آیدینآیدین، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 23 روز سن داره

آیدین عشق ما

یه مامان که دوست داره همیشه همسن پسرش بمونه!

بلاخره رسیدم

1393/4/3 17:27
نویسنده : مامان مریم
678 بازدید
اشتراک گذاری

سلاااااااااااااااااااااااااام آرام

چهارماه طول کشید تا بلاخره همه خاطرات پسرکوچولومو از اول تا همین حالا بنویسم و به تصویر بکشمراضی

روزایی که وسط زمستون عکسای بهاری و وسط بهار عکسای برفی میزاشتم و این عکس العمل دوستام میشد که گاهی فکر کردن ما اصلا ایران نیستیمتعجب

بلاخره رسیدم به حالای پسرکم و این هم روز مرگی های این روز های ما:

 

 

بقیه عکسا ادامه مطلب

 

 

این نتیجه کار یه مامان ساده لوحه که فکر کرده پسرکش مثل بچگی های خودش انقدر سادست که اگه یه مشت نخود و لوبیا و لپه و عدس رو قاطی کنه بده دستش تا خیر سرش راحت بره آشپزخونه و غذا درست کنه ، اونم میشینه واسه خودش تمـیـــــــــــــــــــــز همه رو جدا میکنه و تحویلش میده ، دیگه خبر نداره باید تا چند روز از زیر مبل و فرش حبوبات جمع آوری بکنهشاکی

 

 

 

و انقدر ساده تره که فکر میکنه اگه بازم قبول کنه آقا پسرش بشینه رو کابینت و با هم آشپزی کنن پسرکش مثل قبلنا مودبانه میشینه و دست هم به چیزی نمیزنهکچل

 

 

 

 

 

یا مثل بچگی هاش میشینه و منتظر میشه مامانش ماشینشو تعمیر کنه و بهش تحویل بده بدون هییییییچ دخالتیاجازه

 

 

 

 

و مامانی که به پسرش اعتماد میکنه و بعد از بی خیال شدن اینترنت با این صحنه مواجه میشه که اون اشکال هندسی به جای خونه های مذکور توسط پسرشون به داخل ساب سینمای خانگی هدایت شده و حالا پسرک سخت مشغول در آوردنشونهدرسخوان

 

 

 

و با این شلوار سبز به قول خودت ناینجی(نمیدونم چرا؟)آبروی منو بردی که با همه تی شرت ها و لباسات فقط همینو میپوشی و گاهی دیگه قایمش میکنم که کثیف شده و اون وقت حاضری لخت باشی و چیز دیگه ای نپوشی!!! مثل عکسای تو آشپز خونه!!!دلخور

و این هم جای مورد علاثه جدیدت که مجبور به تخلیه و پاکسازی کاملش شدم و هرروز میگی زنگ بزن خاله مهین بهم قصه بگه و بعد میری اون تو میشینی قصه خاله مهینو گوش میکنی!!!سکوت

 

 

 

در حال گوجه سبز خوردن میگم آیدین نگام کن و اینم ژستت!!!زیبا

 

 

و سرگرمی جدیدت که رسما دیوونم کردیبدبو

 

 

فکر میکنی داری به چی این طور با عشق و علاقه نگاه میکنی؟؟؟سوال

فیلم عروسی مامانتخندونک

یعنی هرروز کچلم میکنی از بس میگی فیلم عروسیو بزار و دائم هم درخواست قسمت های مورد علاقتو میدی و عاشششششششششقتم که اول پرسیدی پس آیدین کجاست؟؟؟ و بعد هم تو اتاق عقد که همه رو دیدی گفتی پس داوود کو؟؟؟؟محبت

اون موقع هنوز مهین و داوود عروسی نکرده بودن و تو، تو اون شلوغی اتاق عقد فهمیدی فقط داوود تو نزدیکا کمهبغل

 

 

 

 

یعنی عاشــــــــــــــــــــــــقتم باهوشمبوس

 

 

مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (36)

