پسرم بزرگ شده
یه وقتایی انقدر آروم آروم و بی سروصدا همه چی پیش میره که یهو چشم باز میکنی میبینی واااااااااای کی این وروجک انقدر بزرگ شد! این همون فسقلیه که باید رو پام مینشوندم و با قاشق سوپ میکس شده بهش میدادم! همونی که پوشک میشد و انقدر پاهاشو تکون میدادو وول میخورد که نمیزاشت! همونی که واسه سینه خیز شدنش با لبتاپ روشن و تصویر رنگی تشویقش میکردم و بعد کلی هیجان و زور زدن و تکون خوردن نیم سانت هم نمیتونست جلو بیاد! همونی که وقتی برای اولین کلمه به جای مامان و بابا گفت آیدا و ما موندیم تو بهت اینکه پسرمون اسمشو دوست داره... این روزا وقتی دارم با سبد پوشکت که البته فقط واسه شب بود خداحافظی میکنم و سبد لباسات که جدا میشستم و دیگه اونقدر ...