آیدینآیدین، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 27 روز سن داره

آیدین عشق ما

یه مامان که دوست داره همیشه همسن پسرش بمونه!

ღ دایی محسن مبارکه ღ

1393/6/4 17:58
نویسنده : مامان مریم
1,582 بازدید
اشتراک گذاری

آیدین جونم سلام پسری

من قبل از اینکه تو به دنیا بیای.....قبل از اینکه بشی همه وجودم....یه بار دیگه مامان شدم!!!آرام

وقتی فقط 9 سالم بود.....آخرین روز شهریور مامانم من و خاله مهین رو از تنهایی دراورد و یه داداشی بهمون داد که شد عروسکم....بعد اومدن محسن من دیگه بچگی نکردم....برعکس مهین که خیلی حسودیش میشد من عاشق این نی نی کوچولویی بودم که اومده بود خونمون و خووووب یادمه با یه دستم نی نی لای لایشو تکون میدادم و با یه دستم مشق مینوشتم....لباساشو عوض میکردم و حمومش میکردم و البته جند باری هم انداختمش!!!

قبل از اینکه به سن مدرسه برسه باهاش حروف الفبارو کار کردم و قشنگ دیکته مینوشت و مدرسه هم که رفت تا اونجا که میتونستم کمکش میکردم....کار دستی....دیکته....ریاضی و درس پرسیدن....اما...این آقا کوچولو خیلی زود بزرگ شد و از سواد من زد بالا....

روزایی که میرفتم مدرسش و معلمش از عالی بون درسش و هوش سرشارش حرف میزد من رو ابرا بودم....انگار من مامانش بودم و بهش افتخار میکردم...البته این حس افتخار اونقدر شیرین بود که مامانم نمیزاشت چیزی به من برسه و بیشتر خودش میرفت...راضی

تو که به دنیا اومدی دایی محسن سال دوم رشته مهندسی شیمی دانشگاه صنعتی اصفهان درس میخوند و قبل از گرفتن لیسانسش فوق شرکت کرد و با رتبه 28 هممونو خوشحال کرد و دیشب بهمون خبر داد که دانشگاه تهران رشته طراحی فرایندها قبول شده

امروز با این پست اول از همه میخواستم بگم محسن جونم....داداش گلم....قبول شدنت مبـــــــــــــــــــــــــارک....الهی به همه آرزوهات برسی و همیشه مایه افتخارمون باشی عزیزمHeart Smile

 

               

 

بقیه ادامه مطلب

 

همین الان عکسای آتلیه پسرک رو باباییش آورد و به علت بی انصافی خییییلی شدید فایلاشو نگرفتم و از رو شاسی عکس انداختم

                

 

               

 

               

خیلی بی کیفیت تر از خودشه ولی برای خالی نبودن عریضه بد نیست و البته خوشگل ترین عکس ،عکس سه نفرمونه که بزرگ هم چاپ کردیم و خیلی ناز شده خصوصا تو و محمد که ست بودین و این عکس آخریه همون که فقط از قسمت خودت عکس گرفتم....

و اینا هم عکسای آتلیه پارسال پسری که نزاشته بودمشون

             

 

            

و چند تای دیگه که خونه مامانی ها و .... دادیم

          

            

 

و این هم روزمرگی های این چند روزه پسرک مامان

این مدل جدید کارتون نگاه کردنته.....رو میز!!!

             

 

            

و این هم قیافته وقتی خودتو لوس میکنی برام و با یه شیوه خاص نوک زبونی برام حرف میزنی

           

باغ شهریار با عمو امیر و سپیده و مهناز و من و محمد....

          

 

         

 

         

 

         

رو شکم محمد که ولو شده بود!!!

         

 

         

قبل از شام اون انگور هارو که رو میز ناهار خوری پهن کرده بودن تا خشک بشه پیدا کردی و خیلی هم استقبال کردی....درسته شام دیگه فقط پلو خالی خوردی...اما ارزش داشت حداقل میوه هم خوردی

و اما شام که کلی خندیدیم.....عمو امیر برای دومین بار کباب کوبیده درست کرد که از بین 10 سیخ کباب رو آتیش 4 تاش رو سیخ موند و همه ریخت!!! البته رو زغال پخته بود و خراب نشده بود ولی جالب بود...و تو عشق کباب اصلا نخوردی با اینکه خیـــــــــــــلی خوشمزه بود

         

 

         

 

          

اونایی که رو پیشونیت میبینی نیش پشه ست که بعد از رسیدن به تهران رو پیشونیت زد و احتمالا سوغاتیه شمالهدلخور

از شمال به این ور شدیدا علاقه مند شدی به شعر آدامسی آی آدامسی!!!!

الان هم رو میز در حال هنرنمایی هستی و شاید سی بار از اول تا آخرشو بی وقفه خوندی....

و من و محمد مثل ندید بدید ها با دوربین و گوشی از دو طرف فیلم و عکس میگرفتیم و تو هم احساس سکوی خوانندگی داشتی!!!

