آیدینآیدین، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 28 روز سن داره

آیدین عشق ما

یه مامان که دوست داره همیشه همسن پسرش بمونه!

پسرم بزرگ شده

1393/5/7 12:57
نویسنده : مامان مریم
1,136 بازدید
اشتراک گذاری

یه وقتایی انقدر آروم آروم و بی سروصدا همه چی پیش میره که یهو چشم باز میکنی میبینی واااااااااای کی این وروجک انقدر بزرگ شد!

این همون فسقلیه که باید رو پام مینشوندم و با قاشق سوپ میکس شده بهش میدادم!niniweblog.com

همونی که پوشک میشد و انقدر پاهاشو تکون میدادو وول میخورد که نمیزاشت!Yatta

همونی که واسه سینه خیز شدنش با لبتاپ روشن و تصویر رنگی تشویقش میکردم و بعد کلی هیجان و زور زدن و تکون خوردن نیم سانت هم نمیتونست جلو بیاد!

همونی که وقتی برای اولین کلمه به جای مامان و بابا گفت آیدا و ما موندیم تو بهت اینکه پسرمون اسمشو دوست داره...Heart Smile

این روزا وقتی دارم با سبد پوشکت که البته فقط واسه شب بود خداحافظی میکنم و سبد لباسات که جدا میشستم و دیگه اونقدر بزرگ شدی که لازم نیست.... وقتی تنهایی غذا میخوری... وقتی نمیزاری تو راه پله دستتو بگیرم و میخوای خودت بالا و پایین بری و حتی پله های حیاط که سابق به اونجا میرسیدی خودت دستمو میگرفتی و حالا اونجا هم دست به دیوار میشی....وقتی میری پشت پنجره و اون گلی رو که قبل به دنیا اومدنت خودم تو حیاط کاشتم و حالا 4 طبقه رو بالا اومده و رسیده به پنجره خودمون رو نشونم میدی و منم میگم این گل همسن توست.... وقتی مفهوم تشویق و جایزه رو میفهمی و تا آخر شب برچسباتو به بابا بارها نشون میدی و میگی این جایزه منه هی نگفتم اینو بزار اونو بزار(منظورت سی دی های کارتونه که بد عادت شده بودی و تند تند عوضش میکردی).... وقتی گوشی رو میگیری و یه گزارش کامل به هرکی پشت خطه میدی و جزییات رو هم فراموش نمیکنی.... با خودم میگم ای خدا این کی بزرگ شد ... چرا دیگه بچگی هاشو کمتر یادم میاد.... انگار از اول همین قدی بودیconnie_mama.gif

 

                

بقیه ادامه مطلب

 

 

این ایدین منه که پله هارو خودش باید بیاد پایین

 

                

 

                

 

                

 

                

 

                

این عکس بالایی جلو همون مغازه ست که وایمیسی و داد میزنی عمـــــــــــو توووووجایی؟؟ و الان داری دستتو که زمین خوردی کثیف شده نشونم میدیمحبت

و پایینی ها بازم پارکHello

                

 

                

 

                

و ذوق زده از دریافت جایزه و چسبوندنشونYah

                

 

                

 

                

و اونقدر بزرگ شده که با قاشق پلو و با چنگال کباب میخوره اونم از نوع تابه ای

                

 

                

 

                

میدونی چه قصه ای پشت این عکسه؟؟؟

تو خیلی جزیی نگر و باهوشی و من عااااشقتم.... تو خیابون این تابلوهای حمل با جرثقیل رو بهم نشون میدادی و میپرسیدی : جرثقیل چیکار میکنه؟؟؟ و منم توضیح میدادم که ماشینا جای بدی پارک کردن و آقای پلیس به جرثقیل گفته اونارو ببره پارکینگ تا تنبیه بشن و بعد اومدی خونه و به شکل پایین شبیه سازی کردی

                

و این هم سبدهای پوشک و لباسای چرکت که دیگه باهامون خداحافظی میکنن چون پسرکم بزرگ شده

                

