شابی تارایی
جوجو کوچولوی من....خدایی یکی بیاد بهت بگه شابی تارایی میخوام و تو هی بگی:چی؟؟؟ و باز تکرار و تکرار و تکرار چه کاری از دستت بر میاد....؟؟؟بعد از بارها درخواست و متوجه نشدن من دستمو گرفتی بردی آشپزخونه و کشوی خوراکی هارو برام باز کردی و یه بسته بیسگوییت ساقه طلایی بهم نشون دادی!!!
من واقعا نمیفهمم شما آیا رژیم داری که گیر دادی به ساقه طلایی؟؟
من شیرین ترین و خوشمزه ترین لحظات رو با شیرین زبونی هات دارم تجربه میکنم و اقرار میکنم گاهی از شدت مچاله شدن و خورده شدن برخوردامون شبیه کودک آزاریه!!!
یه نکته....همین الان که دارم برات این پستو میزارم رو مبلم و اصرار داری که با گذاشتن پاهام روی میز تونل درست کنم تا اون زیر دراز بکشی و ماشین بازی کنی و شدیدا تو تردد در تونل هستی
بقیه در ادامه مطلب
آیدین خوشگلم من عااااشقتم حتی اگه همه لباس خونه های خوشگلی که امسال برات خریدیم رو نمیپوشی و کماکان گیر دادی به لباس های پارسال و خصوصا این شلوار که برات بیشتر شبیه ساپورتای دخترونه شده ولی.....تو عاشقشی و حتی اون عادت که انقدر دیر میرفتی دستشویی تا یه کوچولو جلوی شورتت خیس میشد رو به خاطر خیس نشدن شلوار محبوبت ترک کردی و تند تند خودت میدوی دستشویی و چراغو روشن میکنی میری تو درو میبندی و بیرون اومدنی فقط صدام میکنی و بعد با ذوق شلوارتو نشون میدی که خیس نشده...!!!
و این هم پسر کوچولویی که هرروز ظهر باید با باباش رو تخت کلی کشتی بگیره و قلقلکش بدن و بخنده تا راضی بشه بابا جنش بخوابه و بره بیرون و البته عکسا خیلی زیادن ولی باباتون زیادی تو خونه راحته
و این هم آیدین من که این هفته چند تا پکیج ماشین و دو تا دودو و یه توپ و یه ماشین خاک برداری جایزه گرفته و این آخریشه که داره با خودش میبره خونه مامانیش نشون بده و اینجا راه پله ست ....میبینی این میز و کنسول الان یک ساله بغل جاکفشیمونه....همچین بچه پر جنب و جوش و آسیب رسانی هستی شما
پروسه خونه مامانی رفتن.....دویدن کل مسیر با دودو.....نشستن تو ایستگاههای اتوبوس برای تماشای اوتوبوس و کامیون....شستن دودو تو آب قنات سر کوچه مامانی....و دیشب که کلی هم اونجا بازی دراوردی و قبل شام با دیدن تخم مرغ گیر دادی باید تخم مرغ بپزی و بخوری که این کارو هم کردی....
و این هم پسرک من که خسته شده و زود تر از ما راضی شده بخوابه ولی.....من نمیدونم تخت خودت به این راحتی و بزرگتر از این یه گوله جا...چرا اصرار داری درست قبل اینکه خوابت ببره خودتو قل میدی این ور رو این چوب سفت میخوابی؟؟؟
و این هم ماشین های قبلی که این بار گول نخوردم و دونه دونه بهت دادم تا بارها ذوق زده بشی و البته اون قلم مویی که وسط عکس میبینی مامانت موقع عکاسی ندید!!! شما هم ندیده بگیر بابا با هم خریده بود و منم بعد باز کردن ماشینا دیدم چه سوتی تو عکاسی دادم
و شیرین زبونی های پسری که دیگه نمیتونم همشو بگم و گاهی که یه چیزی به دلم بشینه یادداشت میکنم که برات بنویسم تا همیشه برامون بمونه
از وقتی راه افتادی و مسلط شدی بیرون فقط میدویی و منم برای اینکه زخمی نشی چون خیـــــــــلی زمین میخوری همیشه شلوار پات میکنم تا زانوت زخم نشه....هفته پیش خیلی گرم بود و شب پارک میرفتیم و گفتم مسیر کوتاهه و شلوارک بالای زانو پات کردم و خوردی زمین....قبلا که شلوار داشتی خیلی ریلکس میومدم و میگفتم حالت خوبه؟؟؟و با دست شلوارتو پاک میکردم ولی این بار خیلی هول شدم و با عجله اومدم سمتت...اول گفتی :پاکش کن....زانو و شلوارکتو میگفتی و بعد هم : حالم خوبه!!! یعنی چلوندمت
دارم تو آشپزخونه آشپزی میکنم و تو هم زیر دست و پام داری ماشین بازی میکنی....وسط بازی هی داری تکرار میکنی...کمــــــــــــک....گیر کرده....کمـــــــــک....گیر کرده!!!نگات میکنم سرتو کردی تو راه آب آشپزخونه...دستتو میگیرم...آیدین جونم اونجا خوب نیست جای بدیه برو بیرون بازی کن ولی کماکان داری تکرار میکنی....خم میشم....با خیلی دقت یه چیز کوچولوی دو میلیمتری قرمز میبینم....قلاب جرثقیلته که گیر داده بودی به درپوش راه آب تا بلندش کنی!!! و بعد که شکستی کمک میخواستی و میگفتی نیجاتش بده!!!
وقتی داری ماشین بازی میکنی با ماشینات حرف میزنی!!!...من دیگه قول میدم....شایسا (وایسا) جون مادرت شایسا و این هم جزو کلماتی هست که نمیدونم از کجا یاد گرفتی و خدارو شکر فقط تو بازی با ماشینات استفاده میشه
و دیالوگ هایی دیگر هنگام ماشین بازی....سلام...تو حالت چطوره؟؟؟من خوبم...مننون...ماتر؟؟؟ (اسم ماشینته)تو داری مک کوئینو میبری؟؟؟چرا عرق کردی؟؟این جات چی شده؟؟ داشتی با ماتر که یدک کشه مک کوئینو میبردی پارکینگ!!!
همین دیشب که داشتی ماشین بازی میکردی بهت میگم آیدین بیا حاضر شو داریم میریم خونه مامانی...نه...نمیام!!!بهت میگم اون دودو بزرگ جدیدت تو پارکینگ منتظرته بیا با اون بریم...صدات میاد داری با بغض با ماشینات خداحافظی میکنی!!....باشه...نگران نباش....من زود میام....قــــــــــــــربونت برم ...خدافظ!!!
من اصولا بیرون میرم آرایشم یه رژلب و یه رژگونه ست...همیشه میومدی جلوی میز توالت و میگفتی به منم بزن...و منم همیشه میگفتم نــــــه! این مال خانوماست و دیروز دوباره اومدی جلوی میز توالت و منم داشتم جملمو آماده میکردم که خودت گفتی: من اُزینا نمیزنــــــم ، مال خانوماااااست!!!
یه عادت قشنگ که بعد کلی قصه گفتن بلاخره یاد گرفتی...صبح که بیدار شدی خودت میای بیرون و از همون جلوی در میگی....سلام صب بخیر