          

 

          

 

          

 

           

 

           

 

           

با فشازهایی که موقع جارو زدن به جارو برقی وارد میکنی باعث شدی لوله خرطومیش پاره بشه!!!بازش کردم تا عصر که داریم میریم تجریش ببریم و تعویضش کنیم و تو هم کردیش خونه خودت..!!!هی درش رو باز میکنی و مارو هم به عمارت بزرگت دعوت میکنی و باز میبندی......یعنی من و محمد رو درون اون دایره تصور کن که 3 تایی تو خونه تو مهمونی گرفته بودیم!!!739819_teehee2.gif

           

 

            

 

            

این پروسه حموم هر شب تو و محمده....

            

 

            

 

            

 

راستی بعد از 5 ماه که از بای بای پوشکت میگذره اصلا راضی به پوشیدن دمپایی نبودی و تو باغ متوجه شدم به دمپایی جلو باز علاقه داری و تو اون تجریش رفتن به قصد جارو برقی که با مترو رفتیم و کلی هم با پله برقی ها و قطار حال کردی برات دو تا دمپایی خریدم.....میدونی چرا دو تا؟؟؟

چون پسرکم انقدر بی جنبه ست که دمپایی که برای پرو پوشیده بود دیگه در نیاورد!!! یعنی کل بازارچه تجریش با دمپایی میرفتی و هرچی میگفتم آیدین درش بیار کفشاتو بپوش تو خونه باز بهت میدم قبول نکردی و حتی اینکه یکی دیگه رو بخریم هم نخواستی و از رو سایز اونی که پات بود یکی دیگه خریدم برای دستشویی چون میترسیدم تو خونه هم با همون قبلی ها از دستشویی بیای بیرون و کار خوبی کردم.....الان دمپایی محبوبت دمپایی رو فرشیت شده و یه دمپایی خوشگل زرد هم مال دستشویی و پسرم دمپایی پوش توالت هاست و خونه مامانیش هم دمپایی توالت داره....

و یه خبر خوب که تو دیگه پایه همه گردش های مامانی شدی....این هفته 3 بار با مترو رفتیم تجریش و برگشتیم و کلی هم پیاده روی و خیابون گردی کردیم و عملا این هفته دوست نداشتی پارک بری و هر روز ددر های مورد علاقه من بودیم و خبر بهتر اینکه تو اولین گردش با قول یه سوت آتشنشانی دستمو اصلا ول نکردی و تو 2 گردش بعدی با وجود رد شدن از جلوی چندین اسباب بازی فروشی گفتی:مامان میم من خودم همه اینارو دااااااااارم...

و شیرین زبونی ها......حرف زدن با ماشین هات خیلی جالب شده...در حدی که من و محمد حرف زدنمون رو قطع میکنیم و غرق دنیای شیرینت میشیم

بچه ها میاین مسابقه بدیم...خاک برداری و جرثقیل بیاین....من خسته شدم میخوام برم خونمون....خوب باشه برو....خدافظ....بی با بَبو بی با بَبو صبر کنین بچه ها....قول میدی پیسر خوبی باشی؟؟؟

و این داستان نیم ساعتی ادامه داره....کلا میری تو یه دنیای دیگه...

از یه پیاده روی تند تو یه سربالایی نفس گیر میریم پیش بابا و اونم مارو میبره شام بیرون....میز بغلیمون یه نوزاد دارن و محو تماشاش شدی...غذای اونارو میارن و تو هم هی میگی من پیتزا میخوام...خانوم میز بغلی پیتزاشو میاره جلوت و من با تصور روز قبل که رد کردی ست آقایی که پیتزاشو تعارفت کرده بود تشکر میکنم و میگم پسرم سس دوست نداره و الان غذای مارو میارن ولی تو از پیتزاشون برمیداری!!!

همینطور خجالت زده و در حالی که خندم گرفته تشکر میکنم و توضیح میدم که دیروز دست یه آقایی رو رد کردی و تو همون لحظه به خانومه میگی سیب زمینی هم میخوام!!!من و محمد شدیدا خندمون گرفته و اون خانوم ظرف سیب زمینیشونو میاره و تعارفت میکنه و تو هم کل ظرف رو گرفتی و پس ندادی ...من و محمد دیگه به هم نگاه نمیکنیم تا بتونیم خندمونو کمی کنترل کنیم که تو یهو به خانومه میگی به بابا محمد هم بده و اینجاست که قهقهه ما کل رستوران رو برمیداره و دیگه منو باید از زیر میز جمع میکردی و محمد هم اشکش کاملا درومده از خنده.....خییییییلی پررویی پسری ....یادم باشه دیگه گرسنه نبرمت جایی!!!!

کوچولوی شیرین مهربونم الهی که همیشه خوش و خندون باشی...

