توچال
پارسال زمستون هنوز کوچولوتر از این بودی که مفهوم برف رو درک کنی و امسال من همش منتظر برف بودم تا باهات برف بازی کنم و لذت ببرم از هیجان یه پسر کوچولوی مشتاق برای همین اولین برفی که اومد روز جمعش با بابا محمد رفتیم توچال تا شاهد یه برف حسابی باشی و یه برف بازی حسابی بکنیم آخه من همیشه عاشق بازیهای پر هیجان با توام و عاشق قیافه ذوق زده ات و اما........ طبق معمول تو سورپرایزم کردی و به جای برف بازی عاشق دویدن روی برفاب شدی و حاصل این گردش فقط یه دست لباس کثیف شد و جالب اینکه اصلا با برفها کاری نداشتی و روی اونا نمیرفتی بلکه عاشق برف آب شده کنار خیابون شدی و صد البته عاشق اتوبوسهایی شدی که تا ایستگاه کوهنوردارو میبردند که البته به خاطر ع...