 آذر 93 13:14
فدات شم عزیز دلم چقدر تو خوشکلی.ایشالله سایه ی پدر و مادرت همیشه بالای سرت باشه
مامان مریم
پاسخ
ممنونم عزیزم....لطف داری خانومی
مامانی
4 آذر 93 14:19
خصوصی بانو
مامان مریم
پاسخ
مرسی دوستم....ممنونم از توجه ات
مامانی
4 آذر 93 14:21
مریم جوون میشه بیشتر توضیح بدین در مورد این راست دستی و چپ دستی که جواب کامنتمو دادی منظورتو متوجه نشدم
مامان مریم
پاسخ
راستش آیدین هنوز بین اینکه راست دسته یا چپ دست تردید داره بیشتر تمایلش به دست چپه ولی هنوز گاهی با دست راست هم کار میکنه....مداد که دست میگیره هی عوض میکنه و این تمرکز روی اینکه با هردو دست کار کنه باعث میشه نتونه یه دستشو قوی کنه من اصلا دخالتی رو انتخابش مدارم و گذاشتم خودش به نتیجه برسه که کدوم راحتتره و برای همین هروقت مداد دستش میگیره ترجیح میده خط خطی کنه یا دایره بکشه و تازگی ها خطوط صاف و نقطه وقتی بهش میگم این شکل هارو به هم بچسبون و یا خط بکش و یا رنگ کن مداد رو میده اون دستش که به شکل ها نزدیک تره و من نمیخوام ناخوداگاه بهش خط داده باشم که کدوم دست ارجهیت داره برای همین اصلا فعلا آموزش مداد و نقاشی و ....کار نمیکنم....خودش هروقت دلش بخواد میره سراع مداد شمعی ها و مداد رنگی ها و من خوب میفهمم چون مداد باریک تره تمایلش کمتره و مداد شمعی رو بیشتر میپسنده.....فقط وقتی مداد دستشه من ازش میپرم چی کشیدی؟؟یا اگه مداد دستم بده من هربار یه چیزی میکشم که اون خط خطی کنه این داستان چپ دست بودن یا راست دست بودن گویا برای بچه ها و بزرگترها داستانه...نمیدونم چرا قدیمی ها چپ دست بودن رو خوب نمیدونن و به آیدین هی تذکر میده قاشق رو بگیر اون دستت که تو همون دوره من فهمیدم بچه های چپ دست بیشتر درگیر مشکلات گفتاری میشن و به همه گفتم دیگه این کارو نکنن....الان هم اصلا نمیخوام با آموزش زیاد دوباره درگیرش کنم که مجبور بشه زود انتخاب کنه کدوم دست براش راحتتره چقدر حرف زدم هااااا
مامانی
4 آذر 93 15:10
اتفاقا اریا هم همینجوره موقع نقاشی و رنگ کردن مداد بین دستاش وول میخوره یه خورده با دست چپ خسته که شد با دست راست ولی بیشترش با دسته چپه منم اصلا دخالتی نمیکنم که با کدوم دستش باشه میگم هرجور راحته ولی اصلا نمیدونستم که چپ دستی هم توی گفتار تاثیر داره من از دوسالگی برای اریا مداد و دفتر خریدم که نقاشی کنه و گذاشتم دم دستش که هر وقت خودش خواست بتونه راحت استفاده کنه کاری هم نداشتم که چطوری مدادو میگیره دستش کم کم خودش یاد گرفت البته قبل از مداد اوایل روی تخته جادویی نقاشی میکرد خیلی براش جذاب بود مخصوصا قسمت پاکنش وسیله جالبیه براش بخر شاید ترغیب شد در مورد استفاده از کدوم دستش کار خوبی کردی اصلا کاری بهش نداشته باش اینم که هی مدادو این دستو اون دست میکنن فک میکنم ماله اینه که دستشون زود خسته میشه آخه هنوز عادت ندارن مداد شمعی گزینه خوبیه من اوایل برای اریا مداد رنگی خریدم کار باهاش خیی براش سخت بود ولی بعد یه مدت یاد گرفت چند وقت بعد براش مازیک خریدم کلی حال کرد خیلی راحت تر میتونن نقاشی بکشن گفتم کاش همون اول جای مداد رنگی مازیک خریده بودم هه هه من پرحرفترم
