آیدینآیدین، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 24 روز سن داره

آیدین عشق ما

یه مامان که دوست داره همیشه همسن پسرش بمونه!

شیرین زبون

1393/3/22 17:22
نویسنده : مامان مریم
863 بازدید
اشتراک گذاری

برام خیلی عجیب بود که هر وقت صدات میکردم آیدیـــــــن جواب میدادی دایا و من همش میگفتم آیدین جونم باید بگی بلـــــــه و دفعه بعد دوباره........ تا تعطیلات عید اتاق مهناز آتیش میسوزوندی که یهو مهناز باذوق اومد و گفت مریم صداش میکنم میگه جانم و من هم دنبالت که ببینم و فهمیدم بــــــــــــــــــــله تو تمام مدت جایا میگفتی و تازه فهمیدم من همیشه وقتی صدام میکنی بهت میگم جانم پس چرا انتظار داشتم تو بله یاد گرفته باشی و این شد که از اون به بعد روزی هزار بار همه صدات میکنن آیدیــــــــــــن و تو هم با ذوق جایــــابغل

بعد از پوشک گرفتنت اولین باری که با هم رفتیم پیاده روی متوجه شدم حالا مشکل دو تا شده و اگه یهو تو خیابون بگی جیش من باید چی کار کنم؟؟؟ تو پارک دستشویی داشت ولی من اصلا دوست نداشتم همچین جاهای کثیفی بری و این شد که از روش قدیمی آبیاری درختان استفاده کردیم و حالا تو قبول نداشتی و منم بهت میگفتم بیا گلارو آب بدیم موثر واقع شد و حالا هروقت بیرونیم تمایل داری به آبیاری گلها و گیاهانخنده

خونه مامانی بودیم و داشتی بازی میکردی که یهو دیدم رفتی سمت گلدون بامبو داری شلوارتو در میاری زود پریدم که آیدینم چی شده گفتی میخام گلاو آب بیدم دیده و هلاک دیگه گفتن آخرت بودم و کلی با هم صحبت کردیم که فقط گلای تو خیابون تشنه ان و دفعه بعد تو شلوغی و ازدحام خیابون دولت یهو دیدم وایسادی و دودو رو گذاشتی زمین و باز دست به شلوار و باز دویدم که آیدین چی شده و خیلی ریلکس: میخام جیش بوکوام و کلی توضیح درمورد اینکه باید بریم جایی که کسی نباشهقه قهههیس

داریم تو یه خیابون فرعی میریم و یهو وایسادی و میگی مامان بویی تانیون میاد و منم متعجب که انقدر عشق کامیون داری توهم زدی و میگم آره آره خیلی بوش میاد و سر پیچ بعدی با چشمای گرد شده دیدم یه ماشین سیمان مخلوط کن جلوی یه ساختمون نیمه کاره و تو هم با ذوق سییان مخوت تن سییان مخوت تن و نتیجش شد یک ربع وایسادن کنار اون بوی دود و لذت بردن تو و تازه بعد هم سر پیچ بغدی نیم ساعت نشستم کنار کارگرها و با تو زل زدم به جرثقیلی که داشت تیر آهن رو ساختمون نصب میکرد و هی لبخند به عابرای متعجبخجالت

رفتیم خونه مامانی و یه گلدون پرت کردی و فردا صبحش که گفتی بریم دردر توضیح دادم که چون دیروز خونه مامانی کار بدی کردی تنبیه میشی و امروز دردر نمیری و اگه پسر خوبی باشی عصر میبرمت و بعد از ظهر هم گوشی محمدو پرت کردی و منم باز توضیح که میخواستم ببرمت ددر و چون دوباره پرت کردی تنبیه میشی و امروز خونه میمونی......... دو ساعت بعد موضوع فراموشم شد و گفتم آیدین سریع ماشیناتو جمع کن میخوایم بریم ددر و خیلی زود جواب دادی: نه من تببی شدم خدایی میشه مچالت نکرد؟؟؟بوسزیبا

عاشقتم که تو پارک به بچه هایی که به دودوت دست بزنن میگی: نه نی نی بوو کیار دودو مالی آیدییه دیده(برو کنار دودو مال آیدینه دیگه)چشمک

با بابا رفتی سپیده رو رسوندی و وقتی پیاده شده میگی: دیپ دیپ به امیی سیام بیسون (دیپ دیپ به امیر سلام برسون) به سپیده هنوزم میگی دیپ دیپ و خودشم گفته هرکس بخواد بهت اسمشو یاد بده با اون طرفهزبان

داری با دودو جدید تو خونه میچرخی بهت میگم آیدین چقدر دودوت قشنگه میگی: خایی مخین خییده بیزا تیفن کوام بگم خییی مننون (خاله مهین خریده بزار تلفن کنم بگم خیلی ممنون) و تلفن هم زدیتلفن

 

این عکسا مال روز پدره که داشتیم میرفتیم خونه بابایی و برای اولین بار حاضر شدی ژست بگبری تا من ازت عکس بندازم فقط چند بار رفتی و ماشیناتم آوردیشاکی

