آیدینآیدین، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 21 روز سن داره

آیدین عشق ما

یه مامان که دوست داره همیشه همسن پسرش بمونه!

وروجک کوچولو

1393/7/2 18:36
نویسنده : مامان مریم
1,531 بازدید
اشتراک گذاری

هروقت میرم برات خرید و فروشتده سوال میکنه پسرتون چند سالشه تا سایزتو بده،من میگم داره 3 سالش میشه ولی کوچولوست....

برات لباس پاییزه میخریدم تا با اولین باد پاییزی سورپرایز نشیم و لباس گرم داشته باشی و یه روز تو همین هفته گذشته گفتم بزار ببینم این وروجک کوچولو اصلا بزرگ شده؟؟!!

رفتم و همه لباس های زمستون پارسالت رو آوردم تا ببینم برای فصل سرما چی باید بخرم و چی هنوز اندازته و میدونی چی دیدم؟؟همه لباسا اندازت بود!!!وروجک شیطون اگه انقدر ورجه وورجه نکنی و هرچی میخوری تو صدم ثانیه نسوزونی انقدر کوچول موچول نمیمونی....بماند که من از دوران بارداریم میگفتم بچه باید نازک باشه و از بچه چاق بدم میومد و همه هم اینو میدونن......بله...پسری من 10 سانت قد کشیده ولی سایزش اونقدر عوض نشده که لباساش کوچیکش بشن...این پولیور و کلاه رو مادر شوهر خاله مهین به دنیا اومدی برات بافت و امسال چهارمین سالیه که میپوشی!!!

 

                      

 

بقیه ادامه مطلب

 

از بعد از شمال اومدن دائم سراغ شهر موش ها میگرفتی و من هم دیدم بابا تا هفته دیگه درگیره و خودم بردمت....سینما فرهنگ خیلی شلوغ بود و درحدی فیلم فروش داشت که ما برای همون ساعت بلیط میخواستیم ولی برای دو روز بعد بهمون بلیط رسید!!

محمد برات چیپس و پاستیل و آب خنک آورده بود و من هم همشو گذاشتم تو کیفت و ساعت 8 شب بلیط داشتیم....همش منتظر بودم حوصلت سربره و بخوای بریم بیرون ولی در کمال تعجب من 1 ساعت اول فقط دستت بین پاکت چیپس و دهنت در رفت و آمد بود و حتی حرف هم نزدی و چشم دوخته بودی به صفحه سینما و تو صندلیت جم نخوردی...بعدش هم پاستیلت رو دادم و فقط چند باری دهن من هم چیپس و پاستیل دادی....از فیلم خوشت اومد و بعد این یک ساعت آیدین کنجکاو خودم شدی که بدون توجه به اینکه اینجا سینماست شروع کردی به سوال و جواب....و بعدش هم بیشتر از یک ساعت نتوستی ببینی و مثل خونه پا شدی بری بگردی که چون خیلی تاریک بود و ممکن بود بری و منو پیدا نکنی بهت گفتم بیای بغل من بشینی که استقبال کردی و البته باز اومدی پایین چون دیدی با بلند شدنت از رو صندلیت خودش جمع شد و چی از این جذاب تر

اذیت نکردی و نیم ساعت باقی مونده یا با صندلی بازی کردی و یا تو بغلم نشستی به تماشا و البته بهتر....میترسیدم از دیدن گربه ها بترسی که با دیدن خنده من فکر کردی لابد ترسناک نیستن....من که خیلی خوشم اومد....دلم خواست موش بودم و انقدر آزاد!!!!

                 

 

                

 

                

    کارتون دیدن و ماشین بازی کماکان محبوب ترین ها هستن برات....بازی ها از دراز کشیدن و خیره شدن به چرخش چرخ ها الان رسیده به علاقه به حمل ماشین ها با جرثقیل به تعمیرگاه....خیلی وقت بود که از جلوی یه لوازم التحریری که پر از ماشین اسباب بازی بود رد میشدیم و تو با یه قطار توماس سلام و خداحافظی میکردی...سلام اتوتوماس....حالت خوبه؟من دارم میرم سوار قطار بشم...خوب کاری نداری؟؟خدافظ!!!یه روز بعد شاید چند هفته که هرروز با توماس سلام میکردی دیدم اونجا تغییر دکور دادن و توماس نیست....یه چیزی تو دلم افتاد....تو خیلی ماشین داری و اون قطارو هم رنگ زردشو داری ولی گفتم نکنه دوسش داشتی....فرداش رفتیم اونجا و از قبلش هم بهت گفتم چون پسر خوبی بودی و هربار نمیگفتی اون ماشینو برات بخرم حالا میتونی بری و اتو توماسو برداری.....و اون قطار قرمز تو عکس همون اوتو توماس محبوب توست 

               

 

               

 

و این هم پارک های شبانه ما که دیگه هیچ کس اونجا نیست و منم و آیدین خودم و باید خودم پا به پات بازی کنم چون تنهایی اصلا دوست نداریHello

               

 

             

 

             

 

             

 

             

اینجا قلابو انداختی تو دستمو میگی بیا ببرمت تعمیرگاه

             

 

             

 

             

و این تنها شیوه ای هست که میخندی تا ازت عکس بگیرم...به قول خودت مهربون همزبون بشیم!Gemini

             

 

             

 

             

و این هم روز 31 شهریور که برای دومین بار تو این هفته رفتیم امام زاده صالح چون پسری من دوست داره تو صحنش بدو بدو بکنه و منم که دلم هوایی امام رضا شده اون صحن قشنگو دوست دارم و همون جا میشینم و غرق لذت میشم....تا ساعت 10:15 تو امام زاده بودیم و بماند که با این بدو بدو تو که همش از جلو چشمم دور میشدی نفهمیدم نماز چی خوندم ولی از خلوتی امام زاده خیلی تعجب کردم و بعدش که رفتیم سوار مترو بشیم و برگردیم و مسئولش گفت آخرین قطار داره حرکت میکنه تازه یادم افتاد که دیشب ساعتارو عقب کشیدن و الان 11:30 سابقه!!!یه چیز بگم بخندی جوجو..... ما همیشه برای مترو بلیط میخریم و تو باید بغلت کنم که خودت بلیطتو به دستگاه بدی و یادت دادم بعدش حتما بلیطو برداری و بری بندازی تو سطل آشغال...اون روز با توجه به اینکه تو عاااشق قطاری و خونه مامانی هم دیگه با مترو میریم رفتم و بلیط اعتباری خریدم و تا مسئولش گفت آخرین قطار داره حرکت میکنه من دویدم و به تو گفتم بدو آیدین....دیدم پشت سرم نیستی و یهو رسیدی ...گفتم کجا بودی گفتی انداختم سطل آشغال!!!بلیط اعتباریمو که همون روز خریده بودم و دست خودت بود که بزنی در باز بشه انداخته بودی تو اون کیسه بلیط های باطله!!!هم خندم گرفت و هم با عجله پیداش کردم و رفتیم که برسیم...اینم عکسات

             

 

           

تو عمرم مترو به این خلوتی نبود

           

 

                                    

 همیشه محمد میاد جلوی در مترو دنبالمون و شبمون اینجوری تموم میشه

اینو مینویسم برای سالها بعد ....خیلی سالها....که بخونی و بدونی...مامانت هرروز باهات بچه میشد و بچگی میکرد و بابات هم هرشب از جاهای مختلف پیدامون میکرد و با آدامس خرسی محبوبت میومد دنبالمون و با رضایت و شادی برمیگشتی خونه....وروجک شیطون من ...درسته سایزت اونقدر عوض نشده و کوچولو موندی ولی آیدین من خیلی بزرگتر و آقاتر از پارسال شده و یه عالمه کار و حرف جدید یاد گرفته که با تک تکشون یه دنیا شادی به خونمون اورده....خیلی دوست داریم کوچولوはーと のデコメ絵文字