 


 

پسندها (17)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (43)

مریم(مامان کیان)
4 شهریور 93 18:51
اوه مریم جونم مبارکت باشه پسر بزرگت ارشد قبول شده وقت عروسی کردنش چه مادر شوهر جوونی بشی
مامان مریم
پاسخ
مرسی مریم جووووونم قول میدم مادر شوهر خوبی بشم....دوست میشم باهاش
مریم(مامان کیان)
4 شهریور 93 18:51
به به آیدین خوشگلم چقدر عکساش خوشگل شدن و چقدرم که خوش تیپ شده
مامان مریم
پاسخ
مرسی گلم.....منم دوسش داشتم....ممنونم از محبتت دوســــــــــــــتم
مریم(مامان کیان)
4 شهریور 93 18:54
من عاشق این حرف زدن آیدینم با ماشین هاش عزیزم دمپایی هات مبارک مریم جونم این بی رو در واسی بودن بچه هاست که از آدم بزرگا جداشون میکنه دیگه!!!!!!!!! قربونش بشم مثل ماه میمونه
مامان مریم
پاسخ
ما هم برامون خیلی جالبه....تازگی ها خیلی بیشتر هم بازی میکنه و خیلی هم با هرچی دستشه حرف میزنه....کلا پر حرفیش هم به خودمون رفته آره خیلی بی رودرواسی و راحت و خودمونی فدات بشم مهربوووووووووووووووووووووووونم یه دووووووووووووووووووووووووووووونه ای
مامان عليرضا
4 شهریور 93 19:16
سلام مریم جونی خودم.مبارکه عزیزم.پسر بزرگت افتخار خیلی بزرگی برات کسب کرده ایشالا موفقیت های آیدین جونمم برامون بنویسی. اما پسر خوشگل خاله که توی عکسای آتلیش غوغا کرده.خیلی قشنگ بودن قربونش برم که دمپاییشو انقدر دوست داشته که دیگه در نیاورده.خیلی کار خوبی کردی که دوتا خریدی الهی من فدات بشم که گرسنت بوده و رودر بایستی رو کنار گذاشتی.انقدر خندیدم که اشکام در اومد و برای همسری هم تو اوج خنده تعریف کردم و اونم به سرنوشت من دچار شد. خدا آیدین جونمو حفظ کنه و سایه ی شما رو بالای سرش نگه داره
مامان مریم
پاسخ
سلام الهام جووووووووووووونم مرسی عزیزم....آره داداش گلم همیشه مایه افتخارمون بوده....من و همسرم هم همش دعا میکنیم آیدین به داییش بره مرسی خاله جون مهربوووون بله دیگه این هم آیدین جو گیر و بی رودرواسی و خیییییلی خودمونی ماست خوشحالم تونستم با خاطرات جوجوم باعث خنده و خوشحالیتون بشم شما هم علیرضای خوشگلمو حسابی ببوسش
مامان سمانه
4 شهریور 93 20:26
سلام عزیزم مبارکتون باشه این افتخاره بزرگ مطمعنا پایه شو شما قوی کرده بودی ک تونست الان ب اینجا برسه آفرین آبجی مهربون....ایشا... موفقیتهای آیدین جونمو بهمون خبر بدی ایشا........ عکسای آتلیه اش عالی بود چقد جیگرم بزرگ شده بووووووووووووووووووس دمپاییهاتم مبارک آیدین جونم این کاکل پسر هم ماشا... ک چقد خجالتیهمیترسم تو جامعه حق این بچه رو بخورن هواستون باشه ها تورو خداخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
مامان مریم
پاسخ
سلام سمانه گلم مرسی عزیزم....نه خانومی همش سعی و تلاش خودش بوده....بدون هیچ کلاس و کمکی....من خیلی آی کیوم از داداشیم پایین تره ممنونم عزیزم ایشالا قربونت برم....منونم از این همه لطف و محبتت بهمون آره خواهر ما هم نگرانشیم
ارام
4 شهریور 93 20:34
سرفرصت دوباره برمیگردم غذام رو اجاقه
ارام
4 شهریور 93 21:34
مریم؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!اصفحان چی بید و کجا بید؟
مامان مریم
پاسخ
واااااااااااای آرام باورت میشه تا حالا 10 بار تو همین وب برای آیدین نوشتم دایی رفت اصفهان و برگشت و هر بار هم اشتباه نوشتم و دوباره تصحیح کردم و این بار قبل از تصحیحش مچمو گرفتی باور کن همین الانم انگشتم اول رفت رو ح فکر کنم از پایه اول ابتدایی مشکل دارم
ارام
4 شهریور 93 21:41
مامان 9 سالهخداییش واقعا کیف میکردی؟؟؟؟ اخه من از همون بچگیم اصلا از تعویض بچه و رفت و روبش خوشم نمیومد و همه کار توو خونه میکردم اما دور و بر اینجور مسائل نمیچرخیدم در عوض خواهر دومیم که سه سال از من کوچیکتره خدای این کارها بود و هست!! تبریک مارو هم پذیرا باشین انشاءالله به همین زودی خبر دکتری و تخصصش رو بنویسین و ازون جایی که بچه به داییش میره انشاءالله گل پسریت هم این پله های موفقیت رو طی کنه و باعث خوشحالی صدچندانت بشه