آیدین جونم اگه یه روزی سالها بعد با یه دخمل ناز و قشنگ از این کوچه گذر کردی این گلو که به پنجرمون رسیده و پیچیده به حفاظمون و تا اون موقع حتما همه ساختمونو میگیره به اون دخترک نشون بده و بهش بگو این گل همسن منه و مامانم برای یادگاری از طرف من تو این خونه کاشته

                

 

 

آیدین نازم بغضم میگیره از بزرگ شدنت ... از مستقل شدنت.... از اینکه هرروز بیشتر میفهمی و بیشتر یاد میگیری و بیشتر دوست دارم......این بغض قشنگه و از سر شادی ولی گاهی خیلی دلم برای آیدین کوچولویی که توپش زیر صندلی گیر میکرد و سرشو کج میکرد و مظلوم نگام میکرد تنگ میشه ..... خیلی تنگ میشه....ハートだよ。1つ のデコメ絵文字

 

و شیرین زبونی های این روزهای پسرکم:

ای داد بیداد یعنی هر جا فکر کنی اینو به کار میبری مثلا شب داری قصه سام آتش نشانو برام تعریف میکنی بعد میگی سام رسید دید ای داد بیداد حونه آتیش گرفته

بابا محمد داره میره میری درو که بسته باز میکنی و میگی : بابا محمد خیلی دوسیت دارم و بعد هم براش ماچ میفرستی و برمیگردی به من میگی تو هم بوگو یعنی هم جمله تورو بگم و هم ماچ بفرستم

بهت میگم مثلا آیدین باب معمارو میخوای یا ماشین ها... یکم فکر میکنی و میگی آهاااان شهمیدم باب میمارو میخوام (فهمیدم)niniweblog.com

داری ماشین بازی میکنی یهو صدات بلند میشه..... خداااا خداااا خداااا تومک تومک تومک (کمک) گویا تصادف شده بود!!niniweblog.com

رفتیم احیا حسینیه زنداییم که از پارسال بهش میگی زبعو (زن عمو) و داستان داره علتش ، اومده بغلت کنه قبول نکردی میگم آیدین زن داییه بوس نمیدی بهش خیلی رک میگی: نههه زندایی اُه اُهه دوسیش ندارم!

از پارسال که نزدیک دو سالگی بودی هم خیلی حالیت بود ،اگه یکی با آرایش و لاک و مانتوی رنگی و یا حتی ساده ولی خوشگل باشه بیاد سراغت میگفتی حانوم و اگه کسی با چادر و قیافه معمولی باشه میگی زبعو که به زن عموی محمد که سنش بالاست شباهت میدی!niniweblog.com

من عاااااشقتم که هر چیزی بخوای به من یا هر کسی که ازش بخوای میگی مثلا : عمو امیر میشی خایش میتونم به من آب بدی؟...niniweblog.com

و روزی اگه صد بار صد تا سوال ازت بپرسم که جوابش بله باشه حتما کامل و درست جواب میدی مثلا آیدین شیر کاکائو میخوری؟و تو : بله شیر تاتائو میخواَم و اصلا آره نمیگی و حتما میگی بله و خیلی زیاد هم برات کاربرد داره...

تازگی ها به همه میگی ســـلام و من و محمد هلاک سلام واجبه بودنتیم

و یه حرف بد هم یاد گرفتی که من اومدم درستش کنم بدتر شد

تو خیابون میرفتیم پارک و تو هم دودو دستت بود و یه خانومه پاشو زد به دودوت که بخندونتت و خیلی جدی نگاش کردی و گفتی : مگه توری؟؟ منو میگیتعجب دیگه دوبله لازم هم نیستی بشه ماست مالیش کرد و تو کل مسیر داشتم به این فکر میکردم از کجا یاد گرفتی و عقلم فقط به بچه ها و تو پارک رسید و تازه تو انقدر با کشف جدیدت حال کردی که تو کل مسیر به هرکی یه قدمیت میرسید با ذوق بی نهایت میگفتی؟ مگه کووووووری و آآآی میخندیدی و منم اومدم درستش کنم و گفتم نه آیدین جونم حرف بدیه باید بگی خواهش میکنم برین کنار آیدین میخواد رد بشه ولی یادم نبود حرف و کار بد باید نشنیده گرفته بشه تا تو ذهنت نمونه و تو هر بار میخندیدی و میگفتی نه میگم مگه کووووری!!!niniweblog.com