 

                                            اكسسواريز دباديب اكسسواريز قلوب سمايلز متحركه

پسندها (18)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (46)

مامانِ بهار
2 مهر 93 18:55
آخیییییییی عزیزم .. همه ی مطلب رو خوندم و لذت بردم ... چون حست رو درک میکنم عزیزم . ان شالله همیشه شاد و سلانت باشید .
مامان مریم
پاسخ
مرسی دوستم.....شما و بهار کوچولو هم همینطور
مریم(مامان کیان)
2 مهر 93 19:58
عزیزم آیدین مهربون همزبونم کیف میکنم میبینم تو همه عکسات داری میخندی مریم جون دیگه نباید توقع داشته باشیم لباسای پارسال بهشون کوچیک شده باشن به قول خودت مرد شده نی نی نیست که هر ماه قد بکشه بقیه رو خصوصی میزارم
مامان مریم
پاسخ
مرسی خاله جووووووووووووووووووووون ممنونم مریمی جوووووووووووووونم آره ولی حداقل باید توقع داشته باشم اون باقت سال اول دیگه تنش نره بعضی هاشونو دیگه روم نمیشه امسال هم تنش کنم....3 سال پشت سر هم؟؟؟ ولی بازم اعتراف میکنم من آیدین ریزه میزه بیشتر میدوستم....نازک عزیزمی
مریم(مامان کیان)
2 مهر 93 20:00
وای مریم تو چقدر شبیه منی منم وقتی یه چیزی و کیان حتی نگه میخوام و فقط با ذوق در موردش حرف بزنه یا ازش تعریف کنه هرچند که به قول تو داشته باشه اما براش میخرم حالا یا میشه جایزه آدم آهنی یا خودم بهش میدم اما نمیزارم تو دلش بمونه مبارکت باشه آیدین جونم
مامان مریم
پاسخ
آره مریم گاهی جلوی خودمو به زور میگیرم....مثلا هربار تجریش میریم تو بازارچه که پر از اسباب بازیه و آیدین همه رو با ذوق نشون میده و معرفی میکنه و خداحافظی میکنه هزار بار زبونم میچرخه که بگم هرکدومو میخوای بردار و بعد میگم دلت میاد این آموزه ی چند ماهه رو واسه یه هوس خراب کنی؟؟ ولی اون روز که توماس تو وینرین نبود و آیدین سراغشو گرفت نتونستم تحمل کنم...البته باز گذاشتم فرداش که از خونه بهش بگم داریم میریم بخریمش و چرا تا بعدها این کار عادت نشه
مریم(مامان کیان)
2 مهر 93 20:00
وای راستی زیارتتون قبول ما هم چند وقته نیومدیم و تو یکی دو هفته آینده حتما میایم برای زیارت ....
مامان مریم
پاسخ
مرسی...راست میگی؟؟؟شاید بتونم ببینمت دوستم
مامان شيوا
2 مهر 93 20:16
به به عکس مامان و پسری اوه مامان مریم ایدین جون خیلی شبیه خودتونه ها.... امان از دست شیطونیاش که بچه مون ریزه میزه مونده
مامان مریم
پاسخ
مرسی شیوا جون...همسرم هم خیلی شبیه منه و هرکس فقط منو آیدین رو میبینه میگه شبیه منه اما تا همسرم هم اضافه میشه حرفشو پس میگیره و میگه شبیه همسرمه آیدین شیطون نیاشه که دیگه آیدین نیست
فائزه مامانه سوگند
2 مهر 93 22:37
قربونه نازکیش برم من گلم سوگندی هم بافتا و پالتو پارسالش اندازشه به غیر از شلوارشه که قدش کوتاه شده ایدین جونم رفتی شهر موش ها خوب بود مریم جون بچه ها چقدر مثل همن سوگندم تا خوراکیاش تموم شد گفت بیم اخ عزیزم مبارکه توماس جونت اخ پسر تابستون تموم شد همه خونه هاشونن تو پارک این وقت شب چه می کنی چه عکسای مادرانه و پسرانه ی چه عشقولانه ای اخی امامزاده صالح از وقتی ازدواج کردم نرفتم ممنون به فکر ما هم بودی بابا مریم خطر داره این وقت شب بیرون خطر داره اخی جوجو با ادبه دیگه زباله رو انداخته تو سطل مریم جون اون جمله اخر و نفهمیدم چی بود ببووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووس شکلات فندقی خاله رو
مامان مریم
پاسخ
سلام فائزه جونم...مرسی دوستم به قول مریم شاید نباید همچین انتظاری هم داشته باشیم من که شهر موش هارو خیلی دوست داشتم و اصلا اون نقد رو حتی یه مورد هم توش ندیدم....واقعا واسه این همه بی انصافی و بدبینی متاسف شدم ای جووونم آیدین چون خونه اصلا بهش خوراکی این جوری نمیدیم این کار براش جواب میده مرسی خاله جوووووووووووووووووووووووون من مرد تنهااااااااااااااااااااااای شبم ......عابر این شبها منم....فقط زنش کن و وسط شعرو فاکتور بگیر چون با روحیاتم هم خونی نداره بله آیدین با تربیت کدوم جمله رو فائزه جون؟ ممنووووووووووووووونم...تو هم دخمل طلارو ببوووووووووووووووووووس
فائزه مامانه سوگند
3 مهر 93 1:17
منم خوشم اومد مخصوصا از نارنجی واقعا خیلی بی انصافی بود یه توهم بیش نبود ای زن تنهای شب منظورم اون جمله ای بود که اخر متن نوشته بودی که الان تبدیل به یک عکس خرسی عشقولانه شده ضبدرش کن به بی نهایت
مامان مریم
پاسخ
آره نارنجی و صورتی و مشکی کپلک و پیشو توهم و شاید عقده من جمله ننوشته بودم شاید لینک عکس بوده که باز نمیشده مرسی دوست جوووووونم
مامان آروین(مهناز )
3 مهر 93 10:27
سلام مریم جان خیلی عالی و مفصل نوشتی مثل همیشه عکساتون خیلی قشنگ بود فدای آیدین جونی که همیشه خنده روی لباشه خدا کنه همیشه شاد باشید و سالم خیلی دوستون دارم ببوس آیدین رو
مامان مریم
پاسخ
سلام مهناز جوون ممنونم خانومی قربون محبتت دوستم...ما هم دوستون داریم و شما هم پسرنازو ببوسین
الهام
3 مهر 93 10:55
خدا این وروجک کوچولو رو برات حفظ کنه مریم جون و بهت خیر بده که درکش می کنی و باهاش کودکی می کنی! آیدین پسر خوشبختیه که مامان مهربونی مثل تو داره منم مدت هاست نتونستم برم امامزاده صالح قرار بود تو ماه رمضون یک شب با مهدیه بریم که گرمی هوا اجازه نداد. زیارتت قبول خواهر. میری ما رو هم دعا کن. حالا همه به من میگن شباهتم به علیرضا زیاده! ولی شما و آیدین جون دقیقا کپی برابر اصل هستید خیلی شبیه همید. خدا حفظش کنه اصلا مو نمی زنید مدرسۀ موشها هم باید جالب باشه. شاید منم علیرضا رو ببرم خوبیش اینه که هم برای خودم خاطره ست و هم برای علیرضاجالبه قطار رویایی هم مبارک آیدین جون باشه. درد سر درست کردی خواهر الان علیرضا هم دیده میگه منم قطار قرمز میخوام بخر! میگه بریم پیشِ آیدین قطار دارهیعنی قطاره رو خیلی دوست داره لباس های بافتنی فکر می کنم تا حدودی کششی هم هست و با بزرگ شدن بچه تغییر سایز میده. تازه کجای کاری که علیرضا سایزش کمتر از قبل هم شده چون تا قبل از دو سالگی خیلی تپل بود یعنی حالا حالاها وقت دارم برای لباس نخریدن فقط می مونه قد لباس ها ک کمی کوچیکه
