دلتنگی
میگن آدم ها خونه اول شون رو فراموش نمیکنند، شاید اینجا خونه اول مونه که شده کم، شده گاه گاه، شده حتی ماهی یکبار بهش سر میزنم...
انگار اینجا گل دارم که باید آبش بدم.... انگار اینجا از اون خونه قدیمی هاست که پکیج و شوفاژ و اسپیلت نداره! که باید خم بشم و سنتی جارو کنم! که باید پتوها و ملافه ها و روپشتی هاش رو بریزم تو تشت مسی گوشه حموم و با دست بشورم! که باید همه ظرف های گل سرخی اش رو از گوشه کمد و رف و طاقچه بردارم و سر حوض با دست و آب سرد بشورم ! که همه فرشهاشو بیارم تو بالکن چوب بزنم و خاکش رو بتکونم، اما ،اما ، اماااااا....چه حالی داره!
عین خودمون که از زندگی شهری مون و خونه های مدرن مون میریم روستاهای کوچولو و آیییی دلمون وا میشه....آیییی صفا میکنیم...که همه اون کارها میشه یه قرص آرامبخش که آروممون کنه....
اینجا ، این فضا، این وبلاگ، اولین های منه...اولین مادرانه هایی که نوشتم... اولین احساساتی که از قلبم روی صفحه کیبوردی اومد که نوشته بشه و من بخونم و انگار تا نوشته نمیشد حتی حس هم نمیشد.
یادش بخیر...گوشی اندروید نبود، کامپیوتر بود و دیگه لبتاپ مدرن ترین حالتش... ساعتها پای سیستم بشینی و عکس های دوربین رو بریزی تو لبتاپ و حجم عکس رو کم کنی تا بتونی تو سایت آپلود کنی....
و پست حاصل رو بارها بخونی...بارها بخونی و کیف کنی
بعد از وبلاگ نویسی هرگز هیچی اون طعم رو نداشت... اینستاگرام رو اصلاااا نشد که بتونم دوست داشته باشم! مگه با یه دونه عکس میتونستم اون حجم از حرف های تو دلم رو بیرون بریزم؟
گوشی های اندروید چه زود همه وقت مون رو پر کرد، جای دلنوشته هایی که مال خودمون بود و از ته دلمون میومد رو قلم، چه زود فوروارد کردن متن های آماده رو جایگزین کردیم...
اما من هنوز به اینجا سر میزنم...کم...کوتاه... دیر... اما مزه اش هنوز زیر دندونمه...سختمه مثل سابق ساعتها وقت بزارم...عین قرمه سبزی که این روزها کم میپزم ولی از شب قبل که لوبیا خیس میکنم و گوشت بیرون میزارم و براش هیجان دارم...اینجا هم هیجان داره...ذوق داره....بوش رو از شب قبل میتونی حس کنی...
پسرم بزرگ شده...خیلی بیشتر وقت میبره ازم...یادش بخیر...چند سال پیش فکر میکردم هرچی بزرگتر بشه راحت تره....اما الان خوشمزه تره...عین اون قرمه سبزی
دلچسب تره....عین اون خونه روستایی
شیرین تره...عین همین وبلاگ ....
اینجا برام مثل یه سفر کوتاه به یه دوره بی دغدغه ست... از اون دوره ها که همه چی سخت تر بود اما شیرین تر...قشنگ تر...به یاد موندنی تر...
آیدین در پیش دبستانی
نقش اول نمایش عروسکی پایان پیش دبستانی
آیدین تو کلاس اول
و کلاس دوم