مامان مریم
پاسخ
مرســـــــــــــــی آرام مهربونم تعویض که نه اصلا همچین خاطره ای ندارم ....ولی حموم چرا و اینکه همیشه لباساشو خودم میپوشوندم و ست هم میکردم خیای ممنونم گلم خدا از دهنت بشنوه خانومی ...اگه به هر کدوم از ما بره ....
فائزه مامانه سوگند
4 شهریور 93 23:55
مریم جونیم موفقیت برادرتون و تبریک میگم انشالله قبول شدن در مقطع دکتری وای ایدین جونم چه خوشگل عکساش عزیزم وای وای عکسای کوچولوتر بود رو ببین ای جان قربون خندت برم من به قول سوگندم بمپاییات مبارک عزیزم ای پشه بدجنس خوردیش چرا عزیزم همسر منم چند بار این حرکت کباب زنی رو راه انداخته ولی همش ریخته حتما باید گوشت گوسفند باشه با چربی زیاد وای مریم خداییش از خنده دارم میترکم نمی تونم بلندم بخندم چون سوگند زود خوابیدهمیترسم بیدار شهولی واقعا عاشق صداقت این بچه هام من فداش بشم ترکیدم بابا بیشتر شما رو تصور کردم تا حرف زدنه ایدین و خدا حفظش کنه عزیزم صدقه براش بده از چشم بد دور باشه می بوسمتون راستی خاله جون قربون اواز خوندتم بشم
مامان مریم
پاسخ
ممنونم فائزه مهربوووووووووووووووووووونم مرسی عزیزم قربون محبتت برم من ای جوووووووووووونم جوجو با اون شیرین حرف زدنش آره کباب زنی تبحر میخواد ولی مهم این بود که خوشمزه بود و به همه هم رسید و حال کردیم وااااااااااای فائزه نمیتونی مارو تصور کنی اصلا من و محمد کلا واسه هرچیزی غش میکنیم و اونجا دیگه داشتیم میپوکیدیم دیگه به همدیگه نگاه هم نمیکردیم که از ختده هم خندمون بیشتر نشه ولی جمله آخرش که با دهن پر برگشت تو چشای خانومه نگاه کرد و گفت به بابا محمد هم بده دیگه منفجرمون کرد خوشحالم از شنیدن خبر خنده رو لبت عزیزم ببوس عسل منو
دنیا
5 شهریور 93 9:11
ای جوووووونم فدات شم پسر ناز عکسای آتلیه ایت عالی بودن نانازم من برگشتم بهمون سر بزنین
مامان مریم
پاسخ
ممنونم دنیا جون....چشم عزیزم
❀مامان علی خوشتیپ❀
5 شهریور 93 11:46
سلام عزیزم.ممنون بابت دعای خیرت...شکر خدا حال نی نی خوبه و سرحاله انشاالله خیریت دعاتون به خودتونو و خانوادتون برگرده به خان دایی هم از طرف ما تبریک بگید
مامان مریم
پاسخ
سلام سارا جون خدارو شکر که نینی حالش خوبه....ایشالا به سلامتی بیاد بغل خان داداش و مامان بابای گلش قربون محبتت برم من عزیزم....خیلی ممنونم از تبریک صمیمانت و واقعا خیلی خوشحال شدم از اینکه افتخار دادی بهم و به وبمون اومدی
مامانی
5 شهریور 93 12:57
سلام مریم جوون تبریک میگم عزیزم انشا ا... یه روز بیای برامون بنویسی که آیدین جوون قبول شده عکسهاشم خیلی قشنگ شده
مامان مریم
پاسخ
سلام دوست گلم مرسی خانومی....قربونت برم عزیزم
مریم طلایی
5 شهریور 93 13:27
سلام مریم جان عکسهای آتلیه خیلی زیبا بودن نمی دونم چرا زورشون میاد اون فایل و بدن
مامان مریم
پاسخ
سلام مریم جوووونم مرسی دوست گلم....زورشون نمیومد واسه هر یه دونه فابل هر عکس 30 هزار تومن پول میخواست....ما هم ندادیم
مریم طلایی
5 شهریور 93 13:28
لباس برزیلی آیدین و ببین
مامان مریم
پاسخ
وااااااااااااااای چه توجهی داری مریمی
الهام مامان علیرضا
5 شهریور 93 13:31
سلام مریم جون چه جالب که آیدین جون هم مثل علیرضا دایی محسن داره اونم یه دایی محسن به این باهوشی منم از همین جا به دایی محسن آیدین جون تبریک میگم و به نظرم قیافه شون خیلی آشناست عکس هات خیلی ناز شده عزیز خاله می بوسمت.ایشالا که عاقبت به خیر بشی
مامان مریم
پاسخ
سلام الهامم آره دوست گلمدایی ها همه ماهن و دایی محسن ها یه دونه اند خیلی ممنونم از تبریک مهربونت عزیزم مرسی دوست جووووونم الهی آمین برای همه بچه هامون
خاله ی بنیتا
5 شهریور 93 14:57