مامان مریم
پاسخ
سلام الهام عزیزم....ممنونم دوستم....شکسته نفسی میکنین اونجوری ها هم نیست...همه مامانا واسه کوچولوهاشون بهترینن الهی.....ایشالا قسمت بشه زود زود با علیرضای گل و همسر مهربونت برین....منکه خیییییییییییییییییلی اونجارو دوست دارم و قبل آیدین زیاد میرفتم و حالا دیگه آیدینم پایه علاقه های مامانش شده و همراهم مرسی دوستم....اتفاقا همه دوستان و خصوصا کوچولوی مریض دوستت رو هم دعا کردم...اگه قابل باشم ممنووووووووووونم....من که سعات نداشتم ببینمت ولی تو اون عکسای بچگی خیلی شبیه هم هستین شهر موشها قشنگ بود...خصوصا با اون همه بچه که پر از انرژی مثبت بودن....حتما ببر پسری رو ای جووووونم قربون اون دردسرای شیرین....قابل علیرضای گلم رو نداره آخـــــــــــــــــی....این وروجکی و شیطونی گویا تو بچه ها اپیدیمیه که همه جوجو موندن....تنشون سلامت ببوس گل پسرو الهام جون
مریم طلایی
3 مهر 93 12:34
چقدر خوب که رفتید شهرموشهارو دیدید! ما هم خیلی دلمون می خواست بریم اما نشد شاد و سلامت باشید!
مامان مریم
پاسخ
مریم جونم هنوزم دیر نشده....تا فرصت هست برین.....انقدر سینمای کودک ضعیفه که نباید یه فیلمشو از دست داد مرسی دوست جوووونم
مامان کیانا و صدرا
3 مهر 93 15:34
سلام مریمی جونمآفرین به مامان و پسر که خندون و تو بغل هم مهربوننهمیشه به گردش...منم مترو دوست دارم ولی شهر فسقلی ما مترو پترو ندارهاما کیف میده ها پارک خلوت مترو خلوتایشا....همیشه خو ش بگذرونینضمنا مگه بده بچه اقتصادی فکر میکنه و لباساشو کوچیک نمیکنه؟؟؟صدرا هم عزیزم فقط رشد قدی داره و از وزن گیری خبری نیست و سایز بچه تکون نمیخوره که نمیخورهایشا....همه بچه ها سالم و سلامت باشن.ببوسین آیدین جونو
مامان مریم
پاسخ
سلام دوستم مرسی عزیزم...اگه تو شهرتون ترافیک نیست مترو اونقدرا هم مهم نیست.....خصوصا ما که فقط هر بار 3 ایستگاه سوار میشیم و باید 5 طبقه بریم زیر زمین و برگردیم و اگه این عشق آیدین به قطار نبود حتی تو ترافیک زودتر میرسیم ای جونم صدرا هم قد کشیده و سایز نه؟؟؟چه جالب بعد این پست میبینم همه بچه ها اینطورن و دیگه نگران نیستم آمین عزیزم...شما هم ببوس فرشته هارو
مامان کیانا و صدرا
3 مهر 93 15:40
راستی دوستم... صدرا و کیانا با جناب پدر رفتن و شهر موشها رو دیدند ولی من رفتم خونه مامیمآخه من بچه ننه امصدرا هم حرص جناب پدر رو در آورده بود و پشیمونش کرده بود از بردنش و فقط 15 دقیقه آخر فیلم سر جاش نشسته و با دقت دیده فیلموپس آفرین به آیدینی که بیشتر سرش گرم بوده
مامان مریم
پاسخ
ای مامان زرنگ از اون پیشی بدها ترسیدی؟؟!! ای وای چه بابای صبوری داشته....من همون اول با خودم گفتم اگه نشینه میام بیرون....حتما حقه خوراکی رو اجرا نکرده بوده باباییش آیدین تو خونه هم 1 ساعت پای تی وی میمونه و بعدش حوصله اش سر میره...اونجا هم آبرو داری کرد
مامان عليرضا
4 مهر 93 0:52
سلام مریم جونم.اول زیارتت قبول و بعدم سریع برای پسر مهربون هم زبون اسفند دود کن.قربونش برم عکساش یکی از یکی خوشگل تره.منم که عاشق خنده های آیدین.دیگه اینجا براش غش و ضعف میرم.تازه به همسری هم نشون میدم.امروز انقدر با ذوق آیدین رو نشونش دادم بهم میگه خوبه تو نازا نبودی و پسرم داری اگه نه که گمونم ما رو بیچاره میکردی عزیز دل ورووجک خاله.کوچولو و سالم باشن بچه ها خیلی بهتره تا تپل و ناسالم.البته من برعکس تو عاشق بچه های تپلیم و دلم براشون ضعف میره(البته معمولا تا 3 سال) خوندن نوشته های تو و چندتا از دیگه از دوستام برام واقعا لذت بخش و آموزندست و اینو بدون هیچ ابایی میگم.از هر کدومتون یه درس میگیرم.و به جرات میگم مهربونیات با آیدین و طرز رفتارت باهاش خیلی وقتا برام سرمشقه. خدا سایه تو مامان مهربون و بابای عزیز آیدین رو بالای سر گل پسر نگه داره.ایشالا همیشه شاد باشید. شیطونک خاله رو هم ببوسش هم بچلونش
مامان مریم
پاسخ
سلام الهام جوووونمممنونم دوستم.....قربونت برم اینا همه از مهربونیته عزیــــــــــــــــــزم ای جوووونم...همسرت حق داره مامان یه شکر پنیری مثل علیرضا هستی خوب آره دوستم.....تپلی بودن تا 3 سال خوشگله و زیر 1 سال که رون و دستشون قاچ میخوره هم خییییلی بانمکن الهامگلم شما بهم لطف داری خانومی....من هم اینجا هرروز یاد میگیرم مامان بهتری باشم و همه هم از شما دوستای گل مرسی از دعای قشنگت دوستم.....خدا علیرضای خوشگلمونو هم براتون حفظض کنه و الهی هرروزش شادتر باشه و همیشه خنده های خوشگلش گرما بخش دلاتون باشه
mahtab
4 مهر 93 8:41
سلام مریم جانم ان شاالله همیشه تنش سالم باشه این وروجک کوچولوتون پسر منم لباسهای سال قبلش هنوز اندازشه، این یک سال فقط قد کشیده و از عرضش کم شده و به قدش اضافه شده عشق این مهربونی ها و خنده های قشنگشم مخصوصا وقتی بغلت میگیریش و به قول خودش مهربون همزبون میشه چه خوب که با اینکه پارکها پر شده از سکوت و خلوت باز هم ادامه میدی به برنامتون راستی یه سوال: برنامه شام شما میمونه برای بعد از بازگشتتون به خونه؟ همیشه به شادی و خنده و گردش عزیزم ماجرای شب 31 شهریورتون بامزه بود، جابجایی ساعت خیلی ها رو دچار این شرایط می کنه، باز خوبه هنوز بوده قطار
مامان مریم
پاسخ
