حسرت
از وقتی از شیر گرفته شدی شبها تو تخت خودت میخوابیدی....چند شبی پارسال گیر دادی بیای تخت ما ولی با اصرار به اینکه هرکی تو جای خودش راحتتره مشکل حل شد....تا...این هفته که باز فیلت یاد هندوستان کرد شب اول هرچی بهت گفتم فایده نداشت و درست وسطمون طاق باز خوابیده بودی و هی هم میرفتی زیر پتو و روی پتو.....صبر کردم خوابت برد و بردم تو تخت خودت....چند شبی همین داستان ادامه داشت تا دیدم اینجوری درست نیست و عادت میکنی...البته نصف این کارا برای بازی قبل خوابه که هرشب با محمد تو تخت داری و شادو سرخوش میخندی و معلومه بعدش دیگه دوست نداری بخوابی......بعد یه شب بهت گفتم اگه تو اینجا بخوابی من جا نمیشم و میرم بیرون....اولش اصرار که نرو و بعد که اومد...