مامان مریم
پاسخ
چپ دست یا راست دست بودن تو گفتار تاثیری نداره ولی قبلا بچه های چپ دست بیشتر دچار مشکلات گفتاری میشدن چون دائما همه درحال تذکر بهشون بودن که از دست راست استفاده بکنن من از اول هم برام مهم نبود آیدین چپ دسته یا راست دست...برام جالب بود چون ما اصلا تو خانوادمون چپ دست نداشتیم و تازه به نظرم با کلاس هم بود ولی باباییش هروقت قاشقو دست چپش میدید میگفت نه بابا بگیر اون دستت.....گو اینکه آیدین اصلا سرشو از ظرف غذاش بلند هم نمیکرد ولی اون دوران که دراین باره خیلی سرچ کردم دیدم بچه های چپ دست بیشتر با این مشکل درگیرن چون هنوز بین دو نیمکره مغزشون تعادل برقرار نشده و اینکه بچه های چپ دست ممکنه با دیدن راست دست بودن بقیه بخوان تلاش کنن برای استفاده از دست راست که این هم خوب نیست بنابراین زیاد جلوی آیدین چیزی نمینویسم یا نمیکشم و اگه هم براش نقاشی کنم کوتاه و ساده....تا اون هم پیگیر این نباشه کدوم دست بهتره و خودش بر اساس راحت بودن خودش انتخاب کنه البته تو یه مقاله ای خوندم که بیشتر بچه های 2/5 تا 3/5 ساله تو این سن تمایل به دست چپ دارن و هنوز برای تصمیم گیری زوده که بگیم بچه هامون چپ دستن یا راست دست.....ولی اونچه مهمه اینه که فرقی هم نداره.....فقط نمیخوام روش زوم کنم و ترجیح میدم منتظر بمونم و اجازه هم ندم کسی دراین باره بهش توضیحی بده....خییییییییییلی حرفیدم
مامان هدیه
4 آذر 93 16:28
سلام مامان مریم عزیز خوب هستین ببخشید مزاحمتون شدم همانطور که می دانید و در جریان هستین من در سرای محله اسکندری کار می کنم و جشنواره ای داره به اسم شکوفا و من دارم برای کانون وبلاگ نویسیش آثار جمع می کنم برای مسابقه می خواستم بگم اگه تمایل دارین من وب شما رو با نام کوچولوتون و یا با نام خودتون بدم برای مسابقه اگه مایل هستین همراه با شماره تلفن که در صورت برنده شدن باهاتون تماس بگیرن اگه دوست ندارین شماره خودمو می دم
مامان مریم
پاسخ
سلام هدیه جان...ممنونم عزیزم خواهش میکنم خانومی.....بله قبلا متوجه شده بودم و تو نت تبلیغ جشنواره و مسابقه رو هم دیده بودم ازت ممنونم برای پیشنهاد دوباره دربارش فکری نکردم...اگه لازم شد مزاحمت میشم متشکرم عزیزم
شیوا
4 آذر 93 17:39
سلام مریم جون چه عکسای قشنگی خصوصا عکس اول پست خیلی خوشگله,من عاشق برگ ریزونم ماشا... به ایدین با این همه انرژی و اون لبخند قشنگش بوس برا ایدین جونی
مامان مریم
پاسخ
سلام شیوا جونم ممنونم عزیزم....لطف داری دوستم شما هم شادوین خوشگلمونو ببوس
مامان کیانا و صدرا
4 آذر 93 19:20
سلام مریم خانمیبابا ای ول کامنتهابس که خودت خوبی هی اینا زیاد میشنشب خوبی داشته باشین خانمی و ممنونم از حضور گرمت گلممهد رفتن پسری سرما خوردش کرده پاشم برم برسم به اوضاعشفعلا خداحافظ
مامان مریم
پاسخ
سلاااام دوستمقربونت برم....دوستای گل مثل خودت همه مهربونین ....خوبی هم از خودتونه این پروسه مهد رفتن فقط و فقط این دستی دستی مریض کردنشون منو مردد میکنه....الهی قربون صدرایی....حالا چطوره؟؟ مرسی از لطفت عزیزم....ببوس بچه هارو
