سازی بیبی بااااا!!!
حتما اسم عنوان برات عجیب اومده ولی این جمله یه خاطره پشتشه و برای من اونقدر شیرین بود که دلم نیومد ثبتش نکنم
برای پسر کوچولوم کلی کتاب گرفتیم و اولیشم مامانی برات خرید ولی تو همه رو قبل از خوندن پاره میکنی و الان چند روزی میشه اجازه میدی کتابای چسب زده تو برات بخونم و عاشق یه شعر از تو کتابت شدی و دائم اصرار که همینو بخون البته منم با کلی ادا اصول میخونم که لذت ببری و اما شعر:
ببین دارم ساز میزنم ساز میزنم با دهنم
سازم پر از ترانه ست یه کاغذو یه شانه ست
از پشت کاغذ آروم فوت میکنم دودوم دوم
صداش میپیچه هرجا مامان میگه چه کارا
سازمو برمیداره روی طاقچه میزاره
و تو بعد از بارها خوندنش حالا میری رو میز وسط خونه و دستاتو مثل دکلمه خوندن تو هوا تکون میدی و میگی....ســــــــــــازی بیبی بـــــــــــــــا........ وقتی بهت میگم آیدین داری شعر میخونی کلی ذوق میکنی و ادامه میدی.....خورشید خانوم از آسیمون ماه میاد سیتاره میاد........ و من عاشق حرکات دستاتم و حتما باید دمپایی هاتم پات کنی که برای دستشویی گرفتم و تنها جایی که تا حالا نرفته دستشوییه!!!
ومنم دائم تو استرس که آیدیــــــــــــــــــــــــــن پاتو رو شیشه نزار