آیدینآیدین، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 25 روز سن داره

آیدین عشق ما

یه مامان که دوست داره همیشه همسن پسرش بمونه!

نام نام

1393/3/10 14:48
نویسنده : مامان مریم
970 بازدید
اشتراک گذاری

درک دنیای کودکانه تو همبشه برام خیلی شیرین بوده و گاهی عجیب ، البته حتما منم مثل همه مامانا فکر میکنم کوچولوی من شیرین ترین بچه دنیاست

از وقتی به غذا افتادی به هر خوردنی میگی نام نام و خیلی زود خوردنی هارو از هم تفکیک کردی و اگه گرسنت باشه میری جلوی در یحچال و میگی ددا و اگه بهت شیرکاکائو، بستنی یا بیسکویت بدم خیلی قاطع میگی نه ددا و غروبا هم همون تقاضای نام نام سابقو داری

 

 

نام نام خورون های بعد از ظهر

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

البته فکر نکنی همه اینا عصرونه های یک روزته هااااااااااا!!! نخیر این عکسا حکایت یه پسر کوچولو ست که عاشق لباسشه که عکس ماشین داره و حتی گاهی از سبد لباس چرکاش درش میاره و با یه قیافه پیروز که بعد از زیرورو کردن کشوی لباسش موفق به یافتن محبوبش شده بهم نگاه میکنه و خیلی شیرین میگه بوپوشون!!! و اینجوریه که این لباس دائم بین ماشین لباسشویی و تن تو در رفت و آمدهزبانکده محصل

 

و این هم آیدین شیطون من که داره با مامانش کتلت درست میکنه چون تازه گیا بهش خیلی علاقه مند شده و محمد هم از خدا خواسته هفته ای دو بار میگه : میشه امشب شام کتلت درست کنی آیدین هم خیلی دوست داره؟؟؟؟؟؟؟

 

 

 

 

 

و هزار بار در قوری رو بر میداری و میگی: اینجا همیشی آب داره!!!

 

 

 

 

 

پسندها (7)

نظرات (6)

مامان جونم(سوگند من)
10 خرداد 93 17:14
عزیز دلم ،شیرین من، واقعا بچه ها لذت زندگی هستند قربونش برم که انقدر اقاست بوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووس برای ایدین جوووووووووووووووووووووووووووووووووووون خالللللللله
مامان مریم
پاسخ
مرسی خاله جونی مهربوووووووووووووووووووونم شما هم سوگند عسلمو ببوس
Dayi Moden
10 خرداد 93 23:09
دایی مووووسین خیلی شیطون شدیااااااااا دیروز سیب زمینی سرخ کرده هاشو به من تعارف می کرد ولی تا بر میداشتم جمله بالارو میگفت
مامان مریم
پاسخ
من عاشق لحن گفتنشم هنوز معنی تعارف اومد نیومد داره رو نمیدونه
الهه مامان مبین
11 خرداد 93 1:06
ای جون خاله . قربون اون عصرونه خوردنت . همیشه سلامت باشی گل من . مامانی چه کتلت های خوش رنگی قربون دوست با سلیقه خودم
مامان مریم
پاسخ
مرسی الهه عزیــــــــــــــــزم لطف داری خانومی
ساناز
11 خرداد 93 1:25
عزیزم خیلی بامزه بود مریم جون مخصوصا لباسش که از تو سبد در میاره عصرونه خوردنشو ببین چه بامزه چشم نخوری عزیزم مریم جون متین تازگیها همش میگه بالا بالا ..بعد میره میشینه بالای میز و کابینت و هرچیزی که بلندتر از قدش باشه .. منم کلی حرص میخورم..الان آیدین هم رفته بالای کابینت و دم گاز خدا نگهدارشون باشه
مامان مریم
پاسخ
ممنون ساناز گلــــــــــــــــــــــم ساناز جونم از این به بعد خیلی چیزهارو تجربه میکنی خانومی و تازه استرس ها در راهند اما زود همه چیو یاد میگرند کوچولوهامون
مامان عليرضا
11 خرداد 93 1:53
وای خوشگل خاله رو ببین با اون لبخند نازش. فدای اون ددا خواستن و نام نام خوردنت چه جالب!قوریه شما هم همیشی آب داره؟ خوردنی من.مریم جونم طبق معمول بوس از طرف ما یادت نره.
مامان مریم
پاسخ
ممنون الهام جون مهربوووووووووووووووووونم ایشالا زود زود برای نام نام خورون و ددا خواستن علیرضای نازم ذوق کنی اتفاقا من از اون تبل های وابسته به چای ساز هستم و اون قوری فقط وقت مهمون اومدن آب داره و منم از همین متعجبم شما هم عسلی منو ببوس
مریم(مامان کیان)
11 خرداد 93 12:43
خوب آخه واقعا هم این لباس اش خوشگله حق داره همه اش اونا بخواد... ما هم با لباسای ارتشی کیان این مشکل و داریمالبته الان یه کم بیشتر زبون آدمی زاد میفهمه و اگر بگم ببین کثیفه و بو میده و ..... کوتاه میاد و نمیپوشه!!!!!!! وای چرا اونجا نشسته؟؟؟؟؟ منکه انقدر کیان و ترسوندم که اگر گاز روشن باشه عمرا از کنارش هم رد نمیشه یه همچین مادریم من
مامان مریم
پاسخ
مرسی مریم جونم ای گفتی مریم جون تا حالا با سلیقه خودم براش لباس میخریدم ولی دیروز که خرید بودیم همه لباساشو بدون توجه به اینکه چه رنگیه فقط به خاطر عکسای قطار و ماشین آتشنشانی و هواپیمای روش خودش انتخاب کرد ما هم خریدیم که حداقل بی خیال اون لباس آستین بلند تو این گرما بشه و آقا پسر ما خودش باید تخم مرغ صبحانشو نیمرو کنه و همسرم خیلی میترسه و میچسبه بهش ولی من دیگه عادت کردم و میدونم خودش خیلی مراقبه اون بالا کنترلش برام راحتتره تا پایین که محتویات کابینتارو میریزه کف آشپزخونه مرسی سر زدی دوستم