 

 

 

 

 

پسندها (19)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (28)

مریم
7 مرداد 93 19:16
سلام ای داد بی داد از این شیرین زبونی ها عجب تبعیضی قائل می شی بین خانوما آیدین کوچولو
مامان مریم
پاسخ
ای داد بیداد از الان موضعشو مشخص کرده وروجک
مریم
7 مرداد 93 19:21
پس باید برای ماشینا یه کتاب قوانین راهنمایی و رانندگی بخرید تا این همه تصادف ایجاد نشه
مامان مریم
پاسخ
نه بابا این تصادفات و حمل با جرثقیل نباشه پسرکمون از صبح بیکار میمونه
مریم(مامان کیان)
7 مرداد 93 20:16
وای قربونش برم جیگر کوچولو مریم کاملا درکت میکنم اصلا یه حس غریبیه انگار میترسی ......... یه جوری میشی...... منم وقتی کیان میرفت مهد و حرفایی میزد که من یادش نداده بودم از بزرگ شدن و دور شدنش از خودم میترسیدم عزیزمی آیدین قشنگم داری مرد میشی عاشق اون مگه توری گفتنتم......... مریم میدونم تو خودت دوست نداری اما خیلی بامزه میگه عاشق اون سلام کردنتم آیدین کاش نزدیک بودی یه بوست میکردم مریم جونم من بچه ها رو نهایتا بوس میکنم نه فشارشون میدم نه لپشون و میکشم و نه گازشون میگیرم ببخشید آخر احساساتم در این حده
مامان مریم
پاسخ
مرســــــــــــــــــــی مریم مهربوووووووووووونم آره مریم..... انگار داره میره.......انگار دیگه منو لازم نداره..... انگار یکی داره ازم میگیرتش و ولش میکنه تو این دنیای بزرگ و نامهربون هم خوشجالم که نتیجه زحماتمو میبینم و هم دلم میخواد دنیا وایسه و همبشه همینقدر بمونه.... همین قدر مهربون و ساده و پاک فکر کنم میتونی تصور کنی چقدر شوکه شدم از شنیدن این حرف اصلا باورم نمیشد و اونم عاشق همین بهت من شد و اونقدر ذوق میکرد از کلمه جدیدش که تا پارک سی بار گفت آره سلام کردنشو من و خصوصا محمد خییییلی دوست داریم خصوصا که سین شینی هم میگه و خیلی کشیده اتفاقا درجه ابراز احساساتت شدیدا استاندارد آیدینه الان از خونه مامانم اومدیم و همون اول گفتم بزارین این خودشو پیدا کنه بعد حمله کنین چون واقعا کلافه میشه مرسی مریم گلم ببوس کیان نازمو
مریم(مامان کیان)
7 مرداد 93 20:17
میبینی من از خونه مامانم هم شما رو ول نمی کنم
مامان مریم
پاسخ
قربونت برم من این از مهربونیته گل من
مامان سمانه
7 مرداد 93 20:31
مریم جون تووووووووجاییی ؟ آخه این آیدین جونم چقد شیرینه؟؟؟؟؟واقعا حق داری دلت واس این طوطی خوش زبون تنگ بشه!!!!!! عاشق حرف زدنش شدم 1.مگه توری؟ 2.باباشو ماچش شدم و ب تو هم میگه ک ماچش شدم خیلی خیلی خیلی باحال بود کلی خندیدم 3.ماجرای زن عمو خیلی باحال بود 4.ای داد بیداد هم ک خیلی باحال بود فدات بشم آیدون جونم
مامان مریم
پاسخ
سلام سمانه عزیزم ما همینجاییم شما نبودی و آپ نمیکردی خانومی مرسی عزیزم شما لطف داری مهربونم میبینی خواهر؟؟؟ هرروز شاهد عجایبی باید باشیم بله بچمون سلیقه خاصی دارن خیلی لطف کردی... الان که نمیشه آریسا گلمو ببوسی پس فعلا نازش کن وااااااااااااای الان دیدم تو مطالب دوستانم نبودی و برای همین آپ شدنتو ندیده بودم شرمنده عزیزم ببخش منو
