پارک آب و آتش
پارسال تابستون و درست همین ماه رمضون با آقا مرتضی و مریم جون و دخمل نازشون النا رفتیم پارک آب و آتش و امسال هم یه قرار دوباره همونجا گذاشتیم و البته با میزبانی مریم جون که دست گلش درد نکنه و یه غذای خوشمزه هم درست کرده بود
پارسال آیدین جونی 1 سال و 9 ماهش بود و النا خانوم هم 2 سال و 2 ماه و آیدین جونم اصلا از آب بازی خوشش نیومده بود و از آتیش هم ترسید و فکر میکردم امسال قضیه فرق کنه ولی گویا هنوز هم همونطور بود
بقیه تو ادامه مطلب
اینجا منتظر النا یا به قول خودت اِنانا هستی
و اینجا هم بعد کلی توپ بازی با النا و بعد اذان که مریم جون زحمت کشیده بود و لقمه های خیلی خوشمزه و خوشگل نون و پنیر و کره و گردو درست کرده بود تا من افطار کنم و صرف یه چایی عالی با هم راهی آب بازی شدین که البته تو فقط نگاه کردی و چند باری هم با هیجان فرار کردی و با دیدن آتیش باز با گریه فرار کردی و کلی تو شلوغی دویدم تا بغلت کنم و دیگه هم نموندی و برگشتیم جای نشستنمون
و بعدش شما و النا از همون لقمه های نون و پنیر و گردو که تو باگت های گرد کوچولو بود خوردین و از اونجایی که تا حالا نتونسته بودم بهت پنیر و کره بدم خییییلی خوشحال شدم و ایده گرفتم برای صبحانه های کاملتر
و بعد از شام و کلی بازی با النا که بیشتر رو زمین با هم قل میخوردین و ریسه میرفتین ولی حسابی بهتون خوش گذشت و خسته شدین برگشتیم خونه و این هم دست به دست هم در حال رفتن به سوی ماشین ها هستین
ایشالا همیشه بهتون خوش بگذره کوچولوهای مهربون