اخیییییی مبارک باشه ایشا.. عروسیشون.موفق باشن عزیز دلم عکسات خیلی خوشگل شدن چقدر بلوزت بهت میاد تو اون عکس که بغل مامانتی قربون اون لوس شدنت.من اینقدر دوست دارم وقتی بچه ها لوس میشن واای خدا کاش ما هم بودیم تشویق میکردیم این خواننده نمکی و با مزه رو.شکمشو اخههههههههه این مدل ماشین بازیت که میخوابیی رو زمین خیلی دوست دارم افرین پسر خوب که اینقدر اقا شدی و بهونه اسباب بازی نمیگیری.مامان مریمم که دیگه از فرصت استفاده کرده و کلی خستت کرده دمپاییهات مبارک باشهه فسقلیییییی.بچه ها از یه چیزی خوششون بیاد دیگه ول کنش نیستن. ای بلا چقدر شیطون شدی تو.ادم از دست کارات همش خندش میگیره ایشا.. شاد باشی همیشه عزیزم..
مامان مریم
پاسخ
سلام دوست گلممرســـــــــــــــــــــی مهربوووووووووووووونم ممنون از این همه محبت....خیلی عزیزی سانی جون گلم دیگه پسریم داره آقا میشه دمپایی نگو دوست جون.....یه روز قبل از بارداری عمـــــــــــــــــــرا خودمو تصور میکردم با یه پسر بچه چرخ به دست و دمپایی پوش تو خیلبون قدم بزنم ....یعنی هرگــــــــــــــــز مرسی از دعای قشنگت خانومی
دنیا
5 شهریور 93 15:14
*.¸.*´ ¸.•´¸.•*¨) ¸.•*¨) (¸.•´ (¸.•´ .•´ ¸¸.•¨¯`• _____****__________**** ___***____***____***__ *** __***________****_______*** _***__________**_________*** _***____من آپم____________*** _***______مشتاق نیم نگاهی_*** __***_______هرچند گذرا____*** ___***_________________*** ____***______________ *** ______***___________*** ________***_______*** __________***___*** ____________***** _____________*** ______________*(¸.•*¨(¸.•*¨(¸.•*¨(¸.•*¨ ¸.•*´¨)¸.•*´¨)¸.•*
مامان مریم
پاسخ
چشــــــــــــــــــــــــــــــــــــم دنیا جونم
مامان آنیسا
5 شهریور 93 15:17
ایشالا
مامانِ بهار
5 شهریور 93 16:45
سلام دوستم . اول این موفقیت رو به داداشتون تبریک میگم . عکس های آتلیه هم خیلی خوشگله مبارکتون باشه ماشالله پسری چقدر بزرگ شده جریان پیتزا هم خیلی باحال بود. از دست این بچه های شیطون ماشالله پسرت گلوله نمکه
مامان مریم
پاسخ
سلام دوست خوبم مرسی عزیــــــــــــــــــــــــــــزم خیلی ممنونم خانومی....آره دیگه این وروجم ها خیلی زود بزرگ میشن لطف داری گلم.....کوچولوهای شیطونن دیگه
ساناز
5 شهریور 93 17:47
دایی آیدین جون قبولی مبارک انشالا دکترا مریم جون عکسای آتلیه هم بسیار زیبا بود با اینکه از روی شاسی بود ..موهای آیدین چه خوب شده و کلی شیک و خوشتیپ و چه خنده قشنگی راستی کدوم آتلیه رفتین ؟خیلی دوست داشتم عکس سه نفرتونو میدیدم .. دمپایی هات مبارک آیدینی جون ..متین هم تازه براش خریدیم ولی بزرگه و از پاش در میاد راستی این آی پی جدیدمه بالاخره طلسم شکست به به باغ و کباب ..جامون خالی
مامان مریم
پاسخ
سلام سانازم مرسی گلم....خیلی لطف داری بهمون خانومی آتلیه نیکا سه راه منظریه.....میفرستم برات عزیــــــــــــــــــزم مرسی خاله جونم.....ای جونم خوب هنوز نی نیه عسلم از پای آیدین هم در میاد هنوز مبتدیه به بــــــــــــــــــــــه مبارک باشه جای شما همیشه خالیه دوست جوووووووووووووووون
مریم(پرنیاوبردیا)
5 شهریور 93 21:35
سلام مریم جون..... اومدم ببینم آپ کردید یانه که دیدم بلهههه..... ولی حیف م میاد واسه این پست خوبتون کامنت الکی بزارمممم... برم دوباره میام دوستممممم..... فعلا با اجازه تون.... بابای
مامان مریم
پاسخ
سلام مریم جونم قربونت برم عزیزم....لطف داری خانومی ایشالا به سلامتی برین و برگردین...خوش بگذره دوستم
مامان کیانا و صدرا
6 شهریور 93 9:34