سلام مهتاب جوووونم خیلی ممنونم دوست گلم این پست هم من همه همه دوستان رو مطمئن کرد که همه بچه هامون وروجکایی مثل هم هستن و نگران این کوچولوییشون نباشیم و لذت ببریم از صرفه جویی مرسی مهتاب مهربونم...این برنامه پارک و دردر رفتن تا سرمای واقعی ادامه داره...راستش نمیخوام یهو پارک هرروزه رو به خاطر سرما قطع کنم و بزارم خودش بفهمه شرایط داره عوض میشه...البته امیدوارم متوجه بشه بله دوستم.....یکی از اهداف این بیرون رفتن هرروزه خستکی...گرسنگی و درنتیجه شام خوردن با اشتها و مستقل پسریه اون قطار اخر واقعا شانس بود....چون آیدین رو پله برقی اغلام جیش کرد و من هم تصمیم گرفتم صبر کردن تا رسیدن به دستشویی رو یاد بگیره و برنگشتم بیرون و اگه برمیگشتیم باید با تاکسی میومدیم که اصلا اون موقع امن نبود و البته آیدین از آزمون با موفقیت بیرون اومد...چون قبلا تا بیرون میگفت جیش سریعا شرایط رو محیا میکردم
ساناز
4 مهر 93 14:31
مریم جونم دلم براتون تنگ شده بود خوشحال شدم پست جدیدتو دیدم
مامان مریم
پاسخ
مرسی ساناز عزیـــــــــــــــــــــــــــزم...دل ما هم تنگیده بود
ساناز
4 مهر 93 14:35
مریم جونم نگران نباش عزیزم متین هم لباسای پارسالش هنوز اندازه اشه فقط از قد بلندتر شده منم خیلی بچه چاقالو دوست ندارم ریزه میزه و ظریف خوبه دیگه مثل آیدین جونی و متین من چه خوب رفتین شهر موشها ..من گذاشتم خلوت بشه سینماها که متین یهو هنگ نکنه از شلوغی .. البته بنظرم خیلی نمونه رو صندلی .. زیارتت قبول باشه مامان مهربون خیلی خوبه میرین امامزاده هم تفریح هم زیارت در ضمن کلی انرزی مثبت میگیرین و میاین خونه کلی آیدین جونو ببوس
مامان مریم
پاسخ
ای جووونم متین خوشگلم.....اونم وروجکه دیگه بچه باید نازک باشه.....شعار من از قبل ازدواج تا جالا....یعنی گاهی به آیدین رژیم میدم من آره خیلی خوب بود...اگه متین خوشگلم تو خونه پای تی وی میشینه و یا مثل آیدین خوراکی ممنوعه دوست داره و یواش یواش هم میخوره حتما ببرش مرسی عزیــــــــــــــزم....واقعا اونجارو دوست دارم و آیدینم هم خیلی با بدو بدو تو اونجا رابطه خوبی داره مرسی دوستم....شما هم گل پسری رو ببوس
ساناز
4 مهر 93 17:23
دوستم برات فلش به سمت تولد گذاشتم دیدی بگو بردارم
مامان مریم
پاسخ
عزیزم عااااااااااااااااااااااالی بود...خیلی خیلی ممنونم خانومی...برداشتمش و خیــــــــــــــــــــــلی ممنونم
مامان سمانه
4 مهر 93 20:53
سلام مریم جون الهی فدای آیدین جون بشم ک اینقد ریزه میزه هست خیلی دوست داشتم برم شهر موشها قبل ب دنیا اومدن آریسا ی برنامه ریخته بودیم واس آخرین گردش دو نفره مون ک تو برنا مه مون شهر موشها هم بود اما متاسفانه نشد خوشحالم ک ب ایدین جونم خوش گذشت آفرین ب شما ک اینقد واس آیدین جونحک وقت میزاری راستی آیدین جونم راس میگه لطفا باهاش مهربون و همزبون باش مامانی فداش بشم از طرف من ی دنیا ماچش کن
مامان مریم
پاسخ
سلام مامان سمانه جوووون مرسی دوستم....خدا نکنه خانومی ای جوووونم....الان یه موش کوچولوی شیرین تو خونه دارین دیگه شهرشو میخوای چیکار این عروسک میارزه به هزار تا فیلم توپ ندیده مرسی خانومی....بابا ما صبح تا شب با هم مهربون همزبونیم خوب شد تابستون تموم شد یعنی هلاک میشدم بس این گردنمو میچسبوند به خودش شما هم نی نی نازو حسابی ببوسش
مامان محمد مهدي (مرضيه)
5 مهر 93 9:34
سلام محمدمهدي هم اصلا سايزش تغيير نكرده فقط كمي قد كشيده پس نگران نباش،‌فكر كنم بچه هامون همشون همين طورين! از اون ماشين كوچولوهاي آيدين پسر منم داره،‌عاشقشونه و از محبوب ترين اسباب بازيهاشه چه خوبه كه هنوز برنامه پارك دارين شما و البته جرات تنها بيرون بودن در شب من يه كم ترس دارم از شب بيرون بودن زيارتتون قبول،‌انشاالله زيارت امام رضا راستي حالا كه شهر موشها رو ديدي به نظرت اون نقد درست بود؟‌خيلي دلم ميخواست براي ديدنش برم ولي با خوندن اون نقد مردد شدم
مامان مریم
پاسخ
سلام مرضیه جون....خدا حفظش کنه گل پسری رو.....همه بچه ها وروجکن واسه خودشون درسته....آیدین هم با اون همه ماشین های بزرگ و رنگارنگ اون ماشین کوچولوهارو خیییلی دوست داره بله ....دلم نمیاد به خاطر زود تاریک شدن و یا سرد شدن دیگه نرین پارک.....مگه اینکه خودش سردش بشه خیابون های ما خییییلی شلوغه و برای همین نمیترسم مرسی دوستم.....شما هم همینظور....راستش من تو فیلم شهر موشها حتی یه نمونه از اون موارد نقد شده رو ندیدم.....اون صحنه اتاق خواب رو تا آخر فیلم منتظرش بودم و وقتی فیلم تموم شد تازه فهمیدم منظور همون صحنه ابتدای فیلم و غرغر نارنجی بوده و از این همه بی انصافی شوکه شدم!!اگه اون صحنه اتاف خوابی باشه کل سریال های ایرانی فیلم.... هست.....آمریکای قدیم و جدید که واقعا حاصل تخیل نویسنده بود....یعنی حتی یک درصد اگه همچین اشاره ای تو فیلم شده بوده.....من حتی صحنه مشروب خواری رو متوجه نشدم....یا خیلی محو بوده و یا من حواسم به پسرم و صحبت باهاش بوده.. تازه حتی مشروب خواری هم نشونه بیشتر بد نشون دادن اون گربه ها بوده و همین.....تو تربیت بچه ها هم مثال خوب و بد داریم.....در کل از دید ما که بزرگتریم که هیچی از دید بچه ها اصلا هیییچ چیز بدآموزی وجود نداشت....فقط شادی و اتحاد و دوستی و مهربونی و اینکه غرور بده و آدم مغرور همیشه اذیت میشه(نارنجی) برید و لذت ببرید عزیزم
مامانی
5 مهر 93 14:00
سلام مریم جوون خوبی ما که لباسای زمستونی رو هر دوسال یه بار میخریمامسال هم از اون سالهاییه که باید سرتا پا خرید کنیم چون هیچی اندازش نیست مامانی فیلمش ترسناک نبود منم دوست دارم ببینمش البته همراه خانواده ولی همش میگم نکنه اریا بترسه و دوباره روز از نو...
مامان مریم
پاسخ
