آیدینآیدین، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 24 روز سن داره

آیدین عشق ما

یه مامان که دوست داره همیشه همسن پسرش بمونه!

امام زاده صالح

1393/3/21 19:00
نویسنده : مامان مریم
1,022 بازدید
اشتراک گذاری

قبل از به دنیا اومدن تو عسل پسر هفته ای 2 بار با مهناز و سپیده میرفتیم تجریش و پیاده برمیگشتیم خونه و هرزگاهی هم زیارت امام زاده صالح ، من خیلی اونجارو دوست دارم و هر مشکل کوچیک تا بزرگی برام پیش بیاد همونجا نذر میکنم و تا حالا هم دست خالی برنگشتم ، برای خوب شدنت هم اونجا نذر کرده بودم با یه عالمه نذر قدیمی که باید میبردم ولی با به دنیا اومدنت خیلی خیلی کم میتونستم برم تا اینکه تصمیم گرفتم با تو برم و سوار مترو هم بکنمت که عاشق قطار و پله برقی هستی و بماند که 3 ایستگاه بعد رسیدیم و حالا پیاده نمیشدی  زبانکده محصل 

 

 

       

 

 

 

 

 

 

 

 

و از همه قشنگ تر برام این بود که همونجا محمد بهم زنگ زد و خبر قبول شدن دایی محسن تو کارشناسی ارشد داد ............و خان دایی شما با رتبه 28 کلی باعث خوشحالیمون شد که بابایی کم مونده بود از ذوق گریه کنه .....گویا چون دیشبش گوشیم خونه عمه جا مونده بود همه به محمد گفته بودن که به من خبر بده و بازم امام زاده بعد غیبت طولانیم بهم عیدی داد

و تو هم با سوال و جواب بسیار نزاشتی دعاهایی که نذر کرده بودم همونجا بخونم ادا کنم

 

دایی محسن جونم ارشد قبول شدنت مبــــــــــــــــــارکReading a Book

 

ایشالا تو هم باعث افتخار بشی جوجوی من

 

 

 

                           

 

 

 

پسندها (9)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (9)

الهه مامان مبین
21 خرداد 93 19:16
زیارتتون قبول دوست جونی من . چه خبر خوشی تبریک میگم گل من
مامان مریم
پاسخ
مرسی دوست گلـــــــــــــــــــــــــم
ساناز
21 خرداد 93 19:33
واي خوش به حالتون منم خيلي وقته نشده برم امامزاده صالح دايي آيدين جان قبولي ارشد مبارك خوشم مياد دوست بروزي دارم من
مامان مریم
پاسخ
مرسی عزیـــــــــــــــــــــــــــزم فکر کنم همیشه بالاترین نفر مطالب دوستان همه منم ولی چند تا پست دیگه میرسم به حالاش و دیگه انقدر نمیتونم به روز باشم
مریم(مامان کیان)
22 خرداد 93 9:53
قربونت بشم جوجه کوچولو رفتی زیارت...... خوش گذشت..... واقعا مریم جون میبینی هر روز که بزرگتر میشن کارا و بازی های جدیدتر اینکه میگی از مترو پیاده نمیشد....... حالا کیان اصرار داره تحت هر شرایطی حتما بشینه روی صندلی و اگر یه خورده خلوت باشه باید دراز بکشه جلوی اون مانیتورای تبلیغاتی هم کسی نباید بایستهالهی خدا خودش نگهدارشون باشه و اذیت هاشون هم فقط این کارا باشه.........
مامان مریم
پاسخ
ای جانم...... مریم جون هروقت از کیان میگی تصور میکنم که آیدین هم فراره همه این کارارو بکنه ممنون عزیزم آره واقعا آیدین هم بار اول میخواست سریع پیاده بشه و بار دوم مبهوت بود و حالا پیاده نمیشه و پله برقی که جرات ندارم تو خیابون شریعتی از جلو مترو قلهک رد بشم چون دست منو به زور میکشه که بره رو پله برقی ببوس کیان جونو
مریم(مامان کیان)
22 خرداد 93 11:09
فقط مریم جون رو پله برقی خیلی خیلی مواظبش باش .. من انقدر که دست کیان و میگیرم تو خیابون و مواظبش هستم بازم دور از جون ایدین پارسال خیلی بد تو پله برقی خورد زمین باور نمیکنی خودم از تصور دردی که بچه ام کشید گریه ام گرفته بود........... از اون موقع چاره ندارم تو پله برقی بغل اش کنم میمیرم از استرس تا پله تموم شه
مامان مریم
پاسخ
الهی کیان جونم میبینی ما همه جا باید استرس داشته باشیم ممنون عزیزم از هشدارت حتما بیشتر هواسمو جمع میکنم
مامان جونم(سوگند من)
22 خرداد 93 11:56
وای خانمی من نبودم چقدر پست جدید داری عزیزم منم امام زاده صالح خیلی دوست دارم چند ساله که نرفتم عزیزم رفتی التماس دعا زیاد دارم بابت تبریک تولد سوگند یه دنیا ممنون دوست گلم مرسییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی ایدین دوست داشتنی خاله رو ببوس
مامان مریم
پاسخ
مرســـــــــــــــــــــــــــــی عزیزم خواهش میکنم ایشالا تولد 120 سالگیش ببوس جوجورو
مامان جونم(سوگند من)
22 خرداد 93 11:57
راستی من از پله برقی به شدت وحشت دارم تا حالا با سوگند سوار مترو نشدم ولی میرم مغازه بابش با اسانسور میریم به هیچ وجه با پله برقی نمی رم بلا انقدرم دوست داره ولی من خیلی میترسم
مامان مریم
پاسخ
الهـــــــــــــــــــــی سوگند جونم دستتو میگیره دیگه نترسی بچه ها خیلی علائقشون با مزست
مریم طلایی✿
22 خرداد 93 13:30
سلام زیـــــــــــــــارت قبول....
Dayi Moden
22 خرداد 93 14:23
ای بابا راضی به زحمت نبودیم خجالتمون دادین
مامان مریم
پاسخ
خواهش میکنم مبارکــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه خان دایی
ساناز
28 خرداد 93 20:17
خصوصی