دودو
قبل از مامان شدن هر وقت که اون وسیله چرخ مانند رو دست بچه ها میدیدم که دسته داره و بچه ها با ذوق هدایتش میکنن با خودم فکر میکردم چه مامان بی سلیقه ای که همچین اسباب بازی ای واسه بچش انتخاب کرده اما..............
مامان شدن باعث شد بفهمم که اون مامانای طفلکی اون اسباب بازی رو انتخاب نکردن بلکه انتخاب بی کلاس خود کوچولوهاست
اولیشو مامانی برات خرید که البته یه هواپیمای کوچولو و خوشگل قرمز بود که یه دسته بلند داشت و تو عاشقش بودی و هر وقت میرفتی خونه مامانی بدون اینکه به کسی نگاه کنی تا درو باز میکردند میرفتی سراغش که جاشو هم بلد بودی و 1 ساعتی یک نفس مشغول بودی و منم اسمشو گذاشتم جیمبو که کل خانواده میشناختن و بعدیشو دوباره به شکل هواپیمای سبز بابا برات خرید و 7 تای بعدی به نوبت توسط مهین و محمد و ........ خریداری شد و تو بدون اون بیرون نمیری و هرجا یه دونه داری تو پارکینگ ،تو ماشین ،خونه مامانی ،2 تا خونه و حتی شمال و باغ شهریار و از اون جا که واقعا نمیدونستم اسمش چیه چون یه صدای دو دو دو میداد و اون موقع تو خیلی کوچولو بودی و همه چیو دو هجایی میگفتی اسمشو گذاشتم دو دو
و الان که دارم این پستو برات مینویسم 4 تا تو پارکینگ داری که پیاده روی رفتنی باید منتظر بشم یکیسو انتخاب کنی و با خودت بیاری
البته دودو مذکور مزایایی هم داره که اصلا تقاضای بغل نمیکنی و 2 ساعت هم پیاده روی بریم جلوتر از ما با دودوت میدویی
کوچولو بودی
عکس ها خیلی خیلی بیشتر بودند ولی بیشترش تو گوشیم و بیرون خونه بود که رم گوشیم سوخت
این عکسا مال امروزن و داغ داغ تو یه ظهر داغ خرداد
و همه پارکینگ ها و شیب های مسیر رو باید با دودو جونت طی کنی
و من همیشه با این فاصله دارم دنبالت میدوم
و اینا هم دیشب تو پارک دوتایی سوار الاکلنگ
عاشـــــــــــــــــــــــــــــــــــقتم