بابای ملیسا خانم ناناز
8 مرداد 93 0:41
با سلام . ضمن تبریک عید سعید فر و قبولی طاعات و عبادات شما و خانواده محترمتون ، وبلاگ ملیسا خانم ، دختر بابا ، با موضوع دیدار از باغ وحش ارم به روز شد . خوشحال میشیم اگر با تشریف فرمائیتون کلبه مجازی دختر نازنینم رو نورانی و مزین کنید . منتظر یادگاریهای قشنگ شما تو قسمت نظرات هستیم.
مامان الهام
8 مرداد 93 10:43
عزيزم انشاالله هميشه در کنار هم شاد باشيد و خندون خيلي زيبا نوشتي احساساتي شدم
مامان مریم
پاسخ
ممنون عزیزم خانواده کوچولوی شما هم همینطور زندگی جریان داره و لحظات زیبا سریع تر
الهام مامان علیرضا
8 مرداد 93 12:27
واااااااااااااای چه می کنی با این همه شیرین زبونی مریم جون فدای آیدین جون که اینقدر شیرینه ماشاله بزرگ شده حسابی و فدای اون شبیه سازی هات. علیرضا هم مثل آیدین جون تجسم دو بعدی و سه بعدی خیلی بالایی داره و مدام در حال شبیه سازی می بینم که دیگه پوشک یُخت! جالبه که بچه ها عاشق زیبایی هستند منم یادمه پسر خواهرم همیشه می گفت دوست دارم مامانم رژ بزنه و النگو دستش کنه و .... ولی الان که ده سالشه قاری قرانه و همه اش تو حرم امام رضا و مراسم مذهبی قرآن می خونه علیرضا هنوز تو مفهوم سوم شخص مشکل داره و گاهی مثلا میگه:" من بستنی خورد" گاهی هم درست میگه این گل کاریت برام خیلی جالب بود خیلی رمانتیک بود. جدی میگم آاااا آیدین نازم و می بوسم.
مامان مریم
پاسخ
سلام الهام جووونم لذت میبرم و افسوس میخورم که خیلی زود با یه پیشرفت دیگه این یکی هم یادم میره... مثل بچگی هاش که هر حرکتی رو انگار آیدین برای اولین بار کشف کرده و با حرکت بعدی، اون قبلیه کمرنگ میشد آره الهام جون منم با این کارش یاد علیرضا جون افتادم ولی خییییلی لذت بخشه ببینی کوچولوت چقدر بع اطرافش توجه داره و دیگه واسه خودش شخصیتی شده بله پسر ما با این علاقه به قرتی بازی ولی با ما نماز میخونه و یا رو مهرمون با انواع وسایل نقلیه ویراژمیده آیدین دیگه افعال درست دستش اومده ولی اوایل اصلا من نمیگفت و خودشو آیدین صدا میکرد.... آیدین آب میخواد!... من کلا گل دوست دارم و این گلو قبل بارداری کاشتم ولی چند ماه بعد باردار شدم و این گلو تقدیم آیدین کردم تا هروقت دیدمش یادم بمونه همسن آیدینه.... البته رشدش از آیدین خیلی بهتر بوده خوشحالم خوشت اومده دوستم ببوس پسر ماهتو
ساناز
8 مرداد 93 12:53
قربونش برم که هرروز جیگرتر و شیرین تر میشه
مامان مریم
پاسخ
مرسی ساناز عزیزم
خاله سانی
8 مرداد 93 23:04
بلاااااااا افرین پسر خوب که اینقدر باادبی من عاشق اینم که هرجا میری اون دودو رو هم میگیری دستت میبری اره مریم جون بچه ها بزرگ میشن ادم دلش واسه بچه گیاشون تنگ میشه.ما هم گاهی دلمون تنگ میشه ولی خب بزرگم میشن این شیرین کاریاشون ادامه داره. قربونت برم شیرین زبوووووون
