بــــــــــــــــرف
ذلم میگیره وقتی اسم برف میاد میدوی جلوی پنجره....دلم میگیره وقتی تو کارتونها برف میبینی و میگی ما هم بریم اونجا با ریرا برف بازی!
دلم میگیره که نسل ما به خاطر برف زیاد مدرسه ها تعطیل میشد و حالا به خاطر آلودگی هوا!
دلم میگیزه ارزوهای پاک بچگی ما به امید تعطیلی برف سنگین بود و لابد الان الودگی بیشتر!
دلم میگیره که چقدر خاطره دارم از برف بازی و سرخوردن تو برف ها و تونل درست کردن و ادم برفی ساختن و گوله برفی پرت کردن....و تو نداری از این خاطرت...
خیلی منتظر موندیم که تهران هم برفی بشه...نه یه برفاب که چند ساعته محو بشه...یه برف حساااابی که بریم برف بازی ولی اسفند هم اومد و خبری از برف نشد...واسه همین ما رفتیم دنبال برف
یه روز جمعه زدیم به جاده شمشک و تا خووود شمشک هیچ خبری از برف نبود و داشتم دیگه نا امید میشدم که بعد پیست بلاخره برف دیدیم
عاااااشق این عکسم من
و اگه این عکس ها قشنگ شده به خاطر اینه که ژست نیست...داری بازی میکنی با من و منم تند تند عکس میگیرم از هیجاناتت
وگرنه ابدا تو عکاسی همکاری نکردی و همه جارو نگاه میکردی جز دوربین و البته ما هم برده بودیمت که بازی کنی و اصلا سخت نگرفتیم
شوکووووولات
اینم نمایی از کوه ها تو بازگشت و از ماشین
و این هم بوی بهار
مدت هاست فهمیدم چشمم برای تو خیییلی شوره!!!
سوار ماشینت شده بودی من با خودم گفتم واااای این ماشین کادوی تولد دو سالگی ات هست و چقدر مدت زیادیه داری باهاش بازی میکنی و بیشتر از دوبرابر عمرت!
بعد هم اومدم و ازت عکس گرفتم....هیجان زده شده بودی و فرمون رو دور کامل میچرخوندی و یهو....بوم....ماشین شکست!!!!چشم نیست که!
این حباب ساز رو محسن برات خریده...حالی میکنی باهاش یعنی
گفتم که جدیدا عاشق دورا شدی...رفته بودیم لوازم التحریری که مداد تراش بخریم و استیکراش رو دیدی و برداشتی....تا لحظه آخر چند بار فروشنده بهم گفت جدا اونو میخواد ببره!!؟؟؟
آخه دخترونه ست هاااا!!!
منتطر بود ازت بگیرم....یعنی چی دخترونه ست خوب؟؟!!!
و گردش های بوی بهار هم شروع شده
این همون لحظه ای هست که توی پارک وقتی تو داشتی توی زمین بازی ، بازی میکردی و منم نشسته بودم با دیدن کفش هام و پاچه های خاکی شلوارم و حتی کمربند مانتوم....یاد این افتادم که همیشه مرتب از خونه میام بیرون و بعدش داغون برمیگردم و مقدمه پست قبل رقم خورد
اینم دوستت که باهاش پارک رو چند بار فتج کردی
غرض از این عکس....اینجا تنها رستورانیه که پیتزاهاش رو دوست داری و میخوری....جای دیگه بریم لب که به ساندویچ نمیزنی و فقط سیب رمینی میخوری...حالا میدونی اسم اینجارو چی گذاشتی؟؟؟رستورانی که توش زبونم رو گاز گرفتم!!!
زیااااد با این ببعی میخوابی
یه روز که رفتیم مجتمع بوستان و این زمین بازی رو دیدی....منم باهات اومدم تو ولی دیدم اصلا حواست به من نیست...بهت گفتم برم بیرون و گفتی برو!!!بزرگ شدی هااا
بیشتر اوقات خونه ما این شکلیه...
و بلاخره تونستم به مرغ علاقه مندت کنم
انقدر حاااال میده که دیگه مجبور نیستم مثل نی نی ها مرغ رو له له کنم تو پلوت
یه روز که من بیرون بودم و محمد از مهد آوردتت و بهم زنگ زد که باید سریع برگرده و من زود خودم رو برسونم...نزدیک خونه بودم که محمد رفت و من رسیدم و دیدیم پشت در منتظرمی....عااااشقتم که مرد شدی
این قطار رو هم از شهروند بوستان خریدی و ....
یه چیز فووووق العاده!!!قطارش دود میکنه!!!هوووورا
یعنی حااااال کردی
خلاقیت با در بطری ها
خونه رو مرتب میکنم و میرم ناهار بپزم و وقتی برمیگردم
تازه باید ذوق هم بکنم وقتی میگی مامانی خونه ساختمممم
و یکسال هم گذشت و نوبت سونوگرافی اسفند ماه شذ...این بار دیگه پسرکم بزرگ شده بود و نگران نبودم...ولی باز یه روز تنهایی رفتم تجریش تا یه جایزه بخرم برات...کل مدت سونو با یه لبخند شیرین منتظر بودی و بعدش هم جایزه گرفتی
خداروشکر اوضاع هم خوبه....هیدرونفروز دیگه وجود نداره...یه فولنس جزیی شده که اونم اصلا مهم نیست
یه روز خونه مامانی و بابایی و یه گردش چهار نفره...دلم برای قدم زدن با مامان و بابام تنگ شده بود
محمد برات وسایل اتیش بازی خریده...البته فقط منوره...که اونم مطمئنم میترسی
پازل دورا
یه بازی با لیوان هایی که محمد برات خرید...اصلا خوشت نیومد و نکران لیوان هات بودی و زود جمعش کردی
اولین آدمک ها ...تقریبا مال پاییزه
و اینم پیشرفته ترش...مال زمستون و همین هفته قبل
عااااشقتم
تنها تفریحی که ازش عکس ندارم رفتنت با محمد به دهکده آبی پارسه....به تو خیییلی خوش گذشت ولی محمد خیییلی خسته شد...چند باری تا غرق شدن هم رفتی پایین گویا
حالا یک ماه بعد یه روز لباسی رو تنت کرده بودی که وایتکس انداخته بودم...بعد اومدیو میگی مامان این بوی استخر میده
پریشب هم خوابت میومد و نمیرفتی مسواک....کلی از طرف میکروب ها حرف زدم تا پاشدی و در حین مسواک میگم حقتونه...بیاید بیرون ببینم...دندون آیدین رو میخواستید بخورید!!! و تو یهم با نکرانی: نی نی هم دارن؟!
و میدونم اگه بگم اره مسواک تعطیل میشه و میگم نه...فقط خودشونن
خیلی نفسی فسقلی