الهام مامان یسنا
3 تیر 93 17:53
ای جانم به این پسر کوچولوی باهوش و دوست داشتنی. مریم جون چند وقتی است که با وبلاگت اشنا شدم و مطالبت رو میخونم و لذت میبرم از صبر و حوصله بسیارت تو برخورد با ایدین نازنین و شیوه تربیتی که داری. ایدین جون هم که فوق العاده خواستنیه. خدا حفظش کنه.
مامان مریم
پاسخ
سلام الهام جون و خیلی ممنون که بهمون سر زدین مرسی خانومی این محبت و لطف شمارو میرسونه و ممنونم از تعریفت
مریم(مامان کیان)
3 تیر 93 18:10
به به تبریک میگم عزیزم بالاخره رسیدی ببین کیان هم اندازه آیدین بود باطری اسباب بازی ها و مداداش و میزاشت داخل ساب عزیزمی تو عروسی مامانت دنبال فامیلاتون میگردی باهوش
مامان مریم
پاسخ
مررسی دوست جونم آره حالا باید مشوق کشفیات دانشمند کوچک باشم وای یعنی منو با این فیلم دیوونه کرده تو کل این 8 سال همش 2 بار فیلممونو دیده بودیم این هفته 100 بار ای جونم کیان خوشگلمو ببوس
مامان رها
3 تیر 93 18:28
تبريك مريم جووووون بالاخره بعد كلى زحمت رسيدى قربون آيدينم بشم من قربون اون كنجكاوى هاش خانمى ما از دست شما خيلى دلخوريماا .... نه كامنتى نه چيزى .... از نى نى گپم حذفمون كردى من كه قهرم
مامان مریم
پاسخ
ممنون رها جان راستش دیگه نی نی گپ نمیرم بعد اون مزاحمتا که تو پرسش و پاسخ تعریف کردن ترجیح میدم نرم آخه آدم که نمیدونه کی راست میگه کی دروغ چشم حیما میام آخه واسه به روز رسانی سرم خیلی شلوغ بود و اون سفر ها ببوس آنیسارو
ساناز
3 تیر 93 22:40
مریم جونی مبارک باشه واقعا من اولا که تازه باهاتون آشنا شده بودم فکر میکردم شما ایران نیستی که وسط بهار برف داری اتفاقا الهه جون هم برات کامنت گذاشته بود خوش به حالتون که برف دارین آیدین با لباس آبی ها چه خوشتیپ شده شلوار سبزشو بگو خوشبختانه متین هنوز به اونجاها نرسیده واقعا خدا رو شکر و انشالا صبر ایوب بده با شیطنت های گل پسری ها من که کم کم دارم دیوانه میشم کلی آدیدن جون روببوس
مامان مریم
پاسخ
مرسی ساناز عزیــــــــــــــــــــزم آره دیگه یه مدت با کلاس شده بودیم و خارجی نوبت شما هم میرسه خانوم منتظر بـــــــــــــــــــاش شما هم متین نازمو ببوس
خاله سانی
3 تیر 93 23:20
ای جووووون دلم با این کارای نمکیت ادم دلش میخواد بچلوندتباهووووووشعزیز دلم با همه لباساش خوش تیپههزار ماشا..
مامان مریم
پاسخ
ممنون عزیـــــــــــــــــــــزم خاله مهربوووووون شما خیییییلی لطف داری گلم بنیتای شکر پنیرمو ببوس
مریم طلایی✿
4 تیر 93 0:17
سلام خسته نباشیجمعاوری مطالب هم کار سختیه.....
مامان مریم
پاسخ
سلام مریم جون آره گلم خیلی و ممنون که سر میزنی
مامان جونم(سوگند من)
4 تیر 93 12:57
سلام مریم جونم قربون این پسر خوشگل بشم من که مامانیش براش وبش و بروز کرد نخند میام می خورمتا خوشمزه من تو شومیه خوش میگذره خاله این و سوگند نبینه که بیچاره می کنه من و بوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووس مریم جون این پست من حالا حالا نمی خواد تکمیل بشه یعنی میشه تکمیل بشه راستی از حس مسئولیتت در رابطه با کم ابی بسیار بسیار سپاسگذاریم کلا تو پرسش و پاسخ خیلی خوب جواب میدی من که واقعا لذت می برم و استفاده می کنم متشکریم خاله جونیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییم
مامان مریم
پاسخ
عزیـــــــــــــــــــــــــــزم مهربــــــــــــــــــــــــــــونم خودت گلی خودت ماهی ممنون دوست جوووووووووووووووووونم ایشالا پستت زود کامل بشه بیام عروسک خانومو ببینم تا حالا چند باری سر زدم مرسی خانومی منم خوشحال میشم حتی اگه شده یه نفر از جوابم استفاده کنه همین برام کافیه ببوس عسل خانومو
مامان جونم(سوگند من)
5 تیر 93 15:07
فوری خصوصی
ساناز
5 تیر 93 15:25
ساناز
5 تیر 93 15:26
خصوصي
مامان طاها
5 تیر 93 15:42
سلام .چه ورووجکی.خدا حفظش کنه انشالله...
مامان مریم
پاسخ
سلام خانومی و خیلی ممنون کوچولوی شما رو هم همینطور
مامان جونم(سوگند من)
5 تیر 93 19:39
رمز خصوصی
مامان مریم
پاسخ
نیومد!!!
مامان جونم(سوگند من)
5 تیر 93 20:00
فرستادم عزیزم
مامان جونم(سوگند من)
6 تیر 93 0:18
خصوصی
الهه مامان مبین
6 تیر 93 0:50
سلام مریم جونم . خدا رو شکر که رسیدی به حال . خیلی سخته میدونم . منم وبلاگ مبین رو چند ماه بعد از دنیا اومدنش درست کردم . همه خاطرات رو یکجا باید مینوشتم قربون اون عکسای نازت نفس خاله . میبوسمتون زیااااااااااااااد
مامان مریم
پاسخ
مرسی الهه عزیز و مهربووووووووووونم باز شما چند ماه عقب بودی من 2 سال و 4 ماه ولی با صبر و حوصلا بلاخره تموم شد شما هم مبین خوشگلمو ببوس زیاااااااااااااااااااااد
الهه مامان مبین
6 تیر 93 0:51
ساناز ماهم چه خوب یادشه که من برات نوشتم خوش به حالتون که برف دارید . قربون دوست باهوشم بشم من
مامان مریم
پاسخ
بله ساناز جونم یه دونست
مامان جونم(سوگند من)
6 تیر 93 11:32
بازم مثل همیشه مریم جون خصوصی داره
مامان مریم
پاسخ
میدوستمت دوستم
مریم(پرنیاوبردیا)
6 تیر 93 17:50
سلااام عزیزم..... رسیدن به خیر..... مرسی که بهمون سر زدین و لینک مون کردین شما هم با افتخار لینک شدین راستی ممنون ازاینکه برامون وقت گذاشتین عکساتونم خیلی خوشگله.... آیدین خومشله مون و نگاه،شیطونی از قیافه ش پیداس عزیزم.....چه فیلم عروسی مامانی و بابایی شو با دقت نگاه میکنه و البته با چهره خندون از طرف من این پسر خوشگله و ببوسید
مامان مریم
پاسخ
ممنونم مریم عزیــــــــــــــــــزم خیلی گلی البته همه مریما گلن شما هم دسته گلارو ببوووووووووووووووووووووووس
ساناز
7 تیر 93 0:26
خصوصي
√بهار مامانه برسام
7 تیر 93 6:44
عزیزم ممنون از اینکه لطف کردی و به ما سر زدی و ممنون که نگران حالمون بودید گلم ممنونم که بدون اینکه حتی بپرسی چی شده برامون کامنت دادی و دلخوشمون کردی عزیز دلم من براتون رمز رو خصوصی میدم که اگه دلت خواست بخونی و بدونی جریان چی بوده راستش دلم نمیخواست همه بدونن چون بعضی ها واقعا دلشون سیاهه و از هر چیزی به نفع خودشون استفاده میکنن بماند که تویه اینهمه کامنت سرشار از عشق و محبت چند نفری معلوم الحال به خیال خودشون نمک پاش زخمم شدن و چه خوب که من تا قبل بر طرف شدن مشکلم نت نمی یومدم وگرنه با اون حال و روز روحی حتما دق میکردم این کامنت ها رو میدیدم.... بگذریم....عزیزم خوشحالم که با شما مامان گل و مهربون و دوست فهیم آشنا شدم براتون رمز رو خصوصی میدم روی ماه پسرتون رو ببوسید از صمیم قلب براتون بهترین ها رو آرزومندم