سلام مامانی گلم ای جووونم....مبارکش باشه ایشالا....آریا خوش تیپم دوست جونم منم خیلی نگران بودم ولی.....اولا آیدین کلا از حیوانات نمیترسه...البته این یه زمینه از کودکی پشتشه....همین دیروز تو باغ همچین با ذوق قورباغه نشونش میدادم انگار جوجه دیدیم...یا سگ باغ قلادشو پاره کرد و اومد پیشمون و خودم داشتم زهره ترک میشدم اما خیلی خونسرد و حالت شاد خبری بقیه رو خبر کردم که کنترلش کنن.....چون فقط من و آیدین تو باغ بودیم و بقیه خونه بودن آریا زمینه ترس از گرگ داره و به نظرم بهتره محتاط تر باشی....و اینکه پای فیلم و کارتون میشینه یا نه؟؟؟آیدین کلا تو خونه هم 1 ساعت مداوم کارتون میبینه و اونجا هم بعد 1 ساعت که خوراکی هاشم تموم شد....دیگه حواسش به بازی با صندلی و تو بغل من اومدن و برگشتن به صندلیش بود و خدارو شکر صحنه های گربه ای زیاد ندید....اونایی هم که میدید من الکی میخندیدم انگار خنده داره و ترس نداره!!! من جات بودم نمیبردم....ولی اگه دوست دارین برین قبلش دربارش حرف نزن و اونجا هم صحنه های گربه هارو براش با خنده توضیح بده و هی بخند که یعنی اصلا جای ترس نداره
مامانی
5 مهر 93 15:37
اریا هم زیاد از حیوونا نمیترسه (حیوونای اهلی) ولی از حیوونای وحشی با اینکه از نزدیک ندیده خیلی میترسه قصدم اینه که یه گردش علمی بریم باغ وحش شاید این ترسش کمتر شه اگه کارتونی براش جذاب باشه مثل ایدین جون حول و حوش همون یکساعت میشینه اگه نه که پا میشه میره منم خیلی اصراری به دیدن فیلم ندارم بیشتر دوست دارم سه تایی محیط سینما رو تجربه کنیم و چون خیلی تعریف این فیلم رو شنیده بودم تو فکرش بودم که ببینیمش حالا که ترسناکه باشه واسه یه وقت دیگه ممنون گلم
مامان مریم
پاسخ
دوستم این گربه ها به نظر من ترسناک نبودن.....یعنی آدم هایی که ماسک گربه گذاشته بودن ولی نعره میزدن و اون ماسک هم همچین کریه بود اگه دوست دارین برین و حتی اگه با همسرتون میرین و میشه که برای آریا بلیط نخرین تو بغلتون بنشونینش و هی هم از موش ها و ناز بودنشون تعریف کنین تا خوشش بیاد... باز هم هرجور صلاح میدونی...شاید ترسناک هم برای بچه ها نباشه...همینطور که برای آیدین اصلا ترسناک نبود ولی اون پیشنهاد باغ وحش عاالیه...و بعدش برین سینما یه سرچ تو نت بکن کلی عکس میبینی و اگه با شناختی که از آریا جون داری از این سب گربه ها نمیترسه برین چون بعد سالها یه فیلم کودک دادن و معلوم نیست بعدی با نوجوانی پسرامون باشه!!!!
آقا زاده
5 مهر 93 17:48
اینقد قشنگ مینویسی که آدم حض میکنه وبتونو بخونه یه چیز دیگه شما دوتا کپی برابر اصلید
مامان مریم
پاسخ
سلام دوست گلم....ممنونم خانومی لطف داری مهربونم مرســــــــــــــــــــــــــــی دوسنم
خاله سانی
5 مهر 93 21:07
مهربون همزبوووون چقدر پسر خوب و اقایی هستی شما عزیزم خدا واسه هم نگهتون دارهمن مطمئنم ایدین جوون توی زندگیش هم مثل اتوتوماس مورد علاقش با این صبر و مهربونی و خوب بودن به هرچی که میخواد میرسه..انشا.. عزیزممم زیارتت قبول باشه زیارت شما هم قبول مریم جوون..عکسا مثل همیشه پر از انرژی مثبت عکس 2 نفرتون هم خیلی قشنگ شده خوش به حال ایدین جوونی که هر شب پارک میره و بهش خوش میگذره..ایشا.. همیشه شاد باشی عزیز دلم
مامان مریم
پاسخ
سلام سانی جوووووووووون....مرسی دوستم ممنونم از آرزوی قشنگت گلم.....الهی آمـــــــــــــــــین مرسی گلم....عکسی که عکاسش خودمون باشیم به از این نمیشه شما و خانواده و بنیتای پیرینم هم همینطور گلم
مهسا مامان نویان
5 مهر 93 22:24
قربون آیدین خوشتیپ که هر چی بپوشه بهش میاد مریم جون نگران نباش همه بچه ها دیگه از یک سالگی به بعد زیاد وزن اضافه نمیکنن واسه همین لباسا اندازشون میمونه فقط کوتاه میشه نویانم خیلی از شهر موشها خوشش اومد و شدیدا اصرار داره دوباره ببریمش البته آخرا دیگه تو بغل من وباباش میچرخید آفرین به این مامان و پسر که همیشه باهم میرن بیرون مریم جون من ونویانم خیلی با هم بیرون میریم و واقعا بهمون خوش میگذره چون اگه بخوایم منتظر آقایون بمونیم تو خونه میپوسیم آیدین خوشگلم هزارتا ببوس
مامان مریم
پاسخ
مرسی مهسای عزیزم آره دیگه گویا از امسال باید به این شرایط جدید عادت کنیم الهی.....پس همه بچه ها شبیه هم هستن....آیدین هم اولش رو صندلی خودش نشسته بود و میخکوب و مشغول خوردن و آخرش در رفت و آمد ممنونم دوستم....آره دیگه من اگه منتظر همسری باشم فقط آخر هفته ها پسری دردر میبینه و این همه انرژی باید تخلیه بشه دیگه....تازه بین خودمون بمونه بدون رژیم و هیچ سختگیری تو خوردن هرروز با بدو بدو دنبال این وروجک وزن کم میکنم و کلی هم میخندیم و شاد میشیم و با هم بچگی میکنیم شما هم نویان خوشگلمو ببوس دوستم
مامان کیانا و صدرا
6 مهر 93 17:15
قربون محبتت مریمی جوننمیدونی چه دوره ایو دارم میگذرونمهنوز دوست نداره که نداره و مدام اول صبحی جیغ و دادمتشکرم گلم
مامان مریم
پاسخ
دوست جونم اینارو میگی بغضم میگیره فکر کنم چند روز اول سخت باشه و بعدش با دوست پیدا کردن و آموزش و بازی اونجا براش دوست داشتنی بشه نگران نباش...براش این روزای اول جایزه بگیر و خوشحالش کن تا یواش یواش غادت کنه
مامان آنیسا
7 مهر 93 8:04
چه خوب که لباساش اندازشه انیسا که همه لباساش از لحاظ قدی کوتاه شدن
مامان مریم
پاسخ
سلام دوستم راستش آیدین هم شلوار ها هیچی اندازش نیست و انقدر تابلو بود کوتاه میشه اصلا پرو هم نکردم....ولی پلیور و کاپشن و ....همه اندازه بودن....البته این پسری ما انقدر کوچول موچوله پارسال هم که سایز خودش خریده بودیم براش گشاد بودن
بانو
8 مهر 93 10:05
خدا گل پسرتو حفظ کنه خوشحال میشم به ما هم سر بزنید
مامان مریم
پاسخ
ممنونم عزیزم از وبلاگتون هم خیلی لذت بردم
مامان زهرا
8 مهر 93 15:45