مامان مریم
پاسخ
ممنونم دوست جون گلم بله اون جزو لاینفک ماجراجویی هاشه آره سانی جون هرروزشون قشنگه ولی کاش تو بزرگ شدنشون معصومیتشون گم نشه مرسی عزیزم... ببوس عسل خانومو
مامان کیانا و صدرا
10 مرداد 93 10:47
مریم عزیز حستو درک میکنم...هم بغضشو و هم عشق و محبت و شادی نهفته شوایشا...همیشه سلامت و شاداب باشید کنار همدیگهاما یه مطلبی که براتون خصوصی میذارم
مامان مریم
پاسخ
ممنون گلم.... خیلی لطف کردین بهمون سر زدین عزیزم شما و خانواده عزیز هم همینطور خانومی عزیزمی
آیــــــــناز
10 مرداد 93 14:17
سلام پسر بامزه ایی دارین.به منم سر بزنین خوشحال میشم
مامان مریم
پاسخ
سلام ممنونم لطف دارین
مامان عليرضا
11 مرداد 93 2:17
الهی من قربون این گل پس شیرین زبون برم که هر روز داره بزرگتر و آقا تر میشه دلتنگی رو خوب اومدی مریم جونم منم الان که بچه ی دختر عمم یا کسایی که از علیرضا کوچیکترن و دور و برم هستند رو میبینم دلم برای کوچولویی های علیرضا تنگ میشه انقدر دلم میخواد علیرضا هم مثل آیدین شیرین زبون بشه.بعنی هلاکه اینم که بچه به جای من اسم خودش رو صدا کنه کاشت گلت هم کار خیلی خوب و جالبی بود.ایشالا آیدین گلم قدر این عواطف و احساساتت رو بدونه عزیزم. ببوس شیرین زبونم رو
مامان مریم
پاسخ
سلاااااام الهام جونم ممنونم گلم لطف داری خانومی آره الهام جون.... حالا زیاد از کوچولویی های علیرضای نانازم نگذشته بزار 2 سال دیگه اونوقت خیییییییییلی دلتنگتر هم میشی همچین شیرین زبونی بشه این جوجو که فکرشم نکنی خانومی صبر کـــــــــــــن مرسی دوست جون مهربونم ببوس پسر عسلو
mahtab
11 مرداد 93 7:37
دل ِ منم گرفت یه آن خدا حفظش کنه براتون این گل پسرو خونتون چه باصفاست ماشاالله
مامان مریم
پاسخ
سلاااام مهتاب غزیـــــــــــــزم خانومی ممنون از این همه محبتت قابل شما نیست گلم
مامان جونم(سوگند من)
11 مرداد 93 11:07
سلام خاله جونی قربون شیرین زبونیات برم من عزیزمی هلاک این داد و بیداد شدم من شیر تاتائو به من میدی واقعا مریم جون این سن 2 تا 2 سالگی بچه ها شیرینترین سنشونه البته که همه دوران شیرینه ولی این دوران بخاطر حرف زدنشون خیلی بیاد مادنی هست سوگندم به سلام میگه ننام خیلی بامزه است جدیدا بهش میگم مامان بریم دستشویی میگه :نه مسی یعنی مرسی همون موقع می خوام گاز گازش کنم وای همین حسم برای ایدین دارم که می خوام بخورمش می بینی خواهر چقدر زود بچه ها بزرگ میشن و ما پیر اخ اخ مگه توری امان از دست بچه ها می بوسمت خاله جونی که هوارتا عاشقتم و یه بوس برای دوست مهربونم
مامان مریم
پاسخ
سلام فائزه گلم ممنوووووونم خانومی شما همیشه لطف داری آره دیگه شدیدا الگو برداری میکنه و اینو هم از مامانیش یاد گرفته که تو قصه بهش گفته بوده ای جوووونم سوگند شیرینم آره والا شیرین زبونی هاشون زود تموم میشه و بد قلقی هاشون نه ما هم خیلی دوستون داریم خاله جووووون اینا هم مال مامان و دخمل ناناز
