آیدینآیدین، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 18 روز سن داره

آیدین عشق ما

یه مامان که دوست داره همیشه همسن پسرش بمونه!

سفرهای تابستونی

یه بار دیگه شمال و ویلای عمو امیر و این بار با امیر و سپیده و مهین و محسن .....و عمو داوود هم قرار بود بهمون بپیونده که کاری براش پیش اومد و اومدنش کنسل شد و این بار 20 مرداد که دریا خیلی گرم بود ولی ویلا چون تو ارتفاعاته هواش عالی بود و تو هم کلی آب بازی و خاک بازی کردی و سپیده (دیپ دیپ) دایی موودن (محسن)  مَیین (مهین) و امیـــــــــــــــر(اسمشو کشیده و با ناز میگی) کلی باهات بازی کردند                                                                       ...
3 ارديبهشت 1393

اٍنانا

النا کوچولو دختر ناز دوست بابا محمد عمو مرثضی ومریم جونه و دوست مهربون تو که تو بهش میگی اٍنانا   و ما طبق یک قرار قبلی با هم رفتیم بوستان آب و آتش و زحمت شام خوشمزه هم با مریم جون بود و شب خیلی خوبی رو با شما کوچولوها گذروندیم که البته النا کلی آب بازی کرد و تو چون نمیرفتی من بغلت کردم و از آب گدشتیم که صد البته سرتاپام خیس شد وخبر بد اینکه 4 روز بعد تو و النا دچار یک بیماری شدید که سر تا پاتون جوشهای ریز زد و تو تا داخل دهنت زخم شد و نمیتونستی غذا بخوری و النا کوچولو هم کف پاش که راه رفتنش سخت شده بود و به حتم از یکی از بچه های تو پارک گرفته بودین متاسفانه هیچ عکسی از آب بازی ندارم ولی این عکسا مال دوره نقاهت بیماریه که د...
2 ارديبهشت 1393

یه سفر خوب

وااااااااااااای بلاخره همه باهم یه مسافرت رفتیم و عالی بود تو و دوتا مامانی ها و دو تا بابایی ها و سپیده و امیر و مهناز و مهین و محسن و خانواده عموم و ویلای سپیده ایناو.............. یه هوای مه آلود و عالی هر وقت این جمع با هم باشیم خیلی خوش میگذره و من همیشه به خاطر این صمیمیت که میدونم نعمت بزرگیه و همه شاملش نمیشن بی نهایت سپاسگذارم........... ما پنج شنبه صبح با 3 تا ماشین راهی شدیم و جمعه صبح بابا محمد هم خودشو به صبحونه با صفای بالکن رو به کوههای سبز رسوند و 3 روز دوست داشتنی رو با هم گذروندیم و پیاده روی تو جنگلای اطراف و رفتن به دریا و رفتن تا ته مه جزو بهتریناش بود و تو هم کلی دلبری  کردی و مچاله شدی!!!    ...
30 فروردين 1393
1