سفر به تبریز
من و بابا محمد تو تبریز یه مادربزرگ داریم و بابا محمد یه عمو و زن عمو . و به خاطر اونها و آب و هوای عالی و عشق به اصالت آذری سالی یه بار تبریز میریم اما شمال رفتنای پی در پی باعث شد قید با ماشین رفتنو بزنیم چون یه فندق جیغ جیغو داریم که اصلأ تو ماشین همکاری نمیکنه
بنابراین با هواپیما رفتیم با خاله مهین و عمو داوود که دو روز قبل از راه شمال گردشی به سمت تبریز میومدند ساعت رسیدنمونو هماهنگ کردیم و با هم رسیدیم واونا اومدندفرودگاه دنبالمون تو هم کامل تو هواپیما خواب بودی و سرحال بیدار شدی .....مامانی و مهنازو سپیده و عمو امیر هم فرداش رسیدند دایی محسن هم قرار بود بیاد اما چون سفرمون آخر شهریور بود و اونم مجبور بود برگرده اصفهان نشد بیاد آخه خان دایی شما دانشجو دانشگاه صنعتی اصفهانه ، خلاصه این چند روز خیلی خوش گذشت و برگشتنی هم سپیده و مهناز عمو امیرو تنها روونه کردند و باما با هواپیما برگشتند و مامانی هم با ماشین مهین اینا برگشت