مامان مریم
پاسخ
عزیزم سلام اولا به خاطر تعویض رمز شرمنده ام و به خاطر لایق دونستنم خیلی سپاسگذار با خوندن مطالبتون شدیدا ناراحت شدم و خوشحال از سپری شدون اون دوران با صبر و ایمانتون خیلی از آرامش الانتون خوشحالم و امیدوارم همیشه کنار پسر گلت در آرامش باشی
√بهار مامانه برسام
7 تیر 93 6:46
گلمن این بالایی رو حذف کن البته مجبورم رمز رو عوض کنم....امان از حواس پرت
مامان مریم
پاسخ
من واقعا شرمنده ام
مهسا مامان نویان
7 تیر 93 11:59
مریم جونم خسته نباشی عزیزم قربون این آیدین طلا با این همه شیطونیاش برم عزیزم در برابر این پسرای وروجک فقط باید از خدا بخوایم صبرمون زیاد کنه تا نخوریمشون آیدین خوشگل بوس بارونش کن
مامان مریم
پاسخ
مهسای عزیزم ممنونم که بهمون سر زدی خانومی آره والا کوچولوها و شیطونی هاشون شما هم نویان عسلمو ببوس
مریم(پرنیاوبردیا)
7 تیر 93 15:36
سلام .: اسمم : رمضان. عمرم : چهارهفته. قلبم: يكي ازبناهاي بهترين دين روي زمين. موجودم : ثواب. وجودم: بركت. ميخوام بگم مرابه دوستيت قبول داري؟ اگرداري پس مرابه بهترين دوستهايت به عنوان هديه ارسال كن .. آمدن ماه مغفرت برشمااااااا پيشاپیش مبارک باد  。*☆∴。 。∴☆*。 。★*゚゚*★∵★*゚゚*★。 ☆゚   ゚☆゚   ゚☆ ゚☆。      。☆゚  *★。     。★*   ∵☆。  。☆∵     ゚*★。。★*゚ *☆ .-..-. `·.·´ ●/ /▌
ساناز
7 تیر 93 16:21
ممنون عزیزم
مامان مریم
پاسخ
خواهش میکنم عزیزم امیدوارم مفید بوده باشم
مامان رها
7 تیر 93 17:42
چون من دقيقا همين چيزايى رو كه ميگم شما داريد تكرار ميكنيد من گفتم دكترم ميگيد دكتره من گفتم كشور خارجى رفتم ميگيد فك ميكنه كشور خارجى رفته عكسمو نميذارم به خاطر اينكه عزيز من موهام بيرونه مدير حذف ميكنه و اين كه اينترنته
مامان عليرضا
7 تیر 93 18:20
به به سلام مریم جون به زمان ما خوش اومدی دوستم قربون جیگر طلای خاله که هر چند وقت یه بار گیر میده به یه لباس مخصوص وای عزیزم چه دقتی میکنه.شاید باورت نشه مریم جون ولی یکی از آرزوهام اینه که علیرضا بخواد فیلم عروسیمون رو ببینه.عاشق این بچه هام که تفریحشون دیدن فیلم عروسیه مامان باباهاشونهیه بارم چند وقت پیش برای علیرضا گذاشتم که چند لحظه نگاه کرد و بعد رفت دنبال بازیش که با این جمله ی همسری مواجه شدم(فکر کردی بچمم مثل تو عاشق فیلم عروسیه)بماند که سر این موضوع باهاش قهر کردم تا مدتها بی ذوق خطابش میکردم ولی خب دوست دارم دیگه چی کار کنم.
مامان مریم
پاسخ
الهام جونم سلام و ممنون آره خانومی بزار پسرکت بزرگتر بشه میبینمت دوستم جالبه من اصلا فیلم عروسیمونو نگاه نمیکردم و واسه علیرضا جون هم زوده بزار همه اطرافیان رو بشناسه اون وقت براش جالب میشه همه رو یه جا ببینه و جالب تر وقتیه با مفهوم عروس آشنا بشه اون وقت قیافش از دیدن مامانش تو لباس عروس دیدنیه ایشالا زود به آرزوت میرسی عزیزم ببوس عسلمو