سلام مریم جون.اولا قبول شدن داداش عزیزتون و افتخار آفرینیشون رو به شما و آقا محسن تبریک میگمدوم:عکسهای آتلیه خیلی قشنگن و مبارکتون باشه و ایشا...همیشه آیدین جون لبخند به لب باشهسوم هزار ماشا...پسری بزرگ شده و خودش غذاشو انتخاب میکنه و نوش جونت پسرمچهارم با تشویقهای مامان و بابا شک نکنین که آقا آیدین میشه یه خواننده درجه یکو پنجم بچه یه بار تعارف میکنه دوبار دفعه ی سوم میخواد خب....دلش سیب زمینی خواسته چرا غذای اونارو که تازه بچشون نوزاد بوده و کوچیکتر از گل پسری زودتر آوردن؟؟؟پس تقصیر گارسونهشاد باشید و همیشه ایام سلامت و آرام
مامان مریم
پاسخ
سلام عزیـــــــــــزم مرسی خانومی....خیلی ممنونم از این همه محبتت قربونت برم گلم بابا خوب اونا زودتر از ما اومده بودن و غذاشونو قبلا سفارش داده بودن دیگهولی این پسری ما چون خیلی گرسنه بوده انتظار و نوبت و این حرفا تو کتش نمیرفت مرسی دوست مهربونم....شما و خانواده گلتون هم همینطور عزیزم
ساناز
6 شهریور 93 13:54
خیــــــــــــــــــلی خیـــــــــــــــلی قشنگ بود مریم جون واقعا براتون آرزوی خوشبختی و سلامتی میکنم
مامان مریم
پاسخ
مرسی ساناز جووووووووووووونم من هم برای شما بهترین ها رو آرزو میکنم عزیزم
الهه مامان مبین
6 شهریور 93 17:42
ای جون دلم به این خاطرات همیشه قشنگت عزیزم . مریم جون اول از همه قبولی داداش گلت رو بهت تبریک میگم و امیدوارم پله های ترقی رو زود به زود بره بالا . وای که چقدر برای ما خواهرا شیرین ترقی داداش هامون . خدا همشون رو حفظ کنه
مامان مریم
پاسخ
سلام الهه گلــــــــــــــــمممنونم دوست جوووووووووووووونم مرسی برای دعای قشنگت مهربوووووووووووووونم الهی آمین
مامان الهه
6 شهریور 93 17:45
گل پسرم آیدیم نازم دمپایی های خوشگلت مبارک . ای جونم به پیاده روی با مامان جونی نازت . ای خداااااااااااااااااااااا جارو برقی شما هم خراب شده . مال ما همین دیروز دیگه کامل یه سره شد . کلید خاموش و روشنش توسط گل پسری به فنا رفت فدای همه نی نی های عسل و نازمون
مامان مریم
پاسخ
مرسی خاله جون مهربونم آره دوستم.....مگه از دست این وروجک ها هیچ تکنولوژی در امان میمونه تی وی ....جارو برقی....گوشی موبایل....کلید و پریز ....آباژور و چراغ خواب مرسی خانوووووووووووووووووومی
الهه مامان مبین
6 شهریور 93 17:47
قربون اون پیشونیت که پشه ها زدنش عزیزم . مریم جون هر وقت شمال میرید کرم زد پشه برای آیدینم بزن . خیلی تاثیر داره
مامان مریم
پاسخ
ممنونم الهه ماهم راستش اینا خیلی عجیب بودن دو روز بعد برگشت دونه دونه اضافه شد....ما تو خونمون پشه نداریم....انگار هرچی بود از شمال اومده بود....ممنونم از پیشنهادت....حتما گلم
الهه مامان مبین
6 شهریور 93 17:47
ما دوستون داریم زیااااااااااااااااااااااااااااااااااااااد
مامان مریم
پاسخ
ما هم خیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلی دوستون داریم الهه جوووووووووووووووووووووووووووووووووووووونم
ارام
7 شهریور 93 12:11
سلام ظهر جمعه تون بخیر! باورت میشه من هنوز ادامه مطلبتو نخوندم دیشب یه اهنگی شنیدم به زبان ترکی همش به یاد شما بودم امروز نشستم کداهنگشو ساختم به افتخار ایدینت من که بعضی جاهاشو متوجه نمیشم اما جون میده برای شما توو این ادرس کدش رو گذاشتم اگه خوشت اومد بگو برات بفرستم http://negahekhoda92.niniweblog.com/
مامان مریم
پاسخ
سلام آرام عزیـــــــــــــزم ممنونم تز این همه محبتت خانومی ببخش دیروز خونه نبودم.....خیلی مهربونی گلم راستش من آهنگی نشنیدم....یعنی آهنگی پخش نمیشد...کجا باید پیدا میکردمش؟ اگه برام بفرستی خیلی هم ممنونت میشم دوست ماهــــــــــــــــــم
مامان بردیا اریایی
8 شهریور 93 6:49
سلام عزیزم این کوچولوهای نازو ببوس بابت رمز ممنون
مامان مریم
پاسخ
سلام عزیزم....من یه دونه کوچولو دارم.....وبم هم رمز نداره فکر میکنم اشتباه اومدین
مامان کیانا و صدرا
8 شهریور 93 8:58
سلام.اینم تقدیم شما http://www.yasgroup.ir/wp-content/uploads/2013/01/I-LOVE-U-yasgroup.ir-254.gif