سلام مریم جون. خوبی عزیزم؟ خانمی یه سوال .شما به گل پسرت شربت ویتان میدین ؟راضی هستی ازش .اشتها آوره ؟؟ ببخش خانمی سه تا سوال بجای یه سوال شد .
مامان مریم
پاسخ
سلام عزیزم نه دوستم من اصلا تا حالا شربت ویتان ندادم....تا یک سالگی آهن میدادم و بعدش هم مولتی ویتامین میدم....اول سندروس دادم یه دوره چند ماهه و بعد شربت کلسیم Osteocare و بعدش هم یک سالی بود سانستول آهن دار میدادم که خیـــــــــــلی هم راضی بودم و با نایاب شدمش الان 1 ماهی میشه با نطر دکترش ساپلکس میدم که اون هم آهن داره و شدیدا بو و مزه سانستول اهن دارو میده....امیدوارم برات مفید بوده باشه عزیزم
فائزه مامانه سوگند
8 مهر 93 16:34
پیشاپیش توووووووووووووووووووووووووووووووووووووولدت مبارک کوچولوی دوست داشتنی عزیزم خاله جون من وسوگندی مریض شدیم سوگند سرما شدید منم دلدرد شدید مراقب ایدین جونم باش ویرووسی هست و ممکن بچه ها بگیرن مخصوصا ایدین جونم همش بیرونه و دستش به اسباب بازیها بر خورد می کنه خیلی مراقب باش می دونم خیلی مامانه محتاطی هستی و مراقبی ولی منم خواستم بهت بگم بیشتر حواست باشه من که تا صبح مردم از درد رفتم دکتر یه عالمه دارو داد و سرم و امپول زد الانم از گلو درد دارم میمیرم سوگند خوابیده منم از فرصت استفاده کردم نشستنم پشت نت به من میگن پست کلفت از درد دارم برای خودم نت گردی می کنم می بووووووووووووووووووووووووووسمت خاله البته هوای چون ممکن ویروووس منو بگیری
مامان مریم
پاسخ
سلام فائزه جونم...خوبی دوستم....ممنوووووووووووووووووووونم عزیزم اتفاقا درگیر کارای تولدشم شدید....ساغت 5 بعداز ظهره هنوز نمیخوابه من برم سراغ این قیچی کاری های تم کوچولویی که برای تولدش دارم...در این حد شیطون الهـــــــــــــــــــــی....قربون جوجو و مامانش...چرا آخه؟؟؟ سوگند کجاش درد میکنه؟؟آخه واسه بچه ها که دل درد خیییییییییییلی سخته خیلی ناراحت شدم براتون...ایشالا دوره ش کوتاه باشه و زود خوب بشین عزیزم اتفاقا انقدر نگرانم که آیدین حداقل تا تولدش مریض نشهتولد 1 سالگیشو هم مریض شد و کنسلش کردیم به خدا انقدر دستاشو میشورم احساس میکنم وسواسی شدمدیگه تازگی ها میرسیم خونه صاف میبرمش تو حموم و دوش کامل!!! امیدوارم زود زود هزدو خوب بشین و اذیت هم نشین....بیشتر بخوابین و استراحت کنین دوستم....ببوس سوگند خوشگلمو
مامان کیانا و صدرا
8 مهر 93 16:54
سلام خصوصی بیده
فائزه مامانه سوگند
8 مهر 93 17:29
الهی قربونش برم مامانیش داره براش تم درست می کنه کار خوبی می کنه مواظبی بچه ها زود مریض میشن بخصوص وقتی که یک مراسم مهمه نمی دونم چرا مریض میشن انشالله که ایدین جونم سلامت و شادابه و برای تولدش شدیدا شیطنت و بازی می کنه سوگندی دلدرد نداره فقط سرما خوردهمن دلدرد دارم خواهری دعا کن خوب بشم بدحوری بهم می پیچه ولی بهتر از دیشبم داشتم میمردم مراقب خودتون باشید می بوسمتون
مامان مریم
پاسخ
مرسی دوست جوووووووووووووووونم...خدا نکنه عزیزم راستش آنچنان تمی نمیشه بهش گفت...خیلی خلاصه و مفیده....فقط واسه خوشحالی جوجو خدا نکنه عزیزم...ایشالا که امشب راحت راحت میخوابی دوست گلم و الهی....نبینم سوگند خوشگلم سرما بخورهایشالا اونم زود زود خوب بشه و همون شیطون خانوم خودمون بشه ممنونم...ببوس عروسک خانوممونو
بانو
8 مهر 93 17:51
ممنون از حضور گرمت دوست عزیزم با اجازه لینکتون میکنم
مامان مریم
پاسخ
ممنونم دوست گل و با سلیقه
فائزه مامانه سوگند
8 مهر 93 18:12
_______________¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶_¶¶¶22222¶¶¶¶¶¶¶ _____________¶¶¶22222222¶¶¶¶2222222222222¶¶ ____________¶¶222222¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶22222¶¶ ____________¶222222¶¶22¶¶222¶¶22¶¶¶2¶¶22222¶ ___________¶¶22222¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶2¶¶¶¶¶2¶¶222¶¶ ___________¶¶22222¶2222¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶2¶¶2¶¶222¶¶ ___________¶¶22222¶222222222222222¶¶2¶222¶¶ ___________¶222222¶22222222222222¶¶2¶¶22¶¶¶¶¶ _______¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶2¶¶22222222222¶¶¶¶2¶22¶¶¶2¶¶¶¶ _______¶¶2222¶¶¶¶¶¶¶¶2222222¶¶¶¶22¶¶¶2¶¶222222¶¶ ________¶¶222222222¶¶¶¶¶22¶¶¶¶22222¶¶¶222222222¶ _________¶¶22222222222¶¶¶¶¶22222222¶¶22222222¶¶¶ _______¶¶¶¶¶2222222222222¶¶¶¶¶2222¶¶22222222¶¶ ______¶¶222¶¶¶22222222222222¶¶¶¶2¶¶2222222¶¶¶ _____¶¶222222¶¶¶222222222222222¶¶¶¶22222¶¶¶ ______¶¶¶¶22222¶¶¶2222222222222222¶¶22¶¶¶ ________¶¶¶¶¶¶222¶¶¶¶2222222222222¶¶¶¶¶ ____________¶¶¶¶222¶¶¶¶¶¶222222¶¶¶¶¶¶ ______________¶¶¶¶2222¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶ _________________¶¶¶¶¶¶¶__¶¶¶¶ __________________________¶§¶¶ _________________________¶¶§¶ _________________________¶¶¶¶______¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶ _________________________¶§¶¶___¶¶¶¶¶77¶¶¶777¶¶¶ ________________________¶¶§¶____¶7777¶¶¶¶777¶¶¶¶ __¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶________¶¶¶¶___¶¶¶¶¶¶777¶¶¶¶¶ _¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶77¶¶¶¶______¶§¶¶¶¶¶¶¶¶777¶¶¶¶¶ ____¶¶¶777¶¶¶¶¶77¶_____¶¶§¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶ ______¶¶¶¶¶777¶¶¶¶¶¶___¶¶§¶ _________¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶§¶¶ _____________¶¶_____¶¶¶¶§¶ ______________________¶§¶¶______¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶ _____________________¶¶§¶____¶¶¶¶¶777¶¶¶¶¶¶¶¶ _____________________¶¶¶¶___¶¶777¶¶¶¶¶777¶¶¶¶ _____________________¶§¶___¶¶¶¶¶¶7777¶¶¶¶¶ ____________________¶¶§¶¶¶¶¶¶¶¶77¶¶¶¶¶¶¶ ____________________¶§¶¶¶¶¶__¶¶¶¶¶ ___________________¶¶§¶ ___________________¶¶¶¶ _______________ ___¶§¶¶ می بوسمت ایدین جونم که داری سه ساله میشی
مامان مریم