مامی فرزانه
7 تیر 93 19:42
ای جونم گل پسر باهوش بامزه با این عکسای خوشگلت
مامان مریم
پاسخ
ممنونم فرزانه عزیزم
سوگند
8 تیر 93 11:26
یعنی مامان مریم این پسرتون فوق العاده باحاله....این ماجرایی که من هر روز با داداشم دارم ولی قضیه اون شلوار نارنجی فوق العاده باحال بود...اجازه میدین لینکتون کنم؟
مامان مریم
پاسخ
سلام عزیزم ممنونم شما لطف داری گلم چرا که نه و خیلی هم خوشحال میشم از دوستی باهاتون عزیزم شما با افتخار لینک شدین گلم
مامانی بهار
8 تیر 93 11:51
الهی خوان افطارت پراز نور خدا باشد/دل دریاییت غرق شمیم ربنا باشد/اگر قلبت در این شبها دعاگو با خدایش شد/ بگو آنجا در آن لحظه کمی هم یاد ما باشد// بهار و مهیارم /التماس دعا
مامان آیسو وآیسا
8 تیر 93 12:08
عالی بود دوست نازنینم دستت درد نکنه که اینقدر جامع وکامل نوشتی وب ایدین جونمووووووووووووووو خسته نباشی
مامان مریم
پاسخ
مرســــــــــــــــــــــی عزیزم خیلی ممنونم دوست جوووووووووونم
مامان طاها
8 تیر 93 16:23
مرسی خانمی .متوجه شدم.التماس دعا
مامان امیرعلی گلی
8 تیر 93 23:35
خسته نباشی مامانیه خوش ذوق
مامان مریم
پاسخ
ممنون عزیزم خوشحالمون کردین بهمون سر زدین
مامان هدیه
9 تیر 93 0:12
سلام عزیزم تو وبم یه ختم قرآن گروهی به مناسبت ماه مبارک رمضان شما رو دعوت می کنم اگه دوست داشتین شرکت کنید ممنون می شم
الهام مامان علیرضا
9 تیر 93 16:22
سلام مریم جون فدای آیدین خان با این شیطنت ها خواهر خوبه خودت فهمیدی در مورد حبوبات تا چه حد اشتباه کردی آخه منم از این کارا زیاد می کنم گل پسر بغل اجاق گاز بسی خطرناکه خاله جون علیرضا که تازگی ها خودش چهارپایه میذاره میره بالا تا ببینه توی قابلمه ها چه خبره و توضیحات من مبنی بر جیز بودنِ اجاق گاز فقط یک ساعت تو گوشش می مونه مریم جون ادب حکم می کرد که بابت این همه لطفی که تو قسمت پرسش و پاسخ نسبت به من دارید خدمت برسم و بگم که شما همیشه خیلی خیلی و بیش از اندازه به من لطف دارید و من خودم رو لایق این همه لطف تون نمی دونم. آیدین جون از امروز لینک شده و با افتخاری هر چه تمام تر به لیست دوستان علیرضا جون اضافه شد. دوستیمون پایدار خواهر جان
مامان مریم
پاسخ
ممنونم عزیـــــــــــــــــــــزم الهام جونم من اصلا اصلا اهل مبالغه و قربون صدقه دروغی نیستم و واقعا از نظرات و راهنمایی هات استفاده میکنم و بازم میگم ممنونم خانومی علیرضای گلم هم لینک شد
مامانی
15 تیر 93 16:10
اگه اینجا بودی به قول مامانت مچاله میشدی شدید هه هه هه خوبه که مریم جوون کلی رفتین به اون روز و شب قشنگ خوبه دیگه بعضی وقتها این کوچولوها خیلی چیزا رو بهمون یاد اوری میکنن
مامان مریم
پاسخ
ممنونم عزیــــــــــــــــــــزم آره انگار به دنیا میان تا همیشه خیلی چیزا یادمون باشه و بیشتر از اونکه بهشون یاد بدیم ازشون یاد میگیریم