کشتی☀
بچه داشتن یعنی از اول بچگی کردن، یعنی دنیا رو از نگاه بچه ها دیدن، یعنی آرزوهای قدیمی رو دوباره حس کردن...
از وقتی از شمال اومدیم محمد همش یاد اون استخر های کوچولویی بود که تو جاده همه صنایع دستی ها جلوی مغازه هاشون داشتن و دائم میگفت باید بره منیریه و برات بخره و من هم داشتم تورو تصور میکردم که حتما از آب بازی تو این گرما لذت میبری چون به خاطر گرمای هوا فقط عصر و شب میریم بیرون و من هم دائم به خاطر این موضوع عذاب وجدان داشتم
اسخر کوچولو چند روزی تو خونه بود و تو توش ماشین بازی میکردی و خوراکی میخوردی و اسمش هم کشتی بود و همه جایی که میتونستی فرو کنی میبردیش تا بلاخره بردیمش پشت بوم و با یه ملافه برات سایه بون درست کردم ،چون تو دریا کل کمرت آفتاب سوخته شد و پوست انداخت و نمیخواستم دوباره این اتفاق بیفته و برات آب خنک و اسباب بازی های بچگی تو بردم
بقیه ادامه مطلب
این عکسا مال چند روزیه که استخرت (کشتی) تو خونه بود
هوا خیـــــــــــــــــــلی گرم بود ولی تو زیر سایه و آب نیمه گرم بهت خیلی خوش گذشت
و البته از زوایای عکس ها مشخصه که اینها حاصل چند روز پیاپی آب بازی شماست
و من در هر زاویه سعی در پیدا کردن یه جای خنکتر هستم و البته پیدا نکردم
پ.ن:این برای فائزه جونم که من سر قولم برای هدر ندادن آب هستم و استخر خالی نمیشه بلکه سرپوش روش میزاریم برای فردا که اتفاقا هم آب گرم میشه و هم هدر نمیره
جوجوی نازم من همه سعیمو برای هدیه دادن قشنگترین خاطرات کودکی بهت میکنم و اگه جایی کم میزارم تو با همون لبخند مهربون ببخش