آیدین جونم تولدت مبارک
سه سال گذشت.....از اون روز قشنگ که تربچه ای که 9 ماه باهاش حرف زده بودم و نوازشش کرده بودم تو بغلم گذاشتن و من یادم رفت درد داشتم و هنوز درد دارم...
سه سال گذشت....از روزایی که دلم میخواست بتونی جغجغه دستت بگیری و تکونش بدی...بتونی لبخندای عمیق بزنی...بتونی عروسک تو دستمو با چشمای خوشگلت دنبال کنی...
چه آرزوهایی داشتم و اصلا نمیتونستم تصور کنم سه سال بعد پسرم یه هویت و شخصیت و سلیقه واسه خودش پیدا میکنه و من باید خودمو با خواسته ها و آرزوهای اون تطبیق بدم....
تولدت مبارک شیرین ترن اتفاق زندگیمون.....تولد سه سالگیت مبارک آیدین توماس دوست و عشق قطار مامان
فقط 1 سالت بود که فهمیدم کانال mbc3 صبح ها کارتونی میده از یه قطار که تو انقدر عاشقشی که فقط دهنتو برای صبحانه باز و بسته میکنی و تا ته ظرفتو هم میخوری....اسم اون کارتون Thomas & Friends بود و دایی محسن گشت و برام پیدا مکرد و دانلود کرد تا پسرکم بیشتر لذت ببره....و تو این دو سال اصلا علاقه ات کمتر نشد که بیشتر هم شد و من هم تصمیم گرفتم تم تولد سه سالگیتو توماس بگیرم...ولی...
توماس تو ایران اصلا شناخته شده نیست.....فایلاشو با محبت دوستم ساناز جون پیدا کردم ولی لیوان و بشقاب و سفره و ....هیچی نتونستم پیدا کنم....اصلا کسی نمیشناختش....کیک رو هم خیلی گشتم تا پیدا کنم
خلاصه اینکه ببخش خیلی مختصر بود ولی تو با همین تزیینات کوچولو هم خیلی خوشحال شدی و همین مرا بس
امیدوارم تونسته باشم خوشحالت بکنم آیدین مهربونم
و این هم آیدین من که قبل از شروع تولد کادوهاشو باز کرد
و همه عکس ها برش خورده ان چون اصلا بند نمیشدی ازت عکس بگیرن
اصلا سر شام نیومدی و با سپیده تو اتاق بازی میکردی و سپیده هم تو اتاق شام خورد ولی کیک خوب خوری و اینم آثار رو صورتت
و این هم میز شام تولد پسری
عکاسی رو سپرده بودم به بقیه و مطمئنا کسی به حوصله من نیست که اونقدر ادا دربیاره تا دوربینو نگاه کنی و از اون بدتر اینکه زوم کرده بودن و عکسا تار افتاده و یا فلشو خاموش کردن و ....
خلاصه اینکه آیدین گلم امیدوارم بهت خوش گذشته باشه چون من دقیقا یک هفته تموم در حال ایمیل بازی با دایی محسن بودم برای فرستادن فایل ها و اون طفلی هم کلی فتوشاپ و بعد هم بارها برای چاپشون رفت تا شد اینی که میبینی....و یک هفته هم تمیزکاری خونه و مقدمات و ....
دایی محسن خیــــــــــــــــلی ممنونم
و دوست گلم مریم عزیزم که کلی باهام برای غذا و چی درست کردن و ...همکاری و همفکری کرد.....مریم جونم دوست دارم
و ساناز مهربونم که فقط به خاطر آیدینم همه فایل های توماس رو برام پیدا کرد......ساناز گلم خییییلی ماهی...ممنونم دوستم
و محمد خوبم که همه برو بیا و خریدامو برام بدون هیچ ایراد گرفتنی انجام داد و خونمونو از جمعه قبل مثل دسته گل تمیز کرد
بعد شام رفتین تا کیکتو تحویل بگیرین و یه اسباب بازی کیمدی از قنادی خریدی که یه سی دی هم باهاش بود و انقدر آهنگ های شاد و خوبی داشت که بعد شام کلی با باباو عمو امیر و بقیه رقصیدین
و این ها هم عکس های فردای تولد چون اصلا عکسای تولد برام راضی کننده نبود و به پیشنهاد مریم جون گلم مامان کیان خوشگلم
و این هم روز قبل و کلاهی که روز تولد اصلا سرت نزاشتی
همیشه میشنیدم که برگه یادگاری فراموش شد که توسط مهمون ها نوشته بشه و کلی با خودم قرار گذاشتم من فراموش نکنم که نشد و یادم رفت
تولدت مبارک عزیز ترینم.....الهی همیشه به شیرینی دنیای قشنگ کودکیت بخندی