یه مرداد قشنگ
اگه روزانه هامون شاد باشه...از برکت حصور توست...اگه واژه های مکالماتمون شیرینه....به خاطر وجود توست....اگه برخلاف گذشته همش در پی هیجانیم...به خاطر شادی توست....اگه یاد گرفتیم تو جزییات دنبال زیبایی ها باشیم....همه اینا درس هاییه که تو بهمون دادی
میدونی اینارو کی بیشتر فهمیدم....یه روز گرم مرداد ماه که با ماشین تورو بردم مهد و بعد باشگاه و سوییچ رو داده بودم به محمد که اونم با ماشین رفته بود دنبال کاری و کلید خونه مونده بود تو ماشین....بی خیال گفتم میرم یه سری به خانوم شریفی هم میزنم که از بعد به دنیا اومدن تو اگه هم برم خونشون همش باید مواظب باشم تو خرابکاری نکنی ولی از شانس....اون روز خونه نبود و من خسته باشگاه بودم و همونجا پشت در نشستم تا محمد کارش تموم بشه و کلید رو بهم برسونه...تو یک ساعتی که پشت در بودم....برخلاف نظر دوستام که برام ابراز دلسوزی میکردن...من متوجه شدم واقعا دارم لذت میبرم....از درخت بزرگ چندین ساله ای که زیر سایه اش نشسته بودم...از کوچه بن بست و خلوتی که فقط صدای کلاغ ها ازش به گوش میرسید....حتی مورچه های رو درخت که تو بارها نشونم داده بودی....این مریم...همون مریم چند سال قبل نیست....تو داری چیکار میکنی با من وروجک....که همه لحظاتم برام شیرینه...که واقعا بچه شدم و مثل بچه ها تو هر شرایطی میتونم یه چیزی برای شاد بودن پیدا کنم....حالا بیشتر میفهمم....خدا تورو بهم داده که هرروز به یه بهانه ای بهش بگم...خدایا شکرت
این همون مامان مریم پشت در مونده ست
و این هم درست فردای از شمال اومدن که کلاس کودک نخبه داشتی که من اشتباهی ثبت نامت کرده بودم وگرنه هییییچ اعتقادی به کودک نخبه!!! ندارم.....و قبل از اومدن مربی یا استاد مربوطه داری برای دوستت بردیا تو کتابخونه مهد کتاب میخونی
و از اونجا که پارک رفتن ادامه داره...یه روز عصر تو راه پله با رزا روبه رو شدی و بدون تعارف کفش هاش رو پوشید که باهامون بیاد!!!با ایتکه نگران مسئولیتش بودم ولی چون یه داداش کوچولو هم داره و میدونم ممکنه حوصله اش تو خونه سر رفته باشه قبول کردم که ببریمش...و این هم تو و رزا تو پارک
بلاخره سری قبل تو شمال موفق شدیم بهت آب پرتقال بخورونیم...البته همچین زیاد هم خوشت نمیاد
این کارت هارو تو بسته های شانسی خریداری شده دراوردیم و خیییلی باهاش مشغولیم...بازی جالبیه
پارک رفتن ها با رزا دیگه بیشتر شده و با خیال راحت تری میبردمتون....البته هردو همکاری خوبی دارین
عاشق این عکسم
و عااااشق این عکس ها
یه روز دیگه با حضور مامان رزا و پوریا کوچولو که فقط همین عکس رو گرفتم و حواسم به شما و پوریا بود
و این هم یه عصر مرداد ماهی که سرگرم کار حساسی بودم و وقتی سرم رو بلند کردم با نگاه این گاو بدجور یکه خوردم و وقتی دیدم نیستی در این پوزیشن و این دست ها پیدات کردم
باز دمت گرم مررررد بودی و به لبات نزدی و فقط دستات رو نقاشی کردی
و این هم عشق جرثقیل تو که یه روز ساعت 2 ظهر با حضور تعدادی کارگر مجبورم کردی بشینم به تماشا
وقتی از خانواده کم جمعیتی باشی...اون وقته که عروسی نزدیک که هیچی حتی عروسی دور هم برات پیش نمیاد و دعوت شدن به یک عروسی که حتی عروس و داماد رو درست و حسابی نمیشناسی برات هیجان انگیز میشه
و پسرک من در ژست های مختلف
مررردونه
با ناز
خندان
خنده غمگین....دیگه زورکی میخندیدی
و شیطنت هایی که از همون ورودی باغ شروع شد
نرفتی قسمت مردونه و من هم که خوراکمه ازت عکس بگیرم بیییی خیال مهمون ها و عروسی
چه حااالی کردم آب هندونه خوردی
و چه کیفی کردم وقتی با یه عروس کوچولو دوست شدی
حتی آخر شب و بعد رفتن همه مهمون ها با یه دختر کوچولوی دیگه بی خیال گل های کار شده تو ورودی نمیشدین
و این هم پسرک من و شادی هربار پازل سازی و خصوصا پازل های جدید
و خوشحالی من از مورد قبول واقع شدن کیک مامان پز از طرف پسرم
و شیرینی این روزهای خونمون
داری شهر موش ها نگاه میکنی: مامان....پس خاله سمیه شون کو؟؟!!
داری برام کتاب میخونی یهو کل داستان رو منهدم میگنی : اون ها پلنگ های خطرناکی هستن و اومدن آقا رو اذیت کنن
من از تو یه سوالی دارم....من یه چیز عجیب دارم....این اصلا جالب نبود ....نه من اشتباه کردم....نه مرسی من میل ندارم....فکر میکنم کار رزا بود و چندین واژه جدید به این سبک که این روزها زیاد شنیده میشه
و گاهی واژه هایی عجیب ولی خنده دار....که منم حساس باید بگردم مبدا شو پیدا کنم....مثل : یه کارتون بزار حال کنیم....و بعد تفحس آقای پدرتون کشف شدن
احساسات همه رو کاملا میفهمی ولی چون بقیه همیشه از خطا هات میگذرن درنتیجه ناراحتیشون هم برات مهم نیست و من چون به سادگی از هر خطایی نمیگذرم کاملا مواظب حالات من هست...خدا نکنه چند دقیقه باهات حرف نزنم یا به خاطر کار بدی که کردی نگاهت نکنم سریع میای کنارم و : الان چرا از دست من ناراحتی؟
و جالبه که خودت جواب رو هم میدونی و اگه من بگم هیچی....توضیح میدی اون کارت رو و تایید میخوای که از اون کار بوده آیا؟؟!!!!
و با همه این کودکانه ها قهر و آشتی ها و شیرین زبونی ها...همیشه دوست دارم....مثل تو که همیشه دوسمون داری...بارها بهت میگم...مثل تو که بارها بهمون میگی