لیلا
11 مرداد 93 13:18
انشا ا... دواد شدنشو ببینی...صد سالگیشو ببینی...آمین
مامان مریم
پاسخ
ممنونم لیلا جوووونم
مریم(پرنیاوبردیا)
11 مرداد 93 14:39
_______________$$$$$__$$________$$$$$$$$ __________$$$$__$$$$___$$_____$$$$$____$$ ______$$$___$$$$________$$_$$$______$$$ ___$$$_$$$$______________$$_______$$$ $$$_$$$$________________$$______$$$ $$$$_________________$$$_____$$$ $$________________$$$_____$$$ $$_____________$$$_____$$$ _$$________$$$$____$$$$ __$$____$$$_____$$$$ ___$$_$$$$___$$$$ ____$$_____$$$$ __$$_____$$$$ $$____$$$$ $$_$$$$ ____$$$________________$$$$$___$$$$$ _____$$$_________$$__$$$___$$_$$__$$$ _____$$$_______$$$$__$$______$_____$$ _____$$$_____$$$$____$$$__________$$ ______$$____$$$$______$$$________$$___$$$$$$$$________$$$$$$$$ ______$$$__$$$$_________$$$_____$$__$$$$$$__$$$_____$$$$$$__$$$ ______$$$_$$$_____________$$__$$___$$$_____________$$$ ______$$$_$$________________$$_____$$$_____________$$$ ______$$$$$$$_______________________$$$$$$$$$$______$$$$$$$$$$ ______$$$$_$$$_____________$$$$______$$$$$$$$$$$_____$$$$$$$$$$$ ______$$$____$$$____________$$$_______________$$$_____________$$$ ______$$$_____$$$__________$$$$_______________$$$_____________$$$ ______$$$_____$$$$__________$$$$___$_________$$$$_$_________$$$$ _____$$$________$$$$___$____$$$$____$$$$$_$$$$$$___$$$$$_$$$$$$ ____$$$___________$$$$$_____$$$$$_____$$$$$$$$________$$$$$$$
مامان مریم
پاسخ
ممنونم عزیزم
مهسا
11 مرداد 93 15:36
قربون آیدین خوشگلم بشم با شیرین زبونی هاش مریم جون بچه ها انقدر سریع بزرگ میشن ما که اصلا از بزرگ شدن نویان عقب موندیم یه دفعه یه کارایی میکنه میبینیم چقدر بزرگ شده عزیزم من تازه نویان از پمپرز شب دارم میگیرم و بنده خدا شوهرم تا صبح 3 بار نویان میبره دستشویی مامانی در خواب نازآخه من میگفتم زودتر بگیریم شوهرم مخالفت میکرد میگفت بزار بچه راحت بخوابه منم الان اصلا همکاری نمیکنم عزیزم اون گل که همسن آیدین خیلی ایده قشنگی بود نویانم .قتی کوچیکتر بود به خودش میگفت نویان جون مثلا میگفت ماشین نویان جون انقد بامزه بود همه اطرافیان مثل نویان حرف میزدن پسر خوشگلت ببوس
مامان مریم
پاسخ
مرسی مهسا جونم راستش ما آیدین رو از شب تا صبح دستویی نمیبریم...فقط قبل خواب و صبح که بیدار شد....ولی چند باری هم نیمه شب گفته بریم ایشالا هر دو از این پروزه موفق بیرون بیایم ای جونم نویان شیرینم مرسی مهسا خوبم شما بهمون لطف داری عزیزم ببوس عسل پسرو