پاسخ
مرســـــــــــــــــــــــــی خاله جووووووووووووووووووووووووووون مهربوووووووووووووووووووووون
مامان کیانا و صدرا
8 مهر 93 18:58
سلاممسن تر؟؟؟؟؟؟؟حق داری خواهر با دوتا بچهفدات شم.ممنونم از دید خوشگلتشما لطف داری عزیزم
مامان مریم
پاسخ
خوب معلومه خوب موندی....ماشالا قالی کرمونی آخه من اگه آیدین 10 ساله بشه میشم 38 ساله و سنت بهت نمیاد دوستم.....به نظر کمتر از 30 میزدی
✿فاطمه✿(مامان محیا)⚛
9 مهر 93 14:44
خدا آیدین جونو واستون حفظ کنه. همیشه جوابای خوب و دقیقتو توی پرسش و پاسخ میخوندم،خیلی خوشحال شدم ک تصویری ازت دیدم نمیدونم چرا فک میکردم باید تپل باشی
مامان مریم
پاسخ
سلام فاطمه جون...ممنونم دوستم از لطف و تعریفت خیلی ممنونم عزیزم تپل؟؟؟وای یعنی من همچین تصویری از خودم به نمایش میزارم؟؟!!!
مامان سمانه
9 مهر 93 21:03
سلام مریم جون حالت چطوره ؟؟آیدین جونم چطوره ؟؟ مریم جونم میخوام برا وبم آهنگ بزارم ولی نمیدونم چجوری باید این کارو کنم ؟شما همیشه خوب راهنماییم میکنی چون عجله دارم نمیخوام تو بخش پرسش و پاسخ برم و سوال بپرسم ممنون میشم راهنماییم کنی
مامان مریم
پاسخ
سلام سمانه جونم خوبی؟؟؟دخمل نازت خوبه عزیزم آهنگی که میخوای بزاری باید کد داشته باشه و راحتتر اینه که از وب دوستان اگه دیدی یاهر وبی، بری تو نوار بغل وبشون و کد آهنگ رو کپی کنی و بری تو مدیریت وبلاگ و تنظیمات وبلاگت و تو قسمت اسکریپ های اختصاصی پیست کنی و تاییدش کنی تا بیاد رو وبت ولی اگه آهنگ خاصی مدنظرته باید براش کد بسازی که اون رو من اصلا توش هیچ اطلاعی ندارم که چطوریه موفق باشی خانومی
مامان باران
10 مهر 93 1:45
سلام مامان مهربون. از وبلاگت لذت بردم. خاطرات زایمانت رو هم خوندم. امیدوارم خنده بر لبانتون باشه. مبارک باشه فصل پاییزتون و دوباره بیرون اومدن لباسای زمستونی.... پسر من علی دو ماهه که سرفه میکنه و فعلا با سومین دوره مصرف آنتی بیوتیک کمی بهتر شده.... تازه مهد میره شاید شروع بیماری از مهد باشه.... لازمه مهد بره چون نزدیک چهارسالشه و با تو خونه موندن هم خودش اذیت میشه هم ما... و هم خواهریکسال و نیمه اش...!!! عکسهای آتلیه اشون رو گذاشتم دوست داشتس سربزن. پسرت با لباسای زمستونی شیرینه!!! باز بهت سر میزنم.خوش باشید
مامان مریم
پاسخ
سلام عزیزم....ممنونم که بهمون سر زدین ایشالا که زود خوب بشه گل پسرت....پسر من هم سه ساله شده و دوست دارم بره مهد اما از همین مریضی اول پاییز میترسم...ایشالا از بهار حتما خانومی و ممنون از محبت و لطففی که بهمون داشتین
فائزه مامانه سوگند
10 مهر 93 2:06
سلاااااااااااااااااام دوووست مهربوووووووونم ببخشید که دیر جواب دادم نبودیم سوگند و برده بودم دکتر و بعد هم درگیر کارهای خونه الان اومدم پای نت خودم که هرزگاهی دلم به شدت درد میگیره یاد درد زایمان می افتم د خمل بلا هم که امروز یه خورده سرفه می کرد و ابریزشه چرکی داشت بردمش سر خیابانومون که متخصص اطفال مطب داره پیش دکتر خودش نبردم خیلی معطلی داره راهشم دوره خلاصه دارو داد و گفت استفاده کنه بهتر میشه به جون خودم مریم جان نه چابلوسی بلدم نه تملق گویی اصلا اهل این حرفها نیستم هر چی به دلم می شینه میگم و مطمئنم لایقش هستی چون از صمیم قلبم مطمئنم که صداقت و درستی تو حرفات هست و مثل بعضی ها فقط الکی پر گویی نمی کنی خودت و بالاتر نمی دونی و روراستی مامان علی جون هم از یک بحران داره عبور می کنه و برای همه پیش میاد باید صبور باشه و توکل داشته باشه مریم مهربووووووووونم کاری نمی کنم تشکر کنی من اون چیزی که احساس می کنم درست رو میگم و تو بهترینی و چقدر دوست داشتم نزدیکم بودی چون مطمئن بودم بهترین و صمیمترین و عزیزترین همدمم بودی مثل خواهرم دووووووست دارم عزیزم ببوووووووووس ایدین خوشگلمو من این کامنتو از وب خودم کپی کردم و اینجا گذاشتم نمی دونم چرا شکلکها نمی یاد ولی بدون عزیزی خیلی هم عزیزی
مامان مریم
پاسخ
فائزه گلــــــــــــــــــــــم...دوست خوبم...خیلی خیلی ممنونم برای این همه لطف و محبتت چاپلوسی چیه مهربوووونم....محبتی که از دل میاد به دل هم میشینه و محبت شما هم به دلم من نشسته و این یعنی خیلی گل و مهربون و خانوم و عزیزی همه اینا که میگی از مهربونی و محبتیه که بهم داری عزیزم وگرنه من هم اونقدر کامل نیستم گرچه مثل همه دوست داشتم بودم.....خوشحالم که دوست خوبی دارم که همچین برداشتی ازم داره و باعث میشه سعی کنم بهتر باشم....ممنونم ازت عزیزم و امیدوارم لایق گفته هات باشم و همچنین لایق دوستی با همچین قلب مهربونی که تو این دوره که اگه خوبی وجود داشته باشه هم ندیده گرفته میشه سعی میکنه مثل قلب پاک خودش دنیارو هم خوب و قشنگ ببینه ناراحت شدم که هنوزم درد داری ولی اگه ویروسی باشه دوره داره و با تموم شدن دوره ش این درد موزی هم میره و امیدوارم زود دوره ش بگدره....قربون سوگندی که سرما خوردهایشالا با این سرمای اول فصل تا عید دیگه مریض نشه جوجو راستی دوست و خواهر گلم هستی بدون توجه به اینکه راهمون دوره یا نزدیک....دلامون که پیش همه ببوس عروسک خانومو
الهام مامان علیرضا
10 مهر 93 12:10
سلام مریم جون پیشاپیش تولد آیدین جون و تبریک میگم بابت لطفی که به من داشتی ازت ممنونم و باید بگم که کی معتمد تر و مطمئن تر از ما دوست خوبم
مامان مریم
پاسخ
سلام الهام گلم بازم ممنونم از اعتمادت دوستم....مرسی خانومی لطف داری