مامان مریم
پاسخ
مرســـــــــــــــــــــــــــــی دوست جووووووووووووووووووونم
ارام
8 شهریور 93 12:21
سلام نكنه باز صداي لب تابت آف بوده!!! چون اهنگ اتومات تنظيم شده به محض اينكه وب رو باز كني قابل پخشه همون اي جوجه لريمه!!! توو اين دو روز اينقدر گوش كردم محمد باقر ياد گرفته مدام ميگه جيك جيك جوجه لريم گلينگ سيز ايمگ بريم
مامان مریم
پاسخ
نه آرام جون باور کن صداشو تا ته گذاشتم.....حتی رفتم وبای دیگه ببینم آهنگ اونا پخش میشه دیدم آره.....وب محمد باقر جونم میام صدای تلاوت خوشگلش هست ولی تو اون وبت چیزی نمیشنوم ای جونم پسری ترکی هم بلده
ارام
8 شهریور 93 12:21
اون ني ني توو همون ماه اول ديد لايق نيستيم رفت
مامان مریم
پاسخ
الهــــــــــــی ناراحت شدم آرام جون....ولی خدا صلاح بندشو بهتر از خودش میدونه.....ایشالا اگه قسمت باشه دوباره مامان میشی گلم
ارام
8 شهریور 93 12:42
شرمنده گويا خراب شده بود دوباره تنظيمش كردم
مامان مریم
پاسخ
مرســـــــــــــــــــــی دوستم آرام جون منو بردی به یه خاطره.....یه همسایه خیلی نزدیک و دوست داشتیم که هر وقت نوه هاش میومدن خونشون اینو براشون میخوند یاد بچگی و بازی با اون دوست ها افتادم ممنونم آرام جونم البته منم ترکیم ضعیفه و فقط میدونستم داره میگه جوجه هام بیاین بهتون غذا بدم....همین
فائزه مامانه سوگند
9 شهریور 93 1:42
سلام مریم جون خوبی عزیزم پسمل عسل خوبه؟ قربونش برم من ممنونم از کامنت خصوصید فدای مهربونیات ببببببببببببببببببببببببببببببببببوس عسلمو
مامان مریم
پاسخ
سلام فائزه گلم مرسی دوستم شما خوبی؟؟ جوجو ناز من چطوره؟؟ خواهش دوستم....ببوس نفس خانومو
فائزه مامانه سوگند
9 شهریور 93 11:26
سلام مریم جون چرا نارحت بشم گلم تو عزیز خودمی منم جوابمو پوکیدم اخه حرصم زده بود بالا خواستم یه چیز گفته باشم ولی به قول شما باید سکوت کرد در مقابل این افراد زنیکه دیووووانه است البته اگه خانم باشه راستی به دکتر سوگند گفتم اقا دکتر سندورس خوبه یه چپ نکاه کرد گفت بیا جای من بشین منم گفتم نه همینطوری گفتم بعد هم ویتان نوشت و گفت حرف نباشه حلا نمی دونم چه اجباری سندروس سوگند زیر نظر دکتر ویتامین میخوره همه بچه ها باید زیر نظر پزشک بخورند نمی شه سر خود که در ضمن عزیزم ممنونم بابت رای که میدی جبران کنم برای خوشگله خاله فکر کنم از پیش معلومه کی برنده است امقدر بدم میاد از این مسابقه مسخره حالا میرم عصری دعوا
مامان مریم
پاسخ
انقدر که مهربونی دوست جووووونم آره بابا خدا شفاشون بده و به قول الهه جون تو الویت قرار بده خوب کاری کردی دوستم ....هرچی دکترش میگه بهتره چون همه چی جوجو رو میدونه و آزمایش و ....زیر دسته و اشراف داره خواهش میکنم....هنوزم روزی چند بار میرم و رای میدم و میشم از این اجحاف ایشالا عکسا خوشگل هستن و جبران میشه.....ببوش شوکولات خانومو
فائزه مامانه سوگند
9 شهریور 93 11:59
وای وای وای از دست ما مامانا فکر کم بزودی وبشو حذف کنه راستی پایه ابتدایت قویی شد
مامان مریم
پاسخ
خدا کنه دارم روش کار میکنم
مامان علی
9 شهریور 93 12:06
سلام مریم جون،میبینم داداشی شما هم عین داداشی مابله!مبارکه گلم شیطونیا وعکسها حرفهایی بانمک آیدینم خیلی جالب بود یک خصوصی میزارم واست.
مامان مریم
پاسخ
سلام دوستم مبارکه عزیزم.....اومدم و دیدم....به سلامتی و ایشالا داداشیتون همیشه موفق و پایدار باشه مرسی خانومی منتظرم گلم
مامان علی
9 شهریور 93 12:29
خوب ممنون که آگاهم کردی،منم خیلی حساسم اصلا هم صحبتی با......رادوست ندارم بخاطر. همین پرسیدم،ممنون که گفتی خوب بده آدم نسبت به کسی شک داشته باشه ومنم مشکوکیده بودم وواقعا باید حلالیت بخام!عزیزم بابت کامنت تبریکتم ممنون عزیزین ایدین خوشکلم وببوس
مامان مریم
پاسخ