مامان آنیسا
11 مرداد 93 17:07
چه دنیای عجیبیه مامانی تا وقتی بچه ها کو چیکن دلمون میخواد زود بزرگ بشن و بزرگ شدنشونو ببینینم همینکه بزرگ شدن دلمون هوای کوچیکیاشونو می کنه
مامان مریم
پاسخ
آره دوستم هرروز به دوستام که بچه هاشون بزرگترن میگم آخــــــــــــــی خوش به حالتون ولی از این ور هم دلم لک میزنه واسه کوچولویی هاش
مامان آنیسا
11 مرداد 93 17:09
فدای شیرین زبونیات بشم من عزیز خاله
مامان مریم
پاسخ
خدا نکنه عزیزم ممنونم از محبتت
مامی فرزانه
12 مرداد 93 1:57
عزیز دلم کلی از حرفای قشنگت خندیدم شیرین زبونم
مامان مریم
پاسخ
مرسی فرزانه جوووووووووووونم
مامی فرزانه
12 مرداد 93 2:01
مریم جون کلی خندم گرفت به مگه کوری گفتن آیدین جون وای به روزی که بچه بفهمه یه حرفی بده واویلاس حرف بد شنیدی نشنیدی.
مامان مریم
پاسخ
آره فرزانه جون....من اون لحظه انقدربودم که اصلا یادم نبود نباید وانمود کنم حرف بدی شنیدم انقدر هم این حرف به همه چیز میخوره اگه هرجا بگه کاربرد داره
الهه مامان مبین
12 مرداد 93 2:42
سلام به روی ماهت دوست عزیزم . خوبید ؟ فدات بشم ببخش که دیر اومدم . فدای این پسمل نازنینم که ماشاا.. بزرگ شده . آره والا خیلی زود میگذره . من همیشه به مامانم میگم که زود میگذره درسته ، ولی برای ما مامانها که همه فکر و هوشمون فرزندمونه واقعا میییییییییییی گگگگگگگذذذذذذذذذرههههههههه فدای همه نی نی های دنیا . امیدوارم همه بچه ها زیر سایه اول خدا بعد پدر و مادرشون سلامت و شاد زندگی کنند . به قول یکی از دوستام سیر زندگی کنند . ما دوستون داریم زیااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااد
مامان مریم
پاسخ
سلام الهه عزیزم ممنونم دوست گلم.... آره خیلی زود میگذره ولی گاهی نگرانی هاش باعث میشه اون دوره برات سخت باشه ولی وقتی گذشت با خودت میگی چه زود گذشت!!! ایشالا خانومی دل به دل راه داره عزیزم ما هم خییییلی دوستون داریم
الهه مامان مبین
12 مرداد 93 2:42
مامان کیانا و صدرا
12 مرداد 93 8:19
سلام و صبحتون بخیر
مامان مریم
پاسخ
سلام عزیزم ممنونم دوست گلم
مامان کیانا و صدرا
12 مرداد 93 13:20
سلام دوست خوبم.در مورد اون مساله همین امروز صبح بهش فکر میکردم که شاید اینم بلهخوشحال میشم بیشتر با هم در ارتباط باشیم.موفق باشید و سلامت و شادمان
مامان مریم
پاسخ
ممنونم دوست گلم من هم خوشحال میشم عزیزم و شما هم همینطور
الهه مامان ساينا و سامي
12 مرداد 93 16:11
سلام نازنيم سربزن
مامان آیسو وآیسا
18 مرداد 93 12:17
عزیززززززززززززززززز دلم دیگه مردی شدی واسه خودت ...میبینی مریم جون زمان مثل برق وباد میگذره انشالله تنت سالم لبت خندون باشه آیدین جونم
مامان مریم
پاسخ
مرسی عزیــــــــــــــــــــزم آره والا این همون وروجکیه که تا صبح 100 بار بیدار میشد و شیر میخولست و حتی نمیتونست دمر بشه قربونت برم با این دعای قشنگت