سفرهای تابستونی
یه بار دیگه شمال و ویلای عمو امیر و این بار با امیر و سپیده و مهین و محسن .....و عمو داوود هم قرار بود بهمون بپیونده که کاری براش پیش اومد و اومدنش کنسل شد و این بار 20 مرداد که دریا خیلی گرم بود ولی ویلا چون تو ارتفاعاته هواش عالی بود و تو هم کلی آب بازی و خاک بازی کردی و سپیده (دیپ دیپ) دایی موودن (محسن) مَیین (مهین) و امیـــــــــــــــر(اسمشو کشیده و با ناز میگی) کلی باهات بازی کردند
و سفر بعدی آواخر شهریور به تبریز که اینبار تصمیم گرفتیم با ماشین خودمون بریم و من خیلی نگران بودم که تو مسیر اذیت نشی و بهانه نگیری ولی پسری سربلند بیرون اومد و خیلی پسر خوبی بودی البته ما هم برخلاف همیشه خیلی تو مسیر نگه داشتیم و برات ماشین آورده بودم و زیر انداز پهن میکردیم تا بازی کنی
و اونجا هم کلی با پیشی های عمو بازی کردی و اگه حواسمون نبود چنگول هم میخوردی و البته یک بار که اصرار داشتی تو ظرف غذاشون سهیم بشی پیشی با چنگولش پذیرای شما شد
و کلی هم شهر تبریزو گشتی تو باغا دوویدی و از عمو و زن عمو (زبعو) دلبری کردی و کلی هم ببعی دیدی
و برای اولین بار گلابی خوردی!
همه جا هم باید یه چوب دستت باشه که خاک بازی کنی