خواهش میکنم دوستم....من هم همین حس رو داشتم و خوب عذاب وجدان هم داشتم که خدایی نکرده دلی رو ناخواسته نشکونم...خواهش میکنم....تبریک هم داره داداشتون....واقعا باعث افتخارن مرسی گلم شما هم علی آقای نازمون رو ببوسین
مامان علی
9 شهریور 93 12:35
الهی خدا نکشدت مریم چقدر خندیدم!وای ترکیدم!میدونی منم همینطور به خودم میگفتم دلیلش چیه!الهی خیلی بانمک توصیف کردیش وای هنوز دارم کرکر میکنم نیشم بازه راستی تو شیرخشکم تو خبرهای نی نی سایت نوشته که روغن پالم دارهیادت میاد اون............. چه کنیم دیگه هرکس به طریقی.......... فدات بشم ازوقتی که گذاشتی ممنون عزیزم
مامان مریم
پاسخ
خواهش میکنم دوستــــــــــــــــــــــم.....خوشحالم اگه دلشاد شده باشی آخه خدایی با نمک بود ولی درست و دقیق توصیف نکرده بودم آیا؟؟؟ ای بابا خانومی الان اکسیژن هم با ناخالصی های صنعتی داریم میفرستیم تو ریه....شیر خشک که جای خود داره که هیـــــــــــچ جای دنیا قبولش ندارن خوووووووووووووووووب یادمه خووووووووووووووووب عزیــــــــــــــــــزمی
کودک سیتی
9 شهریور 93 14:39
سلام دوست عزیزم اگه برای کودک نازت دنبال لباس باقیمت خیلی مناسب هستی پس حتما به وبلاگ ماسربزن
ツ دختربهاری
10 شهریور 93 13:48
´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´¶¶¶¶¶¶¶¶¶ ´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´¶¶´´´´´´´´´´¶¶ ´´´´´´¶¶¶¶¶´´´´´´´¶¶´´´´´´´´´´´´´´¶¶ ´´´´´¶´´´´´¶´´´´¶¶´´´´´¶¶´´´´¶¶´´´´´¶¶ ´´´´´¶´´´´´¶´´´¶¶´´´´´´¶¶´´´´¶¶´´´´´´´¶¶ ´´´´´¶´´´´¶´´¶¶´´´´´´´´¶¶´´´´¶¶´´´´´´´´¶¶ ´´´´´´¶´´´¶´´´¶´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´¶¶ ´´´´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´¶¶ ´´´¶´´´´´´´´´´´´¶´¶¶´´´´´´´´´´´´´¶¶´´´´´¶¶ ´´¶¶´´´´´´´´´´´´¶´´¶¶´´´´´´´´´´´´¶¶´´´´´¶¶ ´¶¶´´´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶´´´´¶¶´´´´´´´´¶¶´´´´´´´¶¶ ´¶´´´´´´´´´´´´´´´¶´´´´´¶¶¶¶¶¶¶´´´´´´´´´¶¶ ´¶¶´´´´´´´´´´´´´´¶´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´¶¶ ´´¶´´´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶´´´´´´´´´´´´´´´´´´´¶¶ ´´¶¶´´´´´´´´´´´¶´´¶¶´´´´´´´´´´´´´´´´¶¶ ´´´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶´´´´´¶¶´´´´´´´´´´´´¶¶ ´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶ سلام من اپم حتما به من سربزنید اگه با تبادل لینک هم موافق بودین خبرم کنید
مامان مریم
پاسخ
سلام...ممنونم
مریم(پرنیا و بردیا)
13 شهریور 93 12:16
سلامی دوباره به مریم جون..... خیلی قشنگ خاطرات کودکی تو و تعریف کردین.... ایول بابا...... فوق رتبه 28 عالیه واقعا از ته دل تبریک میگن بهتون برادرم منم واسه فوق میخواد شرکت کنه میگه خیلی سخته بعد برادر شما با ربته 28 قبول شده اونم تو تهران دعا کنید داداشی منم تهران قبول شه اخه سخته بخواد بره شهرستان بیاد باز شهر خودمون راحت تر دیگه مگه نه؟؟؟؟(مثه داداشی شما) وای عکسایه آیلین عالیه کاش عکسه خودتون م معلوم بود ای جونم کارتون نگاه کردن آیلین و نگاه نوش جونت با این مدل انگور خوردنت پس پسری یه پا خواننده س ای شیطون به خورطومه جاروبرقی چیکار داری؟ مریم جون مثله همیشه عالی بودش
مامان مریم
پاسخ
سلام مریم جونم مرسی عزیزم....ایشالا داداشی شما هم تهران یه رشته خوب قبول میشه ممنونم دوست گلم پری ماست دیگه فضول کوچولوی خونمونه قربئن مهربونیت برم عزیزم....لطف داری دوستم
مامان شيوا
20 شهریور 93 16:54
مامان مریم نمیدونم چرا من این پستو ندیده بودم اولا تبریک بخاطر برادرتون بعدشم که آخر پستتون حسابی منو خندوند از بس خندیدم برا شیطونیه جالب آیدینی که کم مونده بود شادوینم بیدارشه
مامان مریم
پاسخ
سلام شیوا جونم خیلی ممنونم عزیزم ای قربون شادوین خوشگل لطف داری گلم....ببوس جوجوی نازتو