مامان علی
10 مهر 93 14:04
سلام مریم مهربونم،ماشالله چقدر باایدین جان شبیهین!خداحفظش کنه مهربون هم زبون رو به خخاطر حضورگرمت توبحث پرسش و.......بینهایت سپاسگذارم گلم تولد آیدین جونم پیشاپیش مبارک تو نواربالای پیش دیدم چیزی به 36ماهگی نمونده ایشالله شاد وسلامت زیرسایه شما همسرمحترمت سالها هم زبونی کنه جیگرطلا مریم جان ازاینک تجربیات وخاطراتت. بیان کردی ممنونم گلم خوشحالم که دوست خوبی مثل شما دارم نازنین امیدوارم جشن خوبی بشه وحسابی بهتون خوش بگذره.منم اخیرا پستی گذاشتم حاوی چن عکس تولدش که خیلی هم فراموشیم اون روز عود کرد وگل کاشتم! ایدین نازنینم وببوس
مامان مریم
پاسخ
سلام دوست عزیزم. مرسی خانومی خواهش میکنم دوستم....من واقعا به عنوان یه دوست شاد و مهربون و نکته سنج همیشه قبولت دارم و دوست دارم و امیدوارم همیشه غرق شادی و خوشبختی باشین...من هم از دوستی باهات خوشحالم عزیزم ممنونم برای تبریک تولد و آرزوی قشنگت...امیدوارم عزیزم....حتما میام برای اون پست تولد تا منم فراموشکاری هارو تکرار نکنم شما هم علی کوچولوی گلمونو ببوس
مامانِ بهار
10 مهر 93 15:40
. . . . . . . . . . . . $$$ . . . . .. . . . . .$$$. . $ . . $$$$$ . . . . . . . . . . .$$ . . $$. . . . .$ . . . . . . . . . . $$$.$. . $. . . . .$ . . . . . . . . . .$$$$. . . .$$ . . . $$$$$$ . . . . . . . . . $$$$$ . . . . . .$$.$. . . . . $$ . . . . . . . . .$$$$$. . . . . $$. . . . . . $.$$ . . . . . . . .$$$$$. . . . . .$. . . . . . $ . . . . . . . .$$$$$$. . . . .$. . . . . $ . . . . . . . .$$$$$$$ . . .$. . . . .$ . . . . . . . . .$$$$$$$$. . . . . $ . . . . . . . . . .$$$$$$$ . $$$ $$$$$$$. . . . . . . . .$$$ .$$$$$$$. . . . . . . . $$ . $$$$$$. . . . . . . . $$ . .$$$. . $. . . . . . .$$ . . . . . . .$. . . . . $$ . . . . .$$$.$. . . .$$ . . . $$$$$. .$. .$$ . . .$$$$$$. . . $$ . . .$$$$. . . . $$ . . .$$. . . . . .$$ . . .$. . . . . . $$ . . . . . . . . . $$
مامان مریم
پاسخ
ممنونم دوستم
مامان
10 مهر 93 16:25
به به تولد آیدین عزیزم مبارک باشه ان شاالله 120 سالگیشو جشن بگیرید.... مریم جون خیلی خوشحال شدم روی ماهت رو دیدم.بووووؤووس
مامان مریم
پاسخ
سلام عزیزم....خیلی ممنونم خانومی مرسی از لطفت دوستم
مامان زهرا
10 مهر 93 18:01
مریم جون سلام ممنون که وقت گذاشتی سوالمو جواب دادی .نمیدونم چرا فک کردم شما به آیدین گلی ویتان میدادی تو پرسش وپاسخ که در مورد شربت ویتامین بود اونجا خوندم شایدم دقت نکردم .بازم ممنون از وقتی که گذاشتی . تولد آیدین گلی هم تبریک میگم الهی 120 ساله بشه .انشاءالله همیشه شاد باشین دوستم .
مامان مریم
پاسخ
سلام عزیزم....خواهش میکنم دوستم نه عزیزم من تا حالا ویتان ندادم و اصلا نمیدونم چطوریه؟آهن خالیه؟یا مولتیه؟ دکترش از اول مولتی ویتامین داد و من هم از اول مولتی ویتامین دادم البته همراه قطره اهن و از وقتی دیگه قطره اهن نخورد مولتی ویتامین آهن دار تجویز کرد مرسی دوست خوبم....ممنونم از محبتت عزیزم
الهام
11 مهر 93 9:31
سلام مریم جون سه روز دیگر به تولد آیدین خان باقی ست تولدت مبارک پسرم مریم جون اون پست و قرار بود فقط شما و چند نفر دیگه بخونید ولی تعداد بیشتر شد. برای همین نظرات شما رو خودم وارد کردم و تایید کردم و چند مورد دیگه هم اضافه شد. دوست داشتی بخون دوستم. اگه کاری از من ساخته ست برای تولد آیدین جون کمک کنم
مامان مریم
پاسخ
سلام الهام جونم....ممنونم دوستم رفتم و خوندم و از دیدن دو مورد جدید خوشحال شدم خیلی لذت بردم و باز هم ممنون و متشکرم ...مرسی عزیزم ببوس پسر گلت رو
مامان عليرضا
11 مهر 93 23:45
سلم دوستم دلم برای آیدین تنگ شد اومدم و وبلاگ گفتم سلامی داده باشم. راستی همسری رو هم معتاد آیدین کردم.دیشب مبگفت از آیدین چه خبرمنم تمام سخنان اونروزش رو تحویلش دادماین قیافیه من بوداین قیافه ی همسریچون که همیشه با دیدن بچه ها ذوق میکنم و همیشه همینا رو بهم میگه و منم به موقش جوابشو میدم این قیافرو به خودش گرفته بود آقا اومدیم بگیم دوستتون داریم دیگه.همین
مامان مریم
پاسخ
سلام الهام جووونم خوبی خانومی مرسی عزیزم.....قربون محبتت...خوش به حال آیدین که این همه خاله و عموی مهربوووون داره ما هم دوستون دارین زیاااااد عزیزم ببوس شیطون کوچولوی شیرینمو
سلام خوبید برای کوچولوتون آلبوم خاطرات کودکان و نوزادان تهیه کردید
23 مهر 93 19:30
سلام خوبی راستی برای کوچوتون آلبوم خاطرات مخصوص کودکان و نوزادان تهیه کردی فروش اينترنتي انواع آلبوم هاي خاطرات مخصوص کودکان و نوزادان آلبوم خاطرات کودکان و نوزادان ويژگي هاي اين آلبوم منحصر به فرد شجره نامه پدر و مادر محل عکس سونوگرافي جشن سيسموني و هدايا محل قرار دادن کارت گواهي ولادت نوزاد جشن نام گذاري تاريخچه درآمدن دندانها جدول قيمت ها در زمان تولد نوزاد جدول واکسيناسيون آلبوم عکس و..... مشخصات ظاهري آلبوم خاطرات کودکان و نوزادان ابعاد آلبوم30*22سانتي متر وزن 840گرم تعداد صفحات 72صفحه خاطرات و 7 صفحه آلبوم عکس همراه يک کاور بسيار زيبا با طراحي کاملا جديد و.... ارسال کاملا رايگان به سراسر ايران فقط با يک تماس لطفا جهت کسب اطلاعات بيشتر و مشاهده محصولات ديگر شرکت توليدي ايران تيام اول به سايت www.albomkodak.blogfa.com مراجعه بفرماييد تلفن هاي مرکز پخش 09137978369 09308659599 irantiam2008@gmail.com www.albomkodak.blogfa.com www.albomkodak.blogfa.com www.albomkodak.blogfa.com www.albomkodak.blogfa.com www.albomkodak.blogfa.com www.albomkodak.blogfa.com