تربچه
وقتی یه نینی به دنیا میاد همه اصرار دارن دنبال شباهت بگردن منم اصرار داشتم تو عین عکسای بچگی منی اما هر چی بزرگتر شدی بیشتر شبیه بابا محمد شدی البته شباهت من و بابا محمد هم انکارناپذیره.... تو واقعأ خنده رویی و باز هم البته با همچین مامان و بابایی اگه نمی شدی جای تعجب بود...... از وقتی فهمیدم وجود داری تربچه صدات میزدیم آخه نمیدونستم دخملی یا پسمر انقدر با تربچم رابطه برقرار کرده بودم که بعد از تعیین جنسیت و حتی روزای اول تولد تربچه مونده بودی ......میدونی آیدین مامان بودن خیلی عجیبه انگار آدم تو یه زمان خیلی کوتاه با همه گذشتش خداحافظی میکنه .... مریم سرخوش بیخیال جیغ جیغو رفته بود جاش یه مامان محتاط و حساس و نگران اومده بود خیلی وقتا دلم واسه اینکه بازارچه و پاساژای تجریشو متر کنم بعد با یه بستنی قیفی پیاده برگردم خونه تنگ میشد اما یه نگاه به تو کافی بود تا پر بشم از یه حس شیربن که هیچی جاشو نمیگیره....تو از 3 ماهگی شیرین ترین بچه ای بودی که میتونستم تصور کنم درسته به خاطر کولیک بغلی شده بودی اما در کل خیلی آرومتر شده بودی وقتی میرفتیم بیرون به همه میخندیدی مامانی ها و بابایی ها مهناز و سپیده و مهین و دایی محسن عاشقتن.......صدای بابا محمدو از پشت تلفن تشخیص میدادی و ذوق میکردی .......
واکسن 4 ماهگیت هم دکترت زد مثل 2 ماهگی بابا پاهاتو نگه داشت منم صورتمو چسبوندم به لپت که کمتر بترسی باز هم بابا روشو برگردوند و گریه کرد.....وزنت تو 4 ماهگی 6:400 و قدت 65 سانت بود
3 ماه و4 روز
,
3 ماه و 5 روز
3 ماه و نیم
3 ماه و 27 روز
4 ماه و 19 روز
4 ماه و 10 روز
4 ماه و 28 روز
5 ماه و7 روز
5 ماه و 12 روز
از اوایل 4 ماهگی یه کار بامزه میکردی پاهاتو میاوردی بالا کفشونو میچسبوندی به هم و رو هم میسابیدی و ما عاشق تمرکزت بودیم تو این حرکت منحصر به فردت .......
ازت یه عالمه فیلم گرفتم ولی عکس نه........... ببخشید کوچولو