خاطره تکونی
وقتی خونه تکونی خونت تموم میشه...وقتی گرد و غبار وسایل زندگیت رو میگیری نوبت خاطراتته میشینی با خودت یه سال گذشته رو زیر و رو میکنی...آدم ها و اتفاقات یک سال گذشته زندگیت رو خوب کنکاش میکنی و پیش خودت میشینی به یه قضاوت صادقانه....اینکه چه آدم هایی تو این یک سال گذشته وارد زندگیت شدن که دوسشون داشتی...دوست داشتن...ازشون یاد گرفتی...باهاشون زندگی کردی و اینکه اون افراد ثابت زندگیت رو چقدر بیشتر دوست داری...به خاطر یک سال خاطرات دیگه که به قبلی ها اضافه شد...یک سال خاطراتی که میتونست بد یا خوب باشه...تو چه نقشی داشتی تو بد یا خوب بودنشون...قبول داری کینه و مهربونی انعکاس داره؟؟؟پس خودت هم خیلی نقش داشتی تو اینکه این خاطرات برات چه شکلی ب...