برف
برف وقتی برف میاد یاد بچگیهام میفتم صدات میکنم و با هم از پشت پنجره میشینیم به تماشا و خدارو شکر امسال آسمون دست و دلباز تر از چند سال پیش بود
چند دقیقه با هم بی صدا بیرونو نگاه میکنیم و بعد همزمان به هم و این شروع یه تصمیمه زود حاضر میشیمو میریم حیاط و این همه برف یکدست که منتظر قدمای ماست و من مثل بچگیام دلم نمیاد خرابش کنم ولی قدمای کوچولوی تو انگار زمینو قشنگتر هم میکنه مثل همیشه یه دوربین هم باهامه و تو سرخوش از این زیبایی اصلا بهم نگاه هم نمیکنی و منم با یه کلک تازه که آیدین بالارو نگاه دهنمونو باز کنیم برف بخوریم و تو هیجانزده از این بازی بهم نگاه میکنی و شیرین میخندی و این قشنگترین عکسایی میشه که تا حالا ازت گرفتم
عاشقتم کوچولوی مهربونم و امیدوارم سرنوشتت به پاکی همین برف ها رقم بخوره و همیشه همینجور ساده بخندی
دوست دارم شوکولاتم
حالا هی ما رو هوایی کن
واقعا هم عکسای ایدین جونم خیلی خوشگا شدن
و ممنون مریم جونم
آیدین کجا رو نگاه میکنی بگو منم بفهم 
چقدرم دماغش قرمز شده الهی خاله فدات شه.
شلوارشو همون یه بار پوشید ولی من عاشق کلاه و سویشرتش بودم و خیلی دلم میخواد امسال هنرنمایی کنم و آماده پیگیری از وب کامل ساناز جونم
قربون آیدین عسلمممممممممممممممم