آیدینآیدین، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 18 روز سن داره

آیدین عشق ما

یه مامان که دوست داره همیشه همسن پسرش بمونه!

اولین عید فندقی

1392/12/10 12:59
نویسنده : مامان مریم
528 بازدید
اشتراک گذاری

پارسال عید تو توی شکمم بودی و دعای سال تحویل من سلامتی تو بود. امسال عید یه فندق کوچولو بغلم بود و یه حس ناب ناب. niniweblog.com

از 5 ماهگی غلط میزنی و دیگه نمیشه روی تخت و مبل تنهات گذاشت تا قبل از 6 ماهگی بجز شیر خودم چیزی بهت ندادم البته بماتد که هر روز یه پر پرتقالو با ولع میمکیدی و ماست و بستنی هم مزمزه میکردی اما در حد مزه اونم چون وقتی با چشمای گرد شده غذا خوردن مارو نگاه میکردی دلم آب میشد ...niniweblog.com

اینم عکسات

 

اینم آمار واکسن 6 ماهگی

وزن 7/200 قد 70 سانتniniweblog.com

خدا رو شکر رفت تا 1 سالگی نمیدونی سر هر واکسن چه عذابی میکشم فکر اینکه دردت میاد دیوونم میکنه و طبق لیست دکترت سوپی که با برنج و هویج شروع شد و هر سه روز بهش عدس (ماهیچه یا مرع یکروز در میون )جعفری سیب زمینی جو پرک یکی یکی اضافه شد تاشد یه سوپ کامل ولی بدون نمک.

صبحانه وعصرانه هم سرلاک که خدارو شکر دوست داری وجالب اینکه با سوپت حتمأ باید ماست بخوری عاشششششششقتم که سر غذا اذیتم نکردیماچ

                                                         niniweblog.com     

قبل از به دنیا اومدن پسری من هفته ای 2بار خونه مامانم و 2بار هم خونه عمه که هردو مامانی های شما میشن میرفتم خونه مامانم باید ماشین میبردم و تا ماه هشتم رفتم ولی بعد دیگه رانندگی خطرناک بود تا بعد از 6ماهگی که تصمیم گرفتم امتحان کنم بجز چند باری که پستونکتو انداختی ومجبور شدم بزنم کنار پیداش کنم بشورمش وتحویلت بدم مشکلی نبود برگشتنی هم خواب بودی دو سه ماهی باهم ددر میرفتیم niniweblog.comتا اتوبان صدرو به خاطر دو طبقه کردن بستن بار آخر که مجبور شدم از جردن و الهیه برم و تو ترافیک شدید یه چشمم بهت بود که اگه بیدار بشی حتی جا نیست کنار بزنم بعداز 1:30 ساعت استرس وقتی رسیدیم خونه انقدر دستام میلرزید که نمیتونستم کریرتو از قطعه نصب ماشین جدا کنم سوییچو دادم بابا و گفتم دیگه اینکارو نمیکنم البته بعدها فهمیدم دوستام با گریه شدید بچه ادامه دادند و بچه هم عادت کرده ولی خوب از عهده من خارج بودniniweblog.com

فکر کن واسه مامان بابایی که غاشق مسافرتن و هر ماه حداقل یه مسافرت میرفتن چقدر عزیزی که 9 ماه به خاطر جوجوشون بمونن خونه و بلاخره شما تو هفت ماهگی اولین مسافرتتو رفتی شمال ویلای امیر و سپیده و چقدر خوش گذشت عکسا تو    ادامه مطلب

آیدین و باباniniweblog.com

تو باد شدید بهت خوش گذشتهniniweblog.com

دریای چالوسniniweblog.com

اینم با مامانniniweblog.com

اینا هم تو ویلاniniweblog.com

اینم جلوی ویلاniniweblog.com

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (6)

ღ¸.• یه مامان ِ شیطون •.¸ღ
11 اسفند 92 1:04
ویییییییییییییی جونم چه پسری چه عسلی قربون پیرهن چهار خونه ی مردونت بشم مرد کوچولووو خدا حفظش کنه خیلی ماهه خیلی خوشحال شدم بهم سر زدی عزیزم باعث افتخاره باهم دوست باشیم چرا که نه عزیزم من شما رو لینک کردم
مامان مریم
پاسخ
ممنون عزیزم من هم شمارو لینک کردم مرسی که بهم سر زدی
ღ¸.• یه مامان ِ شیطون •.¸ღ
11 اسفند 92 1:20
شبتون بخیر عزیزم
Dayi Moden
13 اسفند 92 22:22
من عاااااااااااااشق این عکسم
مامان مریم
پاسخ
میسیییییییییی خان دایی
mahnaz
17 اسفند 92 20:15
من فقط میتونم سکوت کنم یعنی خدااااااااااااااااااااااااااااا مریم من داغونه اون شکلکتم که داری میگی از عهده ی من خارج بود
مامان مریم
پاسخ
ولی ای کاش خارج نبود
محمدرضا( درخت سیب حامی)
4 فروردین 93 16:33
چه جوجوی خوش تیپی
شاهده
18 فروردین 94 14:16
ماشالله ، صد قل هو الله! الهی سایتون همیشه بالای سر کودک نازتون باشه! خیلی دوست داشتنی هست. ایشالله تنش همیشه سالم باشه. آمین
مامان مریم
پاسخ
سلام ممنونم برای محبتون دوست عزیز و مرسی از دعای قشنگتون