عید 93
امسال خونمون اصلا حال و هوای عیدو نداشت آخه چون تو پروژه پوشک گیری بودیم میخواستم صبر کنم تا تموم شدنش و بعد شروع کنم به خونه تکونی و درست 16 اسفند که تو برای اولین بار حتی دستشویی هم خودت رفتی اون اتفاق تلخ باعث شد اصلا یادم بره عید چی هست و هرروز فقط واسه خواب خونه بودیم و بقیه وقت بیرون با تو بودم
شب سال تحویل بغد از اینکه طبق روال اون مدت باهات اومدم خونه بعد از خوابیدن تو و محمد تازه شروع کردم به چبدن سفره هفت سین و پیدا کردن وسایلش که سپیده مهربونم که خوب میدونست چقدر داغونم روز قبل همه چی تا سنبل و سیر و سمنو برام آورده بود به اضافه یه عیدی قشنگ، ولی من ذهنم خیلی درگیر بود و خیلی خسته تر از این بودم که حتی پارچه هفت سینمو پیدا کنم و از یه روسری بزرگ ترکمن به جای سفره استفاده کردم و حتی ماهی قرمزارو هم برخلاف هرسال که اولین جا میدیدم میخریدم مهین برات خرید
امسال عید خونمون اصلا شبیه خونه های منتظر عمو نوروز نبود ولی با عیدی که خدا دومین روز بهمون داد دلامون روشن بود و لبامون به همه دنیا لبخند میزد
و این هم هفته اول تعطیلات که با آقا مرتضی دوست محمد و مریم جون خانومشون و النا کوچولو یه پیک نیک کوچولو رفتیم پارک لاله که از سکوت و خلوتیش خیلی لذت بردیم و شما تا خیلی دورتر از ما میرفتین و هنوز تو دیدمون بودین و خیلی خوش گذشت
و پارک رفتن های هرروزمون ادامه داشت
و این هم آیدین روز سیزده به در که سبزه مونو که تازه در اومده و روز اول هنوز عدس بود آورده اول گره بزنه و بعد بده به آب روان و این آب قنات سر کوچمونه و اگه همه این کارو میکردن الان کل خیابون دولت رو آب میبرد
ایشالا سال خوب و پر از شادی و سلامتی داشته باشی عسل پسر