mahtab
5 آذر 93 6:26
سلام عزيزم ماشاالله درکمتر از دوروز يکدفعه کلي کامنت گذاشته شده و من مثل هميشه اخرميشم... چون دوست ندارم عجله اي براي پستهاي زيباتون و آيدين جان ماه نظربدم ميذارم سرفرصت خدمت برسم هميشه و اينطور عقب ميفتم مثل هميشه از ديدن روي ماه گل پسرت شارژ شدم مريم جان به خصوص که اين بار عکسها با تم پاييزي واقعا محشربودن و من رو در حسرت قدم زدن روي برگهاي پاييزي گذاشتن برعکس آيدين جان که اين مدت خداروشکر بهش خوش گذشته عليرضا مدتيه همش سرماخورده بوده و هيچ جا نبرديمش....خودمم خيلي سرم شلوغ بوده و تنها جايي که رفته خونه باباجونش بوده...که حالا ديگه با اون ژست صبحگاهي و کيف انداختن پشتش بيشتربراش حکم مهدکودک پيداکرده.... ان شاالله هميشه درکنار هم خوب و خوش باشين و سلامت و پاييزتون پرباشه از گرماي عشق و رنگهاي گرم زندگي
مامان مریم
پاسخ
سلام مهتاب گلم....این چه حرفیه دوستم....مهربونی اول و آخر نداره و از همه طرف میرسه خدمت از ماست عزیزم....ممنونم خانومی این از لطف و محبتته دوستم....برای علیرضا خییلی ناراحت شدم ولی ایشالا سال دیگه اینطور نخواهد بود...مهتاب جونم من واقعا اعتقاد دارم سرما خوردگی و بیماری از سرما نمیاد و زمینه ویروسی داره....آیدین که همیشه بیرونه یک بار هم پیش نیومده از اینکه هوا سرد بوده سرما بخوره...همیشه یکی ازاطرافیان که سه روز قبل باهاش تماس داشته مریض بوده و از اون گرفته که باز هم خداروشکر از وقتی مولتی میخوره پیش اومده که همین مهر ماه من و همسرم و کل خانواده هامون سرمای شدید خوردیم و کلی هم با آیدین در تماس بودیم و اون سرما نخوردحتی من و همسرم تو راه تبریز 8 ساعت رفت و 8 ساعت برگشت تو ماشین با آیدین بودیم و من کاملا منتظر مریض شدن آیدین موندم ولی فقط دوروز آبریزش خیییلی خفیف داشت...همین پس نگران سرما خوردن گل پسری نباشین و راحت برین بیرون...البته جز روزایی که اعلام میکنن هوا آلوده ست مرسی از دعای خیلی زیبات عزیزم
مامان کیانا و صدرا
5 آذر 93 13:38
سلام مریم جونم.امروز اینجا حسابی بارونی و سردهپسری بیشتر سرفه داره و خوشبختانه تبی در کار نیست.ولی خدایی 20 تا بچه تو زمستون تو یه اتاق کوچولوی دربسته مریض نشن واقعا معجزه ستخاله سعیده هم رفته و یه نفر دیگه جاش اومده که پسریمون اسمشم یاد نگرفته یعنی به خودش زحمت ندادهفعلا بریم عزیزم واسه نهار ببوس آیدین جونو
مامان مریم
پاسخ
سلام دوستم....ما که اخر نفهمیدیم شما کجایین که سرده اگه فقط سرفه ست اشکالی نداره......ما مشهد رفتنی آیدین سرفه میکرد دااااااااااااااااااااااغون!!!!! صداش عوض شده بود در حد خروسک!!! ولی نه تب...نه بی حالی...نه بی اشتهایی و هیچی......کماکان شیطون و بازیگوش از آلودگی هوا بود و چند روزه سرفه و صداش هم خوب شد.....بدون دارو.....فقط قبل رفتن دوبار بهش سرماخوردگی کودک دادم که وقتی دیدم اینکه هیچ علایم سرماخوردگی نداره دیگه ندادم قربون صدرایی ....خوب حتما دوسش نداره به سلامت....تو همه فرشته هارو ببوس
مامان راحله
5 آذر 93 16:49
.$$$$$$_______________ ______________$$$$$ __$$$$$$$$*_____________________,,$$$$$$$$* ___$$$$$$$$$$,,_______________,,$$$$$$$$$$* ____$$$$$$$$$$$$___ .____.___$$$$$$$$$$$$ ____$$$$$$$$$$$$$,_'.____.'_,,$$$$$$$$$$$$$ ____$$$$$$$$$$$$$$,, '.__,'_$$$$$$$$$$$$$$$ ____$$$$$$$$$$$$$$$$.@:.$$$$$$$$$$$$$$$$ ______****$$$$$$$$$$$@@$$$$$$$$$$$**** __________,,,__*$$$$$$@$$$$$$*,,,,,, _____,,$$$$$$$$$$$$$* @ *$$$$$$$$$$$$,,, ____*$$$$$$$$$$$$$*_@@@@@_*$$$$$$$$$$$$$ * ___,,*$$$$$$$$$$$$$__.@.__$$$$$$$$$$$$$*,, _,,*___*$$$$$$$$$$$___*___$$$$$$$$$$*__ *',, *____,,*$$$$$$$$$$__________$$$$$$$$$$*,,____* ______,;$*$,$$**'____________*$*$$*$***,, ____,;'*___'_.*_________________*___ '*,, ,,,,.;*_____________---________________ '**,,,,
مامان مریم
پاسخ
ممنوووونم دوستم
الهه مامان مبین
5 آذر 93 19:55
مریم جونم بیا درگوشی
مامان مریم
پاسخ
اومدم
الهه مامان مبین
5 آذر 93 20:00
خصوصی اومد
مامان مریم
پاسخ
آره عزیزم.....خیلی ماهی
ساناز
5 آذر 93 20:26
مریم جونم سلام خوبین دلم براتون تنگ شده بود عزیزم خیلی عکسای قشنگی بود ماشالا آیدین جونم وقتی میخندی خیلی ناز میشی میبوسمتون
مامان مریم
پاسخ
سلام ساناز جوووونم...ممنونم خانومی شما لطف داری گلم...کجایی پس دوستم.....ببوس متین نازمو
مامان آروین(مهناز )
6 آذر 93 9:04
وایییییییییییییییییییییی مریم جون نمیدونی چقدر از دیدن این عکسای پاییزی با اون قیافه خندون و خوشگل آیدینی لذت بردم الهی فداش بشم من با این مامان خوش ذوق خیلی عالی بود عزیزم دستت درد نکنه شما یک مامان نمونه ای واسه آیدینی و همینطور واسه عروستون ببوس این نفس خوشگلم رو
مامان مریم
پاسخ
ممنوووووووووووووووووووونم مهناز عزیزم....قربون محبتت دوستــــــــــــــــــــــــم خواهش میکنم خانومی خیلی بهم لطف داری گلم.....شما هم همینطور شما هم آروین جوووونو رو ببووووس
مامان آروین(مهناز )
6 آذر 93 9:08
راستی مریم جون من یک سوال داشتم در مورد مولتی ویتامین سانستول ؟ من اتفاقی چند روز پیش در یک داروخانه این شربت رو دیدم ولی بدون آهنه فقط ویتامینه و کلسیم قیمتش هم 22000 تومان بود خریدمش به نظرتون سندروس آهن دار هم براش بگیرم با هم بخوره یا نه ؟ قبلا فقط شربت فروگلوبین که آهن داشت میخورد چون تموم شد رفتم این سانستول رو خریدم البته آروین خدا رو شکر میوه رو خیلی دوست داره و میخوره ببخشید که اینجا سوال مطرح کردم چون میخواستم فقط شما جواب بدین ممنونم
مامان مریم
پاسخ
مهناز عزیزم سانستول بدون اهن همسر من هم تو داروخونه اتفاقی دید و بهم زنگ زد ولی من گفتم نگیره چون آیدین آهن نمیخوره و تو مولتی میتونم بهش بدم ولی همین جوری نه اگه داری سانستول بدون اهن میدی و آروین جون اهن میخوره در کنارش اهن خالی بده ، دادن دو تا شربت مولتی ویتامین درست نیست چون هردو دوز ویتامین مورد نیاز بدن رو دارن و بیشتر از اندازه خوردنش به کلیه فشار میاره این سانستول رو که تموم کردی میتونی سندروس یا ساپلکس و .....بخری و اگه پسری اهن جدا میخوره که همین سانستول رو ادامه بدی خدارو شکر که گل پسر میوه میخورهتو این فصل برای بالا رفتن مقاومت بدن خصوصا مرکبات خییییلی خوبن خواهش میکنم عزیزم....خوشحال میشم بتونم کمکی کنم....ببوس پسر ماهتو
الهه مامان مبین
6 آذر 93 17:12
سلام به روی ماهت مریم جون نازم . وای چه پست قشنگی . چقدر عکسای آیدینم خوشگل شده . خوش بحالتون که درخت چنار توی کوچتون دارید و ما که اصلا درخت نداریم و همش آپارتمونه . ای جونم به اون خندیدنت
مامان مریم
پاسخ
سلام الهه جونم....ممنونم عزیزم من عااااشق این چنار بودم....البته دو تا هستن ولی یکیش قدیمی تر و قطورتره...آیدین هم مثل من دوسش داره...و البته کل منطقه چنارخیزه مرسی عزیـــــــــــــــزم
الهه مامان مبین
6 آذر 93 17:14
عکس خودت با آیدین رو خیلی دوست دارم عزیز دلم . امیدوارم که همیشه بخندید و خوش باشید . واقعا همین خاطرات هست که موندگار میشه . به نظرم مهمترین ویژگی این وبلاگها اینه که خاطرات عزیز دلمون ثبت میشه و من که خیلی دوست دارم . اینو واسه اون قسمت اول پستت که نوشتی یادته بهت گفتم ، نوشتم که زمان چقدر زود میگذره
مامان مریم
پاسخ
ممنونم دوستم....راستش من فقط وقت کردم برا آیدین لباس گرم بپوشونم و خودم اولین چیزی که رسید پوشیدم...اصلا خوب هم نیفتادیم ولی چون از خندش خوشم اومد گذاشتم که خاطره باشه واقعا هم همینجوره....من هم برای همین وبلاگ رو به دفتر خاطرات ترجیح میدم و الان کمتر تو دفتر خاطران آیدین مینویسم
الهه مامان مبین
6 آذر 93 17:16
همسری شما هم مثل وحید من چقدر به حرف گوش میکنه .وحید من بعضی اوقات از شدت خستگی چشاش بالا نمیره ولی به ما نه نمیگه . خدا همیشه نگه دارشون باشه ( آمین )
مامان مریم
پاسخ
آره طفلی خداییش تا حالا بهم نه نگفته....نه قبل آیدین و نه الان یادمه حتی یهو تو زمستون و شب مبگفتم بریم برف بازی و اصلا شک نمیکرد الهی امین دوستم
الهه مامان مبین
6 آذر 93 17:16
مریم جونم بیا درگوشی
مامان مریم
پاسخ
ممنونم عزیزم
خاله سانی
10 آذر 93 21:41
وااای چقدر عالییییی چه کار خوبی کردین چقدر خوشگل شده کوچتون با برگای پاییزی خیلی عکسای ایدین جونی خوشگل شدن خیلی لذت بردم.ایشا.. همیشه لبت خندون باشه عزیزم..من عاشق این انرژی شما 3 نفرم خدا واسه هم نگهتون داره
مامان مریم
پاسخ
ممنونم عزیــــــــــــــــــزم مرسی از لطفی که بهمون داری سانی جونم شما و خانواده گل و بنیتای نااااز رو هم همینطور
مامان
13 آذر 93 22:55
چه باحاااله کوچه تون. چند بار عکسارو دیدم. عالی بودن همشون . من آیدین کوچولو رو لینک میکنم اگه اجازه بدی
مامان مریم
پاسخ
ممنونم عزیزم.....مرسی از لطفت دوستم...شما محبت دارین
مریم
19 آذر 93 19:48
سلام عزیزم به به تهران و حال و هوای پاییزی! تهران واقعا تو فصل پاییز زیبا میشه!
مامان مریم
پاسخ
سلام مریم گلم....بله دوستم....ولی بوشهر باید بهاری و زیباتر باشه