 

 

 

 

 

این ماشین هم عیدی مهین بهت بود و خیلی باهاش ذوق کردیخندونک

 

 

 

 

پسندها (11)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (15)

مریم(مامان کیان)
22 خرداد 93 18:03
قربونت بشم فسقلی مامانت باید درسته قورتت بده!!!!!!!! مریم جون منم همین الان یه پست در مورد حرفای کیان نوشتم تفاهم و داری............
مامان مریم
پاسخ
مرسی عزیزم مریم جونم منم همین الان همینو تو وبت گفتم خیلی خیلی از آشناییت خوشحالم دوست خوبم
مریم طلایی✿
22 خرداد 93 18:36
بیچاره گیاهان پارک از آب خوردن پشیمون شدن
مریم طلایی✿
22 خرداد 93 18:39
چه لباس خوشگلی پوشیدی آیدین کوچولو
مامان مریم
پاسخ
ممنون مریم جونم
الهه مامان مبین
23 خرداد 93 1:17
ای جونم به اون حرف زدنای خوشگلت . همیشه زنده باشی گل من
مامان مریم
پاسخ
مرسی عزیز مهربووووووووووووونم
الهه مامان مبین
23 خرداد 93 2:14
عیدتون مبارک دوست ماهم آیدین نازم رو ببوس
مامان مریم
پاسخ
عید شما هم مبارک الهه جونم شما هم مبین عسلیو ببوسین
مامان الهام
23 خرداد 93 11:59
عزیزم خیلی لذت بردم از نوشته ها و خاطرات آیدین جون ....با افتخار لینکت کردم گلم
مامان مریم
پاسخ
ممنون الهام جون که بهمون سر زدین من هم شمارو با افتخار لینک کردم
ساناز
23 خرداد 93 18:52
وااااااااااااااي خدا چه قدر شيرين حرف ميزنه اين گل پسرما خيلي لذت بردم مريم جون از اين پست شيرينت ژستاشو ببين متين كه اصلا نميزاره ازش عكس بگيرم يا اصلا تو دوربين نگاه نميكنه
مامان مریم
پاسخ
مرسی عزیزم آیدین هم اولین باره مثلا ژست میگیره و تازگیها گاهی خیلی کم یه نگاه به دوربین میتدازه و دستشم میزاره زیر چونش
مریم(مامان کیان)
23 خرداد 93 21:24
شما هی بیا این پست و ویرایش کن هی بیا بالای لیست هی مابیایم شیرین زبونی های پسرت و بخونیم کیف کنیماسپند و صدقه یادت نره مامانش
مامان مریم
پاسخ
ممنونم مریم عزیز و مهربونم وقتی پسری خوابه تند تند مینویسم و بعد تازه متوجه اشکالات تاپپیش میشم شرمنده گلم
مامان رها
23 خرداد 93 23:23
فداش بشم مردى شده واسه خودش
مامان مریم
پاسخ
مرسی خانومی
مامان مهلا
24 خرداد 93 11:01
اگه همیشه اجازش بدین اینجوری به طبیعت فکر کنه وبه قول یسنای من آبا رو گل بده............................. فکر کردین . . . . . . . . . . . . . . چقدر تو مصرف آب صرفه جویی میشه واقعا این کار مادرای ایرانی خیلی فرهنگیه بزن قدش
مامان مریم
پاسخ
خواهش میکنم عزیزم ولی اگه مادرای ایرانی هم تو خیابون و پارک مثل مامی های خارجی سرویس بهداشتی(واقعا بهداشتی)مناسب اونم تو هر نقطه شهر داشتند شاید انتخاب دیگه ای میکردن من واقعا دلم نمیاد پسرکو حتی اگه تو پارک باشیم ببرمش دستشویی اونجا و کلی مریضی ممنونم که بهمون سر زدی مهربونم
Dayi Moden
24 خرداد 93 17:08
دایی مودن خیلی شیطون شدیا
مامان مریم
پاسخ
آره راستی اینو نگفتم
مامان جونم(سوگند من)
24 خرداد 93 18:37
وای ده بار این نظرها من پاک شد قربونت برم با این حرف زدنت شیرین زبونم چه اقای خوشتیپی به من بوس میدی خاله جونم پس بگو درخت های تهرون داره خشک میشه این پسمل ماست ابیاریشون می کنه فندق من دوست دارم
مامان مریم
پاسخ
مرسی فائزه جون مهربونم ایشالا آبیاری درختای کرج با سوگند جونم
مامان جونم(سوگند من)
24 خرداد 93 18:44
گل گفتی
مامان مریم
پاسخ
بله فائزه جونم از الان دارم میبینمت تو کوچه پس کوچه ها دنبال یه درخت خوشگل و تحت محاصره میگردی برای آبیاری
مامان آیسو وآیسا
26 خرداد 93 11:53
وای که چه ناز حرف میزنی شما گلپسررررررررر
مامان مریم
پاسخ
مرسی عزیـــــــــــــــــــــــزم
مریم(پرنیاوبردیا)